Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
angular parallax
U
تقرب زاویهای دید شکست زاویهای نور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
triangulate
U
سه زاویهای
angular
U
زاویهای
hard chine
U
خن زاویهای
trigonous
U
سه زاویهای
distortions
U
کرنش زاویهای
angular distance
U
فاصله زاویهای
distortion
U
کرنش زاویهای
angular displacement
U
جابجایی زاویهای
angular displacement
U
اختلاف زاویهای
angular diameter
U
قطر زاویهای
angular correlation
U
همبستگی زاویهای
angular acceleratin
U
شتاب زاویهای
angle strain
U
کشیدگی زاویهای
angular distribution
U
توزیع زاویهای
angular parallax
U
پارالاکس زاویهای
angle milling cutter
U
فرزکننده زاویهای
angular speed
U
سرعت زاویهای
angular momentum
U
تکانه زاویهای
angular velocity
U
سرعت زاویهای
elongation
U
فاصله زاویهای
angular acceleration
U
شتاب زاویهای
cover an angle
U
زاویهای را بستن
angular momentum
U
مقدارحرکت زاویهای
angular velocity
U
تندی زاویهای
radian frequency
U
فرکانس زاویهای
angular frequency
U
فرکانس زاویهای
angle strain
U
کرنش زاویهای
angular travel
U
حرکت زاویهای
angular frequency
U
بسامد زاویهای
decagon
U
شکل ده ضلعی و ده زاویهای
angle grinder
U
پرداخت کننده زاویهای
angular kinematics
U
حرکت شناسی زاویهای
angular deformation
U
تغییر شکل زاویهای
angular probability distribution
U
توزیع زاویهای احتمال
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای
spin angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای اسپین
turn
U
تغییر زاویهای مسیر هواپیما
angular velocity
U
سرعت زاویهای رهایی بمب
turns
U
تغییر زاویهای مسیر هواپیما
spin angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای اسپینی
angular variability
U
تغییرات زاویهای حرکت باد یامسیر ان
gyro
U
وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
declination
U
فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
slanted
U
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slant
U
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slants
U
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
deflection of vertical
U
اختلاف زاویهای در هر نقطه بین راستای شاقولی وراستای عمود بر کره مرجع
angle drill
U
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
coriolis force
U
نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
tabbed flap
U
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
stair stepping
U
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
gyro
U
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
longitudinal dihedral
U
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
timing disc
U
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
axle stub
U
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
moment of momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular travel
U
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
approach formation
U
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
parallax
U
پارالاکس ضریب شکست نور جابجایی تصویر در اثر شکست نور
accessing
U
تقرب به خدا
landing approach
U
مسیر تقرب
approach lane
U
مسیر تقرب
approachability
U
قابلیت تقرب
accesses
U
تقرب به خدا
access
U
تقرب به خدا
accessed
U
تقرب به خدا
approach line
U
خط تقرب به باند
approach clearance
U
اجازه تقرب
to gain a ccess
U
تقرب جستن
approach chart
U
نقشه تقرب هواپیما
initial approach
U
تقرب اولیه هواپیما
approach route
U
مسیر تقرب به باند
angle of approach
U
زاویه تقرب هواپیما
initial approach
U
مسیر تقرب اصلی
he gained access to the king
U
بشاه تقرب جست
line of approach
U
راه تقرب به دشمن
line of approach
U
مسیر تقرب یا فرود
approach time
U
زمان تقرب هواپیما
ground controled approach
U
دستگاه تقرب خودکار
radio approach
U
دستگاه تقرب رادیویی
intermediate approach
U
مسیر تقرب فرعی
approach sequence
U
ترتیب توالی تقرب هواپیماها
avenues of approach
U
راههای نفوذی مسیرهای تقرب
attitude indicator
U
دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
turn in point
U
نقطه چرخش هواپیما ازمسیر تقرب در مسیر تک
approach line
U
خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
automatic approach and landing
U
روش کنترل خودکار سرعت ومسیر هواپیما در تقرب
power approach
U
تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
atmospheric refraction
U
شکست نور دراثر برخورد به طبقات جوی شکست جوی نور
approach schedule
U
برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
approach end
U
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
close up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
angle of convergence
U
زاویه تقرب زاویه پارالاکس
defeating
U
شکست
flunks
U
شکست
defeasance
U
شکست
flunking
U
شکست
defeature
U
شکست
flunked
U
شکست
flunk
U
شکست
gaps
U
شکست
gap
U
شکست
miscarriages
U
شکست
miscarriage
U
شکست
deflection
U
شکست
fall
U
شکست
deflections
U
شکست
defeated
U
شکست
defeats
U
شکست
three successive defeats
U
سه شکست پی در پی
failures
U
شکست
unsuccess
U
شکست
unsuccessful
U
شکست
unsuccessfully
U
شکست
defeat
U
شکست
break
U
شکست
breaks
U
شکست
failure
U
شکست
prosternation
U
شکست
flopper
U
شکست
loss
U
شکست
refraction
U
شکست
set back
U
شکست
breakage
U
شکست
breakages
U
شکست
plumper
U
شکست
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
cry uncle
<idiom>
U
پذیرش شکست
atmospheric refraction
U
شکست جوی
yield point
U
نقطه شکست
wash out
U
شکست مردود
vincible
U
شکست خوردنی
vanquishable
U
شکست پذیر
unstart
U
شکست ناپایدار
to lay prostrate
U
شکست دادن
to sustain a defeat
U
شکست خوردن
to suffer a reverse
U
شکست خوردن
to have the worse
U
شکست خوردن
to put to the worse
U
شکست دادن
to f.down
U
شکست دادن
to be defected
U
شکست خوردن
the ship was wrecked
U
کشتی شکست
terrestrial refraction
U
شکست زمینی
zener breakdown
U
شکست زنری
breaking point
U
نقطهی شکست
sure-fire
U
شکست ناپذیر
failure of negotiations
U
شکست مذاکرات
get the better of (someone)
<idiom>
U
شکست دادن
fall through
<idiom>
U
شکست خوردن
fall flat
<idiom>
U
شکست خوردن
come a cropper
<idiom>
U
شکست خوردن
blow one's own horn
<idiom>
U
شکست درچیزی
stickit
U
شکست خورده
set down
U
شکست دادن
he received a broken hand
U
دستش شکست
he broke his neck necessity
U
گردنش شکست
fracturable
U
قابل شکست
failure by rupture
U
شکست برشی
electric break down
U
شکست الکتریکی
double refraction
U
شکست مضاعف
dielectric strength
U
استحکام شکست
business failure
U
شکست تجاری
breaking down roll
U
نورد شکست
breaking down pass
U
کالیبر شکست
breaking capacity
U
فرفیت شکست
break proof
U
ازمایش شکست
break down voltage
U
ولتاژ شکست
impluse breakdown
U
شکست ضربهای
incomplete breakdown
U
شکست ناقص
incomplete breakdown
U
شکست جزئی
refractometer
U
شکست سنج
refractive power
U
قدرت شکست
refractive index
U
ضریب شکست
refraction of light
U
شکست نور
point of fracture
U
نقطه شکست
outgeneral
U
شکست دادن
lose out
U
شکست خوردن
line breake relay
U
رله شکست خط
knock out
U
شکست دادن
invincibility
U
شکست ناپذیری
insuperability
U
شکست ناپذیری
inexpugnable
U
شکست نا پذیر
index of refraction
U
ضریب شکست
birefringence
U
شکست مضاعف
underdog
U
سگ شکست خورده
failures
U
شکست خورده
failures
U
شکست ورشکستگی
failure
U
شکست خورده
failure
U
شکست ورشکستگی
defeats
U
شکست دادن
defeating
U
شکست دادن
defeated
U
شکست دادن
skunk
U
شکست دادن
skunks
U
شکست دادن
slip up
U
شکست خوردن
checkmate
U
شکست دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com