Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To demand prompt payment.
U
تقاضای پرداخت فوری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
prompt payment
U
پرداخت فوری
payable immediately
U
قابل پرداخت فوری
blood chit
U
تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator
U
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination
U
نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
apply for a divorce
U
تقاضای طلاق کردن
to request issuance
U
تقاضای صدور کردن
toa for a job or position
U
تقاضای شغل کردن
To ask for political asylum.
U
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To seek political asylum.
U
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
call of more
U
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
put the bite on someone
<idiom>
U
از کسی تقاضای پول کردن
ask for a lady's hand
U
تقاضای ازدواج با بانویی کردن
reclamation
U
تقاضای جبران خسارت کردن
demur
U
تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurs
U
تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring
U
تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred
U
تقاضای درنگ یا مکث کردن
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
to withdraw an application
U
صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
statement of charge
U
مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
striking off the roll
U
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
disbursed
U
پرداخت کردن
disburse
U
پرداخت کردن
furbishes
U
پرداخت کردن
pay
U
پرداخت کردن
pay off
U
پرداخت کردن
pays
U
پرداخت کردن
scour
U
پرداخت کردن
paying
U
پرداخت کردن
tumble
U
پرداخت کردن
scours
U
پرداخت کردن
tumbled
U
پرداخت کردن
tumbles
U
پرداخت کردن
polish
U
پرداخت کردن
furbished
U
پرداخت کردن
planish
U
پرداخت کردن
disburses
U
پرداخت کردن
disbursing
U
پرداخت کردن
burnish
U
پرداخت کردن
burnishes
U
پرداخت کردن
furbishing
U
پرداخت کردن
buffer
U
پرداخت کردن
furbish
U
پرداخت کردن
to finish off
U
پرداخت کردن
polishes
U
پرداخت کردن
scoured
U
پرداخت کردن
filed
U
ساییدن پرداخت کردن
gives
U
دادن پرداخت کردن
give
U
دادن پرداخت کردن
reimbursed
U
باز پرداخت کردن
pay off
U
تسویه کردن پرداخت
payment in advance
U
پیش پرداخت کردن
buffs
U
با چرم پرداخت کردن
curry
U
پرداخت کردن چرم
pay in advance
U
پیش پرداخت کردن
pay at sight
U
نقدا" پرداخت کردن
smoothing
U
صاف کردن پرداخت
reimbursing
U
باز پرداخت کردن
reimburses
U
باز پرداخت کردن
reimburse
U
باز پرداخت کردن
buff
U
با چرم پرداخت کردن
curries
U
پرداخت کردن چرم
die burnish
U
پرداخت کردن حدیدهای
giving
U
دادن پرداخت کردن
dabbing
U
پرداخت کردن سنگ
to polish off
U
با شتاب پرداخت کردن
file
U
ساییدن پرداخت کردن
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
defaults
U
عدم پرداخت قصور کردن
advance
U
ترقی کردن پیش پرداخت
spots
U
کشف کردن اماده پرداخت
default
U
عدم پرداخت قصور کردن
spot
U
کشف کردن اماده پرداخت
advancing
U
ترقی کردن پیش پرداخت
advances
U
ترقی کردن پیش پرداخت
defaulting
U
عدم پرداخت قصور کردن
defaulted
U
عدم پرداخت قصور کردن
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
final shaving
U
پرداخت
[کوتاه کردن نهایی پرزها]
to suspend payment
U
پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
ro rub up
U
خمیر کردن پرداخت کردن
spends
U
پرداخت کردن خرج کردن
smooth the paint
U
رنگ کردن و پرداخت کردن
spend
U
پرداخت کردن خرج کردن
total demand
U
تقاضای کل
at the request of
U
تقاضای
at the instance of
U
به تقاضای
aggregate demand
U
تقاضای کل
prompted
U
فوری
instanter
U
فوری
immediate
<adj.>
U
فوری
prompts
U
فوری
acute
<adj.>
U
فوری
spontaneous
U
فوری
urgent
U
فوری
sudden
U
فوری
spots
U
فوری
snap shot
U
فوری
posthaste
U
فوری
prompt
U
فوری
urgently
U
فوری
instantaneous
<adj.>
U
فوری
spot
U
فوری
unintermediate
<adj.>
U
فوری
intuitive
<adj.>
U
فوری
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
excess demand
U
تقاضای بیش از حد
maximum demand
U
تقاضای بیشینه
at the instance of
U
بر حسب تقاضای
market demand
U
تقاضای بازار
factor demand
U
تقاضای عوامل
request to send
U
تقاضای ارسال
applications
U
تقاضای کار
effective demand
U
تقاضای موثر
elastic demand
U
تقاضای با کشش
aggregate market demand
U
تقاضای کل بازار
national demand
U
تقاضای ملی
complementary demand
U
تقاضای تکمیلی
gives
U
تقاضای رای
composite demand
U
تقاضای مرکب
aggregate demand function
U
تابع تقاضای کل
at my request
U
مطابق با تقاضای من
request substitution
U
تقاضای تعویض
give
U
تقاضای رای
application for loan
U
تقاضای وام
re claim
U
تقاضای مجدد
final demand
U
تقاضای نهائی
application
U
تقاضای کار
joint demand
U
تقاضای مشترک
complementary demand
U
تقاضای مکمل
giving
U
تقاضای رای
pop the question
<idiom>
U
تقاضای ازدواج
inelastic demand
U
تقاضای بی کشش
instantaneous photograph
U
عکس فوری
real time
U
بازده فوری
instantaneous reaction
U
واکنش فوری
snap shooter
U
عکاس فوری
spot test
U
ازمایش فوری
immediate mission
U
تک فوری هوایی
immediate message
U
پیام فوری
immediate memory
U
حافظه فوری
immediate action
U
عملیات فوری
inst
U
مخفف فوری
snap shot
U
عکس فوری
speedy trial
U
دادرسی فوری
emergency priority
U
تقدم فوری
cash spot
U
نقد فوری
hasty
U
عجولانه فوری
urgent priority
U
تقدم فوری
prompt delivery
U
تحویل فوری
cash prompt
U
نقد فوری
scrams
U
فوری رفتن
snapshot
U
عکس فوری
scram
U
فوری رفتن
prompt deployment
U
گسترش فوری
snapshots
U
عکس فوری
pistolgraph
U
عکس فوری
emergency care
U
مراقبتهای فوری
immediate
U
خیلی فوری
inelastic demand
U
تقاضای غیر حساس
perfectly inelastic demand
U
تقاضای کاملا بی کشش
soft market
U
بازار با تقاضای خوب
credit application
U
تقاضای گشایش اعتبار
taxes
U
تحمیل تقاضای سنگین
taxed
U
تحمیل تقاضای سنگین
law of downward sloping demand
U
قانون تقاضای نزولی
demanded
U
تقاضای خرید کالا
individual demand schedule
U
جدول تقاضای فردی
perfectly elastic demand
U
تقاضای کاملا با کشش
demands
U
تقاضای خرید کالا
demand
U
تقاضای خرید کالا
tax
U
تحمیل تقاضای سنگین
elastic demand
U
تقاضای کشش دار
downward sloping demand curve
U
منحنی تقاضای نزولی
derived demand
U
تقاضای مشتق شده
marginal demand price
U
قیمت تقاضای نهائی
oyer
U
تقاضای استماع یا دادرسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com