English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
at the instance of U به تقاضای
at the request of U تقاضای
total demand U تقاضای کل
aggregate demand U تقاضای کل
final demand U تقاضای نهائی
demand for payment U تقاضای پرداخت
factor demand U تقاضای عوامل
composite demand U تقاضای مرکب
request to send U تقاضای ارسال
request substitution U تقاضای تعویض
inelastic demand U تقاضای بی کشش
excess demand U تقاضای بیش از حد
joint demand U تقاضای مشترک
market demand U تقاضای بازار
maximum demand U تقاضای بیشینه
national demand U تقاضای ملی
elastic demand U تقاضای با کشش
effective demand U تقاضای موثر
re claim U تقاضای مجدد
complementary demand U تقاضای تکمیلی
at my request U مطابق با تقاضای من
application for loan U تقاضای وام
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
gives U تقاضای رای
giving U تقاضای رای
application U تقاضای کار
give U تقاضای رای
complementary demand U تقاضای مکمل
at the instance of U بر حسب تقاضای
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
applications U تقاضای کار
elastic demand U تقاضای کشش دار
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
derived demand U تقاضای مشتق شده
tax U تحمیل تقاضای سنگین
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
to request issuance U تقاضای صدور کردن
demands U تقاضای خرید کالا
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
soft market U بازار با تقاضای خوب
rpo U تقاضای مظنه قیمت
demanded U تقاضای خرید کالا
demand U تقاضای خرید کالا
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
rts U Send To Request تقاضای ارسال
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
layer U برنامهای که تقاضای ارسال کند
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
layers U برنامهای که تقاضای ارسال کند
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
ARQ U که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
reclama U تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
reclamation U تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
neoclassical economics U در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searchingly U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
disoblige U دل کسی راشکستن تقاضای کسی را انجام ندادن منت ننهادن بر
channels U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeling U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queueing U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queue U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
requires U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requiring U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
required U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
transaction demand for money U تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
precautionary demand for money U تقاضای احتیاطی برای پول تقاضا برای پول بمنظورانگیزه احتیاطی
to keep oneself to oneself U کناره گیری ازمردم کردن
ochlocracy U حکومت عامه یا گروهی ازمردم
to run the gauntlet U درمیان دوردیف ازمردم گرفتارشدن وازدوسوازاردیدن
to respect persons U ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
brachial U بازوبند
brassard U بازوبند
armlet U بازوبند
bracelet U بازوبند
armlet U بازوبند [بعنوان جواهر]
capitain's armband U بازوبند کاپیتان [ورزشهای با توپ]
help U مساعدت
helped U مساعدت
favouring U مساعدت
friendliness U مساعدت
helps U مساعدت
adjutancy U مساعدت
favour U مساعدت
favors U مساعدت
favoring U مساعدت
adjutantship U مساعدت
favor U مساعدت
assistance U مساعدت
auxiliaries U مساعدت
auxiliary U مساعدت
favours U مساعدت
favored U مساعدت
favouritism U مساعدت نسبت به
propitiousness U موافقت مساعدت
to render a ssistance U مساعدت کردن
nativism U مساعدت با بومیان
largess U مساعدت وسعت نظر
i heed your help U به مساعدت شما احتیاج دارم
assist U کمک کردن مساعدت کردن
assisted U کمک کردن مساعدت کردن
assisting U کمک کردن مساعدت کردن
assists U کمک کردن مساعدت کردن
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
helps U یاری کردن مساعدت کردن
aiding U یاری کردن مساعدت کردن
aided U یاری کردن مساعدت کردن
aid U یاری کردن مساعدت کردن
help U یاری کردن مساعدت کردن
helped U یاری کردن مساعدت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com