Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rule of reason
U
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
declaratory statute
U
هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
law
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
declaratory statute
U
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
rule of reason
U
تفسیر قانونی توام با سوء نیت
interpretations
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
sumptuary law
U
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
leninism
U
اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
statutory
U
قانون مدون قانونی
we make it a rule to
U
قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
constructive trust
U
منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد
illegal
U
آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
dismounted
U
به طورغیر سواره
to lay down a rule
U
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
to go snacks
U
عادلانه سهم کردن
to hold the scales even
U
عادلانه داوری کردن
to go shares
U
عادلانه بخش کردن
bill of rights
U
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
I heard it through the grapevine.
U
افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
trust
U
انحصارات چند جانبه
trusts
U
انحصارات چند جانبه
trusted
U
انحصارات چند جانبه
gerrymander
U
بطورغیر عادلانه تقسیم کردن
code
U
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
interpretable
U
قابل تفسیر تفسیر بردار
tuning pipe
U
نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
to make allowance
U
منظور کردن
allocate
U
منظور کردن
allocating
U
منظور کردن
allocates
U
منظور کردن
to make oneself clear
<idiom>
U
منظور را روشن کردن
misinterpreting
U
بد تفسیر کردن
misconstruing
U
بد تفسیر کردن
misinterprets
U
بد تفسیر کردن
misinterpreted
U
بد تفسیر کردن
misconstrued
U
بد تفسیر کردن
misconstrues
U
بد تفسیر کردن
make of something
<idiom>
U
تفسیر کردن
misinterpret
U
بد تفسیر کردن
gloze
U
تفسیر کردن
misconstrue
U
بد تفسیر کردن
construe
U
تفسیر کردن
annotated
U
تفسیر کردن
interpreting
U
تفسیر کردن
interpret
U
تفسیر کردن
interpreted
U
تفسیر کردن
annotating
U
تفسیر کردن
annotates
U
تفسیر کردن
construed
U
تفسیر کردن
construes
U
تفسیر کردن
annotate
U
تفسیر کردن
interpert
U
تفسیر کردن
conture
U
تفسیر کردن
interprets
U
تفسیر کردن
rationalizing
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalised
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalizes
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalising
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalize
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalises
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalized
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
reinterpret
U
دوباره تفسیر کردن
misinterpret
U
بغلط تفسیر کردن
to read too much into
U
تفسیر ناموجه کردن
misinterpreting
U
بغلط تفسیر کردن
misinterprets
U
بغلط تفسیر کردن
misinterpreted
U
بغلط تفسیر کردن
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
misconsture
U
بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
spiritualize
U
بطور معنوی تفسیر کردن
paraphrasing
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrased
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrases
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
levy a sum on a person's property
U
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
priming
U
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
squaring
U
عادلانه
squares
U
عادلانه
squared
U
عادلانه
square
U
عادلانه
righteously
U
عادلانه
evenly
U
عادلانه
uprightly
U
عادلانه
deserved
U
عادلانه
equitably
U
عادلانه
eudaemonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaimonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
just profit
U
سود عادلانه
fair price
U
قیمت عادلانه
unjust
U
غیر عادلانه
just wage
U
مزد عادلانه
fair return
U
بازده عادلانه
fair competition
U
رقابت عادلانه
fair trade
U
تجارت عادلانه
just price
U
قیمت عادلانه
paraphrasing
U
تفسیر کردن تاویل کردن
paraphrase
U
تفسیر کردن تاویل کردن
explian
U
تاویل کردن تفسیر کردن
paraphrased
U
تفسیر کردن تاویل کردن
paraphrases
U
تفسیر کردن تاویل کردن
translate
U
معنی کردن تفسیر کردن
translating
U
معنی کردن تفسیر کردن
translates
U
معنی کردن تفسیر کردن
translated
U
معنی کردن تفسیر کردن
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
forced sale
U
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism
U
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive
U
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
fair damages
[Law]
U
جبران خسارت عادلانه
even-handed treatment
U
رفتار
[عملکرد]
عادلانه
inquitous
U
غیر عادلانه ناحق
pursue
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warranting
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
legalizing
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to press charges against someone
U
ازکسی قانونی شکایت کردن
[کسی را متهم کردن]
standarize
U
با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
legalising
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to pirate something
U
چیزی را غیر قانونی چاپ کردن
[دو نسخه ای کردن]
legalised
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalises
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
unjustified enrichment
U
دارا شدن غیر عادلانه
his equitable savings and loan building
U
[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
legalize
U
قانونی کردن
legitimization
U
قانونی کردن
legitimize
U
قانونی کردن
legitimises
U
قانونی کردن
legitimising
U
قانونی کردن
legalizes
U
قانونی کردن
legalised
U
قانونی کردن
legalises
U
قانونی کردن
legitimizing
U
قانونی کردن
legalization
U
قانونی کردن
legitimized
U
قانونی کردن
legitimised
U
قانونی کردن
legalising
U
قانونی کردن
legalized
U
قانونی کردن
legalizing
U
قانونی کردن
legitimizes
U
قانونی کردن
disables
U
فاقدصلاحیت قانونی کردن
sue
U
تعقیب قانونی کردن
sued
U
تعقیب قانونی کردن
disabling
U
فاقدصلاحیت قانونی کردن
sues
U
تعقیب قانونی کردن
prosecute
U
تعقیب قانونی کردن
suing
U
تعقیب قانونی کردن
indicts
U
تعقیب قانونی کردن
prosecuted
U
تعقیب قانونی کردن
litigate
U
تعقیب قانونی کردن
litigated
U
تعقیب قانونی کردن
indict
U
تعقیب قانونی کردن
indicted
U
تعقیب قانونی کردن
indicting
U
تعقیب قانونی کردن
prosecutes
U
تعقیب قانونی کردن
litigates
U
تعقیب قانونی کردن
litigating
U
تعقیب قانونی کردن
prosecuting
U
تعقیب قانونی کردن
disable
U
فاقدصلاحیت قانونی کردن
automatic release date
U
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
law of procedure
U
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
validating
U
تایید اعتبار قانونی کردن
summoned
U
فراخواندن احضار قانونی کردن
summon
U
فراخواندن احضار قانونی کردن
validated
U
تایید اعتبار قانونی کردن
validates
U
تایید اعتبار قانونی کردن
validate
U
تایید اعتبار قانونی کردن
gerrymander
U
تقسیم حوزههای انتخاباتی وغیره بطور غیر عادلانه
water injection
U
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
misfeasance
U
سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
to serve a legal p on any one
U
ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
pirating
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
divers
U
بعضی
several
U
بعضی
cretain
U
بعضی
some
U
بعضی
penal statute
U
قانون جزایی قانون مجازات
say's law
U
قانون سی . براساس این قانون
canon
U
قانون کلی قانون شرع
canons
U
قانون کلی قانون شرع
redundancies
U
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy
U
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
gig
U
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
legtimize
U
مشروع کردن قانونی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com