Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
recreation
U
تفریح سرگرمی وسایل تفریح
recreations
U
تفریح سرگرمی وسایل تفریح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recreating
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreates
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreate
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
jaunt
U
تفریح
recreations
U
تفریح
jaunts
U
تفریح
paseo
U
تفریح
diversions
U
تفریح
diversion
U
تفریح
amusements
U
تفریح
divertimento
U
تفریح
disports
U
تفریح
disport
U
تفریح
disported
U
تفریح
amusement
U
تفریح
disporting
U
تفریح
gust
U
تفریح
gusts
U
تفریح
recreation
U
تفریح
recreative
U
تفریح
amusing
U
تفریح دهنده
diverting
U
تفریح امیز
amusingly
U
تفریح دهنده
recreates
U
تفریح کردن
articles
U
تفریح کردن
amusive
U
تفریح دهنده
amusive
U
تفریح امیز
article
U
تفریح کردن
sporting
U
تفریح دوستانه
recreating
U
تفریح کردن
promenader
U
تفریح کننده
game
U
تفریح کردن
Break. Recess.
U
زنگ تفریح
to d. one self
U
تفریح کردن
recreated
U
تفریح کردن
skittle
U
بازی تفریح
breaks
U
زنگ تفریح
break
U
زنگ تفریح
recreate
U
تفریح کردن
playing
U
تفریح بازی کردن
entertains
U
عزیزداشتن تفریح دادن
played
U
تفریح بازی کردن
play
U
تفریح بازی کردن
splurge
U
تفریح وولخرجی کردن
entertained
U
عزیزداشتن تفریح دادن
plays
U
تفریح بازی کردن
All work and no play.
U
کار بدون تفریح
To be fond of fun.
U
اهل تفریح بودن
entertain
U
عزیزداشتن تفریح دادن
pastimes
U
تفریح کاروقت گذران
pastime
U
تفریح کاروقت گذران
splurged
U
تفریح وولخرجی کردن
splurges
U
تفریح وولخرجی کردن
happy hour
<idiom>
U
ساعات تفریح وخوشی
splurging
U
تفریح وولخرجی کردن
roof garden
U
تفریح گاه بالای بام
amuses
U
مشغول کردن تفریح دادن
dalliance
U
تفریح و بازی از روی هوسرانی
amuse
U
مشغول کردن تفریح دادن
plays
U
تفریح کردن ساز زدن
playful
U
اهل تفریح و بازی بازیگوش
skylarks
U
تفریح وجست وخیز کردن
play
U
تفریح کردن ساز زدن
sportive
U
سرگرم تفریح وورزش ورزشی
Playing football is not my idea of fun .
U
فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
played
U
تفریح کردن ساز زدن
This is not my idea of pleasure ( fun ) .
U
به نظر من این هم تفریح نشد
skylark
U
تفریح وجست وخیز کردن
playing
U
تفریح کردن ساز زدن
joyride
U
سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
joyrides
U
سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
I said it only in fun.
U
فقط برای تفریح این حرف رازدم
tubing
U
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
bearbaiting
U
نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
small game
U
پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
april fool
U
کسی که در روز اول اوریل الت تفریح میشود
ferris wheel
U
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
disport
U
بازی کردن تفریح کردن
disporting
U
بازی کردن تفریح کردن
disports
U
بازی کردن تفریح کردن
disported
U
بازی کردن تفریح کردن
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
divertissement
U
سرگرمی
amusements
U
سرگرمی
divertimento
U
سرگرمی
diversion
U
سرگرمی
diversions
U
سرگرمی
amusement
U
سرگرمی
earnestness
U
سرگرمی
sported
U
سرگرمی
sport
U
سرگرمی
avocation
U
سرگرمی
recreation
U
سرگرمی
recreations
U
سرگرمی
entertainment
U
سرگرمی
pastimes
U
سرگرمی
pastime
U
سرگرمی
entertainments
U
سرگرمی
sports
U
سرگرمی
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
earnestly
U
باشوق و سرگرمی
take up
<idiom>
U
شروع یک سرگرمی
game
U
سرگرمی شکار
focal point
U
علاقه - سرگرمی
toys
U
سرگرمی بازیچه
hobby
U
مشغولیات سرگرمی
hobbies
U
مشغولیات سرگرمی
fun
U
خوشمزگی سرگرمی
intentness
U
سرگرمی توجه
faddle
U
سرگرمی موقتی
recreation therapy
U
سرگرمی درمانی
toy
U
سرگرمی بازیچه
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
hobbyhorse
U
کار تفریحی سرگرمی
fun house
U
محل سرگرمی وتفریحات مختلف
just for the hell of it
<idiom>
U
هویجوری
[بیخودی برای سرگرمی]
game
U
سرگرمی دوربازی بازی کردن
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
played
U
نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
play
U
نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
plays
U
نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
playing
U
نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
craft
U
کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
crafts
U
کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
media
U
وسایل
assets
U
وسایل
means
U
وسایل
accouterment
U
وسایل
furniture
U
وسایل
plants
U
وسایل
plant
U
وسایل
facilities
U
وسایل
scuba diving
U
غواصی با وسایل
cryptodevice
U
وسایل رمز
fabricator
U
سازنده وسایل
salvaged
U
وسایل اسقاطی
salvaging
U
وسایل اسقاطی
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
auxiliary equipment
U
وسایل یدکی
salvages
U
وسایل اسقاطی
means
U
استطاعت وسایل
install
U
از کارانداختن وسایل
utensils
U
وسایل اسباب
utensil
U
وسایل اسباب
captured material
U
وسایل اغتنامی
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
check out equipment
U
وسایل ازمایشگاهی
cable accessory
U
وسایل کابل
building plant
U
وسایل ساختمان
salvage
U
وسایل اسقاطی
artificial suporters
U
وسایل محافظتی
communication channels
U
وسایل ارتباطی
installs
U
از کارانداختن وسایل
bedding
U
وسایل خواب
artificial aids
U
وسایل کمکی
installing
U
از کارانداختن وسایل
cryptomaterial
U
وسایل رمز
accessory equipment
U
وسایل یدکی
sonic equipment
U
وسایل اوایی
mnemonics
U
وسایل یادیار
subsistence
U
وسایل زیست
mess kit
U
وسایل غذاخوری
mess gear
U
وسایل غذاخوری
means of production
U
وسایل تولید
war material
U
وسایل جنگی
layouts
U
ترتیب وسایل
layout
U
ترتیب وسایل
loading facilities
U
وسایل بارگیری
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com