English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
expertism U تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
expertise U کارشناسی
closed shops U موسسه کارشناسی
closed shop U موسسه کارشناسی
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
inquisitions U تفتیش
searchingly U تفتیش
search U تفتیش
searches U تفتیش
searched U تفتیش
censorship U تفتیش
inspection U تفتیش
detection U تفتیش
inquisition U تفتیش
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
frisk U تفتیش وجستجو
search warrants U اجازه تفتیش
frisked U تفتیش وجستجو
frisking U تفتیش وجستجو
frisks U تفتیش وجستجو
boarding parties U تیم تفتیش
boarding party U تیم تفتیش
search warrant U حکم تفتیش
search warrant U اجازه تفتیش
right of visit U حق بازرسی و تفتیش
search warrants U حکم تفتیش
visit U بررسی تفتیش
visited U بررسی تفتیش
searcher warrant U اجازه تفتیش
seach U تفتیش کردن
inspects U تفتیش کردن
inspecting U تفتیش کردن
inspected U تفتیش کردن
inspect U تفتیش کردن
court of inquiry U دادگاه تفتیش
courts of inquiry U دادگاه تفتیش
visits U بررسی تفتیش
judged U خبره
Maven U خبره
connoisseurs U خبره
au fait U خبره
connoisseur U خبره
judge U خبره
judges U خبره
experts U خبره
judging U خبره
expert U خبره
proficient U خبره
search warrants U حکم تفتیش منزل
search warrant U حکم تفتیش منزل
inspective U وابسته به تفتیش و بازرسی
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
expert system U سیستم خبره
experts U اهل خبره
sophisticated U خبره وماهر
expert support system U سیستم خبره
critics U کارشناس خبره
critic U کارشناس خبره
chartered accountant U حسابدار خبره
expert U اهل خبره
expert witness U شاهد خبره
water bailiffs U مامور تفتیش کشتیها در بندر
checkroom U اطاق تفتیش اثاث وبارمسافرین
skilled witness U کارشناس اهل خبره
consults U پیشنهاد خواستن از یک خبره
consulted U پیشنهاد خواستن از یک خبره
skillful weaver U بافنده ماهر و خبره
consult U پیشنهاد خواستن از یک خبره
inquisitions U تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inquisition U تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
specialist U خبره در یک موپوع مط العه خاص
specialises U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specialising U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specialize U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specializing U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specialists U خبره در یک موپوع مط العه خاص
oologist U خبره در تخم پرنده شناسی
gourmets U خبره خوراک شراب شناس
gourmet U خبره خوراک شراب شناس
specializes U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
knowledge U طراحی و نوشتن سیستمهای کامپیوتر خبره
objecting U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
hill climbing U روش رسیدن به هدف در سیستم خبره
objected U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
indirect objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
direct objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
don't give up the day job <idiom> U [در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
knowledge U دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
inference U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
inferences U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
predicating U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicates U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicated U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicate U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
frisked U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisks U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisking U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisk U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
expert U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
cassation U رسیدگی
probe U رسیدگی
verification U رسیدگی
conizance U حق رسیدگی
controlment U رسیدگی
audited U رسیدگی
audits U رسیدگی
audit U رسیدگی
auditing U رسیدگی
probed U رسیدگی
probes U رسیدگی
consideration U رسیدگی
examinations U رسیدگی
attentions U رسیدگی
attention U رسیدگی
examination U رسیدگی
investigations U رسیدگی
investigation U رسیدگی
handling U رسیدگی
puberty U رسیدگی
service رسیدگی به
ripeness U رسیدگی
inquiry U رسیدگی
inquiries U رسیدگی
adjustments U رسیدگی
matureness U رسیدگی
serviced U رسیدگی به
considerations U رسیدگی
adjustment U رسیدگی
oyer U رسیدگی
rule U نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
investigators U رسیدگی کننده
verifiable U قابل رسیدگی
inspects U رسیدگی کردن
investigatory U وابسته به رسیدگی
inspected U رسیدگی کردن
investigate U رسیدگی کردن
investigator U رسیدگی کننده
to go into U رسیدگی کردن
attendances U رسیدگی تیمار
audited U رسیدگی کردن
inspect U رسیدگی کردن
quests U تحقیق و رسیدگی
scrutiny U رسیدگی مداقه
quest U تحقیق و رسیدگی
inspecting U رسیدگی کردن
storekeeping U رسیدگی به انبار
tendentious U رسیدگی کننده
revisions U رسیدگی ثانوی
cassation U رسیدگی فرجامی
mellowness U نرمی رسیدگی
claims handling U رسیدگی به شکایات
to see about U رسیدگی کردن
court of iquiry U دادگاه رسیدگی
deal with U رسیدگی کردن
to look in to U رسیدگی کردن
verifies U رسیدگی کردن
look into U رسیدگی کردن
investigation in the supreme court U رسیدگی فرجامی
go into U رسیدگی کردن
audit trail U اثر رسیدگی
attention key U کلید رسیدگی
trial on technicalities U رسیدگی شکلی
trial on procedural matters U رسیدگی شکلی
trial on merits U رسیدگی ماهوی
to see to U رسیدگی کردن
to llok U رسیدگی کردن
to do for U رسیدگی کردن به
the investigation of accounts U رسیدگی بحساب
stock taking U رسیدگی به موجودی
revision U رسیدگی ثانوی
audit U بازرسی رسیدگی
audit U رسیدگی کردن
investigable U قابل رسیدگی
attendance U رسیدگی تیمار
examined U رسیدگی کردن
examined U با into رسیدگی کردن
examines U رسیدگی کردن
examines U با into رسیدگی کردن
examining U رسیدگی کردن
examining U با into رسیدگی کردن
examination U رسیدگی معاینه
examinations U رسیدگی معاینه
attends U رسیدگی کردن
audits U بازرسی رسیدگی
attending U رسیدگی کردن
examine U با into رسیدگی کردن
examine U رسیدگی کردن
investigated U رسیدگی کردن
investigates U رسیدگی کردن
try U رسیدگی کردن
investigative U مبنی بر رسیدگی
tries U رسیدگی کردن
considers U رسیدگی کردن
investigating U رسیدگی کردن
consider U رسیدگی کردن
attend U رسیدگی کردن
inquests U بازجویی رسیدگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com