Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disguisement
U
تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disguising
U
تغییر قیافه دادن
disguises
U
تغییر قیافه دادن
disguise
U
تغییر قیافه دادن
disguised
U
تغییر قیافه دادن
to change one's countenance
U
تغییر قیافه یا رنگ دادن
guise
U
تغییر قیافه لباس مبدل
guises
U
تغییر قیافه لباس مبدل
dress guard
U
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
mysticalness
U
پوشیدگی
reconditeness
U
پوشیدگی
encasing
U
پوشیدگی
latency
U
پوشیدگی
occultness
U
پوشیدگی
privacy
U
پوشیدگی
mysteriousness
U
پوشیدگی
in defilade
U
تحت پوشیدگی
immersion
U
پوشیدگی فرورفتن در اب
privacy
U
پوشیدگی پنهانی
grassiness
U
پوشیدگی از علف
featheriness
U
پوشیدگی باپر
mossiness
U
پوشیدگی از خزه
pubes
U
پوشیدگی ازکرک
snowiness
U
پوشیدگی از برف
downiness
U
پوشیدگی ازکرک
pilosity
U
پوشیدگی از مویاکرک پشمالویی
secrecy
U
راز پوشی پوشیدگی
weediness
U
پوشیدگی ازعلف هرزه
turfines
U
پوشیدگی از ریشه یا چمن
hoariness
U
پوشیدگی ازموهای سفید وکوتاه
knobbiness
U
پوشیدگی ازگره یابرامدگی قپه
scaliness
U
پوشیدگی از پولک یا فلس جرم گرفتگی
villosity
U
پوشیدگی از کرک و پرز پرزدار یا مخملی بودن
end strings
U
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
U
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
countenance
U
قیافه
gestured
U
قیافه
leer
U
قیافه
countenanced
U
قیافه
countenancing
U
قیافه
gesture
U
قیافه
looks
U
قیافه
mien
U
قیافه
unfavorable
U
بد قیافه
looked
U
قیافه
snoot
U
قیافه
look
U
قیافه
gesturing
U
قیافه
leers
U
قیافه
facial expression
U
قیافه
expression
U
قیافه
expressions
U
قیافه
countenances
U
قیافه
leered
U
قیافه
sight
U
قیافه
leering
U
قیافه
sights
U
قیافه
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
pose
U
قیافه گرفتن
posed
U
قیافه گرفتن
poses
U
قیافه گرفتن
To strike an a attitude . To put on a stern look .
U
قیافه گرفتن
pull a long face
<idiom>
U
قیافه گرفتن
posing
U
قیافه گرفتن
physiognomist
U
قیافه شناس
gauntly
U
با قیافه بدsmear
gest
U
قیافه اشاره
good-looking
<adj.>
U
خوش قیافه
grimness
U
قیافه سبع
geste
U
قیافه اشاره
goodlooking
U
خوش قیافه
death masks
U
قیافه مرده
semblance
U
قیافه فن قوی
physignomy
U
قیافه شناسی
death mask
U
قیافه مرده
expressionless
U
قیافه ناگویا
plastic
U
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
handsome
U
خوش قیافه زیبا
physiognomy
U
قیافه شناسی سیما
leer
U
رنگ قیافه منظر
physiognomies
U
قیافه شناسی سیما
leered
U
رنگ قیافه منظر
leers
U
رنگ قیافه منظر
leering
U
رنگ قیافه منظر
poseurs
U
ژستو قیافه گیر
posers
U
ژستو قیافه گیر
poser
U
ژستو قیافه گیر
deadpan
U
قیافه خشک و بی روح
masqueraded
U
قیافه فاهری بخوددادن
poseur
U
ژستو قیافه گیر
masquerading
U
قیافه فاهری بخوددادن
masquerade
U
قیافه فاهری بخوددادن
to keep one's countenance
U
قیافه خودراتغییر دادن
to have the g.in one's face
U
قیافه شوم داشتن
as plain as a pikestaff
<idiom>
U
مثل شیربرنج
[قیافه]
masquerades
U
قیافه فاهری بخوددادن
looker
U
خوش قیافه نگهدار
deadpan
U
قیافه خشک و بی روح داشتن
physiognomically
U
موافق علم قیافه شناسی
pose
U
قیافه گیری برای عکسبرداری
She is beginning to lose her looks .
U
قیافه اش را دارد از دست می دهد
pokerface
U
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
posing
U
قیافه گیری برای عکسبرداری
poses
U
قیافه گیری برای عکسبرداری
posed
U
قیافه گیری برای عکسبرداری
solid looking
U
دارای قیافه جامد وبیروح
snoot
U
شکلک دراوردن قیافه گرفتن
She is a good – looker .
U
دختر خوش قیافه ای است
snooty
U
دارای قیافه تحقیر امیز
physiognomical
U
مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
straight face
U
چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
There were some angry looks in the crowd .
U
قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
The town has a European look.
U
این شهر قیافه اروپایی دارد
physiognomic
U
وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
physiognomonic
U
تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
variable area nozzle
U
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
You look ridiculous in that old hat .
U
با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
She flirts with every handsome man she meets .
U
برای هر مرد خوش قیافه ای قر وغمزه می آید
changed
U
تغییر کردن تغییر دادن
changing
U
تغییر کردن تغییر دادن
change over
U
تغییر روش تغییر رویه
changes
U
تغییر کردن تغییر دادن
change
U
تغییر کردن تغییر دادن
can not judge a book by its cover
<idiom>
U
[چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
night dress
U
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
fm
U
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
garments
U
جامه
habit
U
جامه
costumes
U
جامه
habits
U
جامه
togs
U
جامه
swallow tail coat
U
جامه شب
rigged
U
جامه
thing
U
جامه
vesture
U
جامه
raiment
U
جامه
apparel
U
جامه
toggery
U
جامه
overclothes
U
جامه رو
outwall
U
جامه
garment
U
جامه
weeds
U
جامه
costume
U
جامه
costumes
U
جامه ها
suit
U
جامه
suited
U
جامه
suits
U
جامه
rig
U
جامه
livery
U
جامه
monkhood dress
U
جامه
liveries
U
جامه
rigs
U
جامه
transvestites
U
زن جامه
costume
U
جامه
tog
U
جامه
transvestite
U
زن جامه
counter march
U
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
oil coat
U
جامه مشمعی
disfrock
U
جامه از تن در اوردن
portmanteau
U
جامه دان
portmanteaus
U
جامه دان
portmanteaux
U
جامه دان
purple
U
جامه ارغوانی
valise
U
جامه دان
dishabille
U
جامه خانگی
valises
U
جامه دان
suit case
U
جامه دان
the outward man
U
جامه یا تن ادمی
tog
U
جامه پوشاندن
suit
U
جامه
[کت و شلوار]
evite
U
زن کم جامه پوش
women's dres
U
جامه زنان
wooled
U
جامه پشمی
neckline
U
یقهی جامه
necklines
U
یقهی جامه
night clothes
U
جامه خواب
scarlet
U
سرخ جامه
gold
U
جامه زری
golds
U
جامه زری
nether garment
U
زیر جامه
habiliments
U
جامه ویژه
he wears a new suit to day
U
امروز جامه
incognita
U
با جامه مبدل
to habit
U
جامه پوشاندن
luggage
U
جامه دان
to wear mourning
U
جامه ماتم
fatigue dress
U
جامه بیگاری
undies
U
زیر جامه
garb
U
جامه پوشانیدن به
night suit
U
جامه خواب
to
[get]
dress
[ed]
U
جامه پوشیدن
night gown
U
خواب جامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com