English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
react U تغییر به علت وجود یک ماده
reacted U تغییر به علت وجود یک ماده
reacting U تغییر به علت وجود یک ماده
reacts U تغییر به علت وجود یک ماده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
lactosuria U وجود ماده قندی شیر درپیشاب
rheological <adj.> U علم مطالعه تغییر شکل و جریان ماده
orthoferrite U یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است
rheology U علم جریان و تغییر شکل ماده
creeps U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creep U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
to transubstantiate U تغییر دادن ماده [نان و شراب مربوط به عشاربانی] به بدن و خون عیسی مسیح [دین]
bill of rights U منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
thermite U ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist U ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
coolants U ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector U دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dopes U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk U ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
coolant U ماده سرماساز ماده خنک کننده
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
fuelled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment U ماده رنگی ماده ملونه
fueled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments U ماده رنگی ماده ملونه
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changing U تغییر کردن تغییر دادن
change over U تغییر روش تغییر رویه
changed U تغییر کردن تغییر دادن
changes U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
gynandromorph U جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
presence U وجود
personalities U وجود
existences U وجود
individuation U وجود
personality U وجود
in spite U با وجود
neer do well or well U پی وجود
existence U وجود
entities U وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . U با وجود
entity U وجود
despite U با وجود
being U وجود
angular travel U تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
essence U وجود ماهیت
reality U اصالت وجود
realities U اصالت وجود
individuality U وجود فردی
pre existence U تقدم وجود
none the less U با وجود این
facts U وجود مسلم
universe U عالم وجود
quality U وجود خصوصیت
qualities U وجود خصوصیت
viruses U وجود دارد
d. of constitution U نازکی وجود
from the bottom of one's heart <idiom> U از اعماق وجود
virus U وجود دارد
system U اصول وجود
be U وجود داشتن
non ego U غیر وجود
d. constitution U وجود نازک
self assertiveness U ابراز وجود
begetter U وجود اور
fact U وجود مسلم
drink hail U گوارای وجود
exist U وجود داشتن
to be there U وجود داشتن
nonetheless U بااین وجود
person U وجود ذات
persons U وجود ذات
Despite the fact that… U با وجود اینکه
pantheist U معتقدبوحدت وجود
preexistence U تقدم وجود
existed U وجود داشتن
in spite of that U با وجود این
regardless U با وجود علیرغم
body and soul <idiom> U با تمام وجود
systems U اصول وجود
exists U وجود داشتن
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
cosmos U نظام عالم وجود
atheism U انکار وجود خدا
objective U دارای وجود خارجی
objectives U دارای وجود خارجی
for all that U با وجود همه اینها
pantheism U ایین وحدت وجود
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
cosmology U نظام عالم وجود
cosmologies U نظام عالم وجود
in the face of such odds U با وجود این تفاوت
preexist U قبلا وجود داشتن
preexistent U دارای تقدم در وجود
and there an end. U و پایان وجود دارد.
begetting U سبب وجود شدن
hydrometeor U وجود بخاراب در هوا
animalization U وجود مواد حیوانی
begets U سبب وجود شدن
beget U سبب وجود شدن
oxaluria U وجود جوهر ترشک
know nothing U منکر وجود خدا
neer do well or well U ادم بی وجود یا بی خاصیت
nevertheless U با این وجود علیرغم
numen U وجود الهی خدا
hematuria U وجود خون در ادرار
hemoglobinuria U وجود هموگلوبین درادرار
She was a fine woman ( person ) . U وجود بسیار نازنینی بود
give someone a good run for her money <idiom> U رقابت شدید به وجود آوردن
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
pantheism U همه خدایی وحدت وجود
trichotomy U تقسیم وجود انسان به سه قسمت
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
Is there electricity? U آیا برق وجود دارد؟
cosmogonic U وابسته به خلقت عالم وجود
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
warehouse refusal U اعلام عدم وجود درانبار
agnostic U عرفای منکر وجود خدا
converging U تقارب خطوط وجود تشابه
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
fetch U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetched U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetches U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
phosphaturia U وجود فوسفات زیاد در پیشاب
agnostics U عرفای منکر وجود خدا
converges U تقارب خطوط وجود تشابه
converge U تقارب خطوط وجود تشابه
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
converged U تقارب خطوط وجود تشابه
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
logos U اصل یا منشاء عقل عالم وجود
There's an exception to every rule. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
To put ones heart and soul into a job . U باتمام وجود کاری را انجام دادن
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
objectiveness U با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
radiological survey U بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
cosmologist U دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
homogamy U وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
albinism U عدم وجود رنگ دانه در بدن
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
androgyny U وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
in nature U همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
unitarianism U وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
xanthoma U وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
There's no danger of that happening again. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
There is no reason to do something U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
Where theres will theres a way . <proverb> U تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
cosmogony U خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
However hard he tried ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
Inquietude U حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
Racial prejudice prevails in some countries. U دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
transient U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transients U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
non striker U توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
The chances of a soloution are bleak. U احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
deque U یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
addressing U دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com