Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
commutator riple
U
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crawling peg
U
تغییرات جزئی در نرخ ارز
stocker
U
اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
cassion discase
U
تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
flux
U
تغییرات پی در پی جریان
ebb current
U
جریان ناشی از افت اب
eddy loss
U
افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
blocking
U
گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
alluviation
U
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
critical raynold's number
U
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
aerodynamic heating
U
افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
retail bin
U
انبار اقلام جزئی یا اماد جزئی
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
combat resolution
U
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
variations
U
تغییرات
variation
U
تغییرات
transaction code
U
کد تغییرات
oscilliations
U
تغییرات
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
U
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
U
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
output variability
U
تغییرات تولید
f. and reflux
U
تغییرات روزگار
flux and reflux
U
تغییرات زمانه
social changes
U
تغییرات اجتماعی
calculation variation
U
انالیز تغییرات
isothermal change
U
تغییرات هم دما
technological changes
U
تغییرات فنی
taste changes
U
تغییرات سلیقه
lateral shifts
U
تغییرات عرضی
lateral shifts
U
تغییرات جانبی
ranges
U
دامنه تغییرات
range
U
دامنه تغییرات
range
U
دامه تغییرات
adiabetic changes
U
تغییرات ادیابتیک
incrementally
U
تغییرات پلهای
tolerance
U
دامنه تغییرات
depth varies
U
عمق تغییرات
deflection shift
U
تغییرات انحراف
tolerances
U
دامنه تغییرات
seasonal variations
U
تغییرات فصلی
transaction file
U
فایل تغییرات
coefficient of variation
U
ضریب تغییرات
physical change
U
تغییرات فیزیکی
chance variations
U
تغییرات تصادفی
rate of changes
U
نرخ تغییرات
calculus of variations
U
حساب تغییرات
ranged
U
دامنه تغییرات
ranges
U
دامه تغییرات
quantitative changes
U
تغییرات کمی
qualitative changes
U
تغییرات کیفی
ranged
U
دامه تغییرات
snatches
U
جزئی
snatching
U
جزئی
two limbed
U
دو جزئی
imperceptible
U
جزئی
triparite
U
سه جزئی
portion
U
جزئی
ternal
U
سه جزئی
portions
U
جزئی
peppercorns
U
جزئی
peppercorn
U
جزئی
trifling
U
جزئی
fiddling
U
جزئی
indifferent
U
جزئی
picayune
U
جزئی
picayubnish
U
جزئی
remoter
U
جزئی
remotest
U
جزئی کم
remotest
U
جزئی
snatchy
U
جزئی
partial
U
جزئی
paultry
U
جزئی
remoter
U
جزئی کم
remote
U
جزئی کم
snatched
U
جزئی
snatch
U
جزئی
minute
U
جزئی
potties
U
جزئی
peddling
U
جزئی
potty
U
جزئی
piddling
U
جزئی
inconsiderable
U
جزئی
remote
U
جزئی
rushing
U
جزئی
rushed
U
جزئی
smallest
U
جزئی کم
rush
U
جزئی
sexpartite
U
شش جزئی
nominal
U
جزئی
duple
U
دو جزئی
adaphorous
U
جزئی
paltry
U
جزئی
hexamerous
U
شش جزئی
negligible
U
جزئی
retail
U
جزئی
haxamerous
U
شش جزئی
petty
U
جزئی
inappreciable
U
جزئی
parcel
U
جزئی از یک کل
parcels
U
جزئی از یک کل
A part of the whole .
U
جزئی از کل
corpuscular
U
جزئی
smaller
U
جزئی کم
small
U
جزئی کم
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
revolutionised
U
تغییرات اساسی دادن
go through changes
<idiom>
U
گرفتار تغییرات شدن
revolutionises
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionising
U
تغییرات اساسی دادن
electrodermal changes
U
تغییرات برقی پوست
revolutionize
U
تغییرات اساسی دادن
innovating
U
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovates
U
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovated
U
تغییرات واصلاحاتی دادن در
modular range
U
دامنه تغییرات مدول
touch up
<idiom>
U
اصلاح کردن تغییرات
minimal changes method
U
روش کمترین تغییرات
calculus of variations
U
حساب تغییرات
[ریاضی]
revolutionized
U
تغییرات اساسی دادن
wind shear
U
تغییرات سمتی باد
variational calculus
U
حسابان تغییرات
[ریاضی]
calculus of variations
U
حسابان تغییرات
[ریاضی]
innovate
U
تغییرات واصلاحاتی دادن در
variational calculus
U
حساب تغییرات
[ریاضی]
Fundamental ( radical) changes.
U
تغییرات اساسی وعمده
flux
U
گداز تغییرات پی درپی
cataplasia
U
تغییرات قهقهرایی در سلول
revolutionizes
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionizing
U
تغییرات اساسی دادن
aspect change
U
تغییرات منظری هدف
parabolic variation
U
تغییرات سهمی شکل
partial fraction
U
کسر جزئی
nip
U
چیزی جزئی
partial correctness
U
صحت جزئی
nipped
U
چیزی جزئی
nips
U
چیزی جزئی
pair
U
هرچیز دو جزئی
incidental
U
جزئی ضمنی
flesh wound
U
زخم جزئی
partial competition
U
رقابت جزئی
partial eqilibrium
U
تعادل جزئی
partial order
U
ترتیب جزئی
fractionally
U
بطور جزئی
fractionary
U
جزئی خرد
partial function
U
تابع جزئی
partial correlation
U
همبستگی جزئی
fractional damage
U
خسارت جزئی
partial pressure
U
فشار جزئی
partial plan
U
برنامه جزئی
partial loss
U
زیان جزئی
partial
U
مغرض جزئی
dodecamerous
U
دوازده جزئی
immaterial
U
معنوی جزئی
septempartite
U
هفت جزئی
pettily
U
بطور جزئی
inconspicuous
U
جزئی غیرمحسوس
pittance
U
مبلغ جزئی
retail dealer
U
جزئی فروش
quinquepartite
U
پنج جزئی
retail bin
U
انبار جزئی
a minor incident
U
یک حادثه جزئی
detailing
U
جزئی از اثر
detail
U
جزئی از اثر
particular average
U
خسارات جزئی
clauses
U
جزئی از جمله
clause
U
جزئی از جمله
particular average
U
خسارت جزئی
fewtrils
U
چیز جزئی
gewgaws
U
چیز جزئی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com