English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
locate U تعیین کردن معلوم کردن
located U تعیین کردن معلوم کردن
locates U تعیین کردن معلوم کردن
locating U تعیین کردن معلوم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
specifies U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specifying U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specify U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
ascertian U محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
bid U خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
verifies U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
bids U خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
verifying U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verify U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verified U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
quantified U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifies U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantify U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifying U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
specify U معین کردن معلوم کردن
manifests U معلوم کردن فاش کردن
specifying U معین کردن معلوم کردن
uncovers U معلوم کردن فاهر کردن
manifesting U معلوم کردن فاش کردن
manifested U معلوم کردن فاش کردن
reveals U فاش کردن معلوم کردن
specifies U معین کردن معلوم کردن
reveal U فاش کردن معلوم کردن
uncovering U معلوم کردن فاهر کردن
uncover U معلوم کردن فاهر کردن
revealed U فاش کردن معلوم کردن
manifest U معلوم کردن فاش کردن
familiarized U معلوم کردن
to make known U معلوم کردن
to bring tl light U معلوم کردن
familiarises U معلوم کردن
familiarising U معلوم کردن
familiarised U معلوم کردن
ascertains U معلوم کردن
familiarize U معلوم کردن
familiarizes U معلوم کردن
ascertained U معلوم کردن
familiarizing U معلوم کردن
ascertaining U معلوم کردن
To make known . To signify . U معلوم کردن
known U معلوم کردن
ascertain U معلوم کردن
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
evince U معلوم کردن ابراز داشتن
typed U نوع خون را معلوم کردن
evincing U معلوم کردن ابراز داشتن
evinced U معلوم کردن ابراز داشتن
evinces U معلوم کردن ابراز داشتن
types U نوع خون را معلوم کردن
type U نوع خون را معلوم کردن
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
seal one's fate U سرنوشت کسی را به بدی معلوم کردن
qualifies U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualify U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
count one's chickens before they're hatched <idiom> U روی چیزی قبل از معلوم شدن آن حساب کردن
certify U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certifies U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certifying U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
quantize U با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
limit U محدود کردن تعیین کردن حد
assign U ارجاع کردن تعیین کردن
define U تعیین کردن تعریف کردن
defined U تعیین کردن تعریف کردن
assigned U ارجاع کردن تعیین کردن
assigning U ارجاع کردن تعیین کردن
assigns U ارجاع کردن تعیین کردن
defining U تعیین کردن تعریف کردن
defines U تعیین کردن تعریف کردن
ascertian U تعیین کردن
determining U تعیین کردن
identify U تعیین کردن
specify U تعیین کردن
specifying U تعیین کردن
fixes U تعیین کردن
appointe U تعیین کردن
determines U تعیین کردن
slate U تعیین کردن
slated U تعیین کردن
tell off U تعیین کردن
determine U تعیین کردن
slates U تعیین کردن
fix on U تعیین کردن
appoint U تعیین کردن
blood type U تعیین کردن
identifying U تعیین کردن
formulation U تعیین کردن
blood groups U تعیین کردن
identified U تعیین کردن
blood group U تعیین کردن
appoints U تعیین کردن
blood types U تعیین کردن
identifies U تعیین کردن
bound U تعیین کردن
fix U تعیین کردن
specifies U تعیین کردن
delimits U تعیین کردن حدود
demarcate U تعیین حدود کردن
state- U تعیین کردن حال
state U تعیین کردن حال
quantifies U کمیت را تعیین کردن
assessing U تعیین کردن بستن
identifying U تعیین هویت کردن
delimiting U تعیین کردن حدود
stating U تعیین کردن حال
quantifying U کمیت را تعیین کردن
states U تعیین کردن حال
delimited U تعیین کردن حدود
assessed U تعیین کردن بستن
locate U تعیین محل کردن
abound O تعیین حدود کردن
assesses U تعیین کردن بستن
fixes U تعیین کردن قراردادن
quantify U کمیت را تعیین کردن
delimit U تعیین کردن حدود
stated U تعیین کردن حال
prifixal U قبلا تعیین کردن
predestine U قبلا تعیین کردن
rezone U از نومحدوده تعیین کردن
clearance U تعیین صلاحیت کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
fix U تعیین کردن قراردادن
genealogize U تعیین نسب کردن
predetermine U قبلا تعیین کردن
identified U تعیین هویت کردن
locates U تعیین محل کردن
appraisal U تعیین قیمت کردن
appraisals U تعیین قیمت کردن
identifies U تعیین هویت کردن
located U تعیین محل کردن
demarcating U تعیین حدود کردن
demarcates U تعیین حدود کردن
assess U تعیین کردن بستن
pin point U تعیین محل کردن
locating U تعیین محل کردن
quantified U کمیت را تعیین کردن
identify U تعیین هویت کردن
admeasure U تعیین حصه کردن
to fix quota U تعیین سهمیه کردن
pegs U تعیین حدود کردن
demarcated U تعیین حدود کردن
peg U تعیین حدود کردن
locate U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
subrogate U قائم مقام تعیین کردن
quantitate U چندی چیزی را تعیین کردن
prescribing U نسخه نوشتن تعیین کردن
state- U تعیین کردن وقرار دادن
states U تعیین کردن وقرار دادن
prescribed U نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribes U نسخه نوشتن تعیین کردن
stating U تعیین کردن وقرار دادن
to set out U نشان دادن تعیین کردن
stated U تعیین کردن وقرار دادن
prescribe U نسخه نوشتن تعیین کردن
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
state U تعیین کردن وقرار دادن
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
grant a period of grace U ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
exact location U تعیین کردن محل دقیق نقاط
to orient compound U نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
appraising U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
applied U هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
fix U نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
fixes U نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
duty assignment U واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
dye analysis U [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com