Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
call a metting
U
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
convoke
U
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
gantlope
U
باند برای دست دعوت به مارزه
gantelope
U
باند برای دست دعوت به مبارزه
to bechon to a person to come
U
اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
cold test
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
raise a fuss
<idiom>
U
قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
quorum
U
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
to call a meeting of the board of directors
U
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
to ask somebody out for dinner
U
کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن
[بیشتر دوست دختر و پسر]
walkthrough
U
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
back wardation
U
تعیین اجل برای بایع
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
short line
U
محدوده تعیین شده برای فرودتوپ
metronomes
U
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronome
U
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
sexualize
U
جنس برای چیزی تعیین کردن
command altitude
U
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
bibliotics
U
بررسی دست نوشته برای تعیین اصالت ان
bathometer
U
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
advowson
U
حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
nominating
U
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
playoffs
U
مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
playoff
U
مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
nominates
U
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominate
U
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
service time window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
for two weeks
U
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
constructive placement
U
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
command heading
U
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
photo finish
U
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
pibal
U
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
center
U
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
winter book
U
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
limits
U
محدودههای بیشترین حد از پیش تعیین شده برای اعداد در کامپیوتر
collusion
U
برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
cone penetrometer
U
وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
lagged
U
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lag
U
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lags
U
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
break up value
U
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
tan alt
U
ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor
U
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
check point
U
نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
shake bottle
U
بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
point designation
U
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
pill pool billiard
U
بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
observers
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
alphaphotographic
U
آنچه باعث نمایش تصاویر با استفاده از حروف گرافیکی از پیش تعیین شده برای سرویسهای تلتکس می شوند
observer
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
burned
U
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
decca
U
سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
movement credit
U
وقت پیش بینی شده و تعیین شده برای حرکت یک ستون
range resolution
U
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
timing disc
U
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
invitations
U
دعوت
calling
U
دعوت
summonsed
U
دعوت
invitation
U
دعوت
summons
U
دعوت
summonses
U
دعوت
summon
U
دعوت
summonsing
U
دعوت
summoned
U
دعوت
bidding
U
دعوت
meeting
U
جلسه
meets
U
: جلسه
meet
U
: جلسه
session
U
جلسه
sessions
U
جلسه
meetings
U
جلسه
seance
U
جلسه
sittings
U
جلسه
sitting
U
جلسه
to invite
[to]
U
دعوت کردن
[به]
callers
U
دعوت کننده
letter of invitation
U
دعوت نامه
caller
U
دعوت کننده
to call in
U
دعوت کردن
boarding call
U
دعوت به بازدید
challenge
U
دعوت بجنگ
challenged
U
دعوت بجنگ
challenges
U
دعوت بجنگ
letter of invitation
U
رقعه دعوت
invite
U
دعوت کردن
invited
U
دعوت کردن
invites
U
دعوت کردن
uninvited
U
دعوت نشده
unbidden
U
دعوت نشده
asks
U
دعوت کردن
asking
U
دعوت کردن
asked
U
دعوت کردن
ask
U
دعوت کردن
invitation to tender
U
دعوت به مناقصه
invitation to tender
U
دعوت به مزایده
invitation to treat
U
دعوت به مذاکره
invitation to treat
U
دعوت به معامله
invitatory
U
متضمن دعوت
convocator
U
دعوت کننده
conference call
U
دعوت به سخنرانی
convocate
U
دعوت کردن
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
nonresident
U
غیرحاضر در جلسه
special session
U
جلسه مخصوص
general meeting
U
جلسه عمومی
minutes
U
صورت جلسه
public session
U
جلسه علنی
agenda
U
دستور جلسه
court session
U
جلسه دادگاه
minute
U
صورت جلسه
agendas
U
دستور جلسه
reunion
U
تجدید جلسه
reunions
U
تجدید جلسه
order of the day
U
دستور جلسه
chairman
U
رئیس جلسه
meetings
U
انجمن جلسه
in the meeting of d may
U
در جلسه سوم می
chairmen
U
رئیس جلسه
chairperson
U
رئیس جلسه
meeting
U
انجمن جلسه
chairpersons
U
رئیس جلسه
credit system of supply
U
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
tender notice
U
اگهی دعوت به مناقصه
defiance
U
دعوت به جنگ بی اعتنایی
I am invited tonight of all nights .
U
دعوت شدم آن هم امشب
to proffer an invitation
U
رسما دعوت کردن
invitee
U
شخص دعوت شده
seance
U
جلسه احضار روح
convocation
U
جلسه عمومی دانشجویان
to hold a meeting
U
جلسه منعقد کردن
seance
U
جلسه احضارارواح وغیره
convocations
U
جلسه عمومی دانشجویان
bull session
U
جلسه محاوره ومرور
protocols
U
صورت جلسه ازمایش
the house went into secret session
U
مجلس جلسه سری
cabinet council
U
جلسه هیات وزیران
sitting in camera
U
جلسه غیر علنی
protocols
U
صورت جلسه کنفرانس
protocol
U
صورت جلسه کنفرانس
sitting in camera
U
جلسه خصوصی دادگاه
private session
U
جلسه غیر علنی
spectators
U
مستمعین جلسه دادگاه
protocol
U
صورت جلسه ازمایش
special session
U
جلسه فوق العاده
to hold a session
U
جلسه منعقد کردن
rehearing
U
جلسه دادرسی مجدد
The meeting was postponed.
U
جلسه را عقب انداختند
walkout
U
اعتصاب ,ترک جلسه
record
U
صورت جلسه سابقه
stag
U
جلسه یا مهمانی مردانه
convenes
U
تشکیل جلسه دادن
convene
U
تشکیل جلسه دادن
convened
U
تشکیل جلسه دادن
stags
U
جلسه یا مهمانی مردانه
walkouts
U
اعتصاب ,ترک جلسه
work out
U
برنامه یک جلسه تمرین
convening
U
تشکیل جلسه دادن
marathons
U
جلسه گروهی طولانی
marathon
U
جلسه گروهی طولانی
to fling down the gauntlet
U
بجنگ تن بتن دعوت کردن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).
U
باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
to throw down the glove
U
بجنگ تن بتن دعوت کردن
rain check
U
نوید یا قول دعوت بعدی
to crash in
[to a party]
U
بدون دعوت وارد شدن
to barge in
U
بدون دعوت وارد شدن
gauntlets
U
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
gauntlet
U
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
invite to tender
U
دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
command speed
U
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
Those who attended the meeting.
U
کسانیکه در جلسه حاضر بودند
presiding
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
adjournments
U
احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournment
U
احاله رسیدگی به جلسه بعد
presided
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
critique
U
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
critiques
U
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
presides
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
open the meeting
U
رسمیت جلسه را اعلام کردن
to sit
U
درباره موضوعی جلسه کردن
proces verbal
U
صورت جلسه نشست نامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com