English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bond U تعهد موافقت نامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
recognizance U تعهد نامه
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
treaties U موافقت نامه
concordat U موافقت نامه
agreements U موافقت نامه
treaty U موافقت نامه
agreement U موافقت نامه
geneva convention U موافقت نامه ژنو
wage agreement U موافقت نامه دستمزد
arbitration agreement U موافقت نامه داوری
trade agreement U موافقت نامه تجاری
protocol U مقاوله نامه موافقت مقدماتی
protocols U مقاوله نامه موافقت مقدماتی
bretton woods agreement U موافقت نامه برتن وودز
general agreement on tariff & trade (gat U موافقت نامه عمومی تعرفه وتجارت
escrow U موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
considerations U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranties U تضمین تعهد تعهد قانونی
warranty U تضمین تعهد تعهد قانونی
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
commitment U تعهد
mandated U تعهد
undertaking U تعهد
mandating U تعهد
mandate U تعهد
oblogation U تعهد
assumes U تعهد
contract U تعهد
assume U تعهد
onus U تعهد
commitments U تعهد
obstriction U تعهد
assurances U تعهد
sponsion U تعهد
warranty U تعهد
liabilities U تعهد
mandates U تعهد
bond U تعهد
committment U تعهد
liability U تعهد
engagement U تعهد
engagements U تعهد
warranties U تعهد
assurance U تعهد
guaranteed U تعهد
guarantee U تعهد
obligations U تعهد
guarantees U تعهد
bank bond U تعهد
assumpsit U تعهد
obligation U تعهد
assunption U تعهد
honour U انجام تعهد
without engagement U فاقد تعهد
to take on U تعهد کردن
warranties U تعهد کننده
honoured U انجام تعهد
subscriptions U تعهد پرداخت
subscription U تعهد پرداخت
committal U تعهد الزام
honors U انجام تعهد
honoring U انجام تعهد
honored U انجام تعهد
substitution of a different obligation U تبدیل تعهد
peremptory undertaking U تعهد قاطع
substitution of an obligation U تبدیل تعهد
take on U تعهد کردن
preengagement U تعهد قبلی
warranty U تعهد کننده
underwriting U تعهد کردن
implied assumpist U تعهد ضمنی
underwrites U تعهد کردن
undertakes U تعهد کردن
liability to disease U تعهد امادگی
underwrite U تعهد کردن
underwritten U تعهد کردن
enterprise U تعهد تجارت
breach of an obligation U تخلف از تعهد
fulfilment of an obligation U ایفاء تعهد
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
termination of an obligation U انقضاء تعهد
underwrote U تعهد کردن
extinction of an obligation U انقضاء تعهد
discharge of an obligation U سقوط تعهد
enterprises U تعهد تجارت
mature obligation U تعهد حال
honours U انجام تعهد
undertake U تعهد کردن
undertaken U تعهد کردن
honouring U انجام تعهد
subscribers U تعهد کننده
subscriber U تعهد کننده
nonalignment U عدم تعهد
covenant U تعهد کردن
covenants U تعهد کردن
ententes cordiales U موافقت
sympathy U موافقت
accommodating U موافقت
adhesion U موافقت
consents U موافقت
ententes U موافقت
agreeableness U موافقت
consenting U موافقت
congruity U موافقت
settle for <idiom> U موافقت با
understanding U موافقت
sympathies U موافقت
understandings U موافقت
approbation U موافقت
consented U موافقت
consentaneity U موافقت
congeniality U موافقت
consent U موافقت
entente U موافقت
agreement U موافقت
concurrence U موافقت
acquiescence U موافقت
approval U موافقت
unions U موافقت
agreeability U موافقت
accompt U موافقت
union U موافقت
accords U موافقت
assentation U موافقت
accordance U موافقت
keeping U موافقت
accorded U موافقت
accord U موافقت
agreements U موافقت
honouring U ایفای تعهد کردن
honours U ایفای تعهد کردن
honored U ایفای تعهد کردن
honoring U ایفای تعهد کردن
honors U ایفای تعهد کردن
honour U ایفای تعهد کردن
plight U تعهد دادن گرفتاری
promissory U وابسته به تعهد یا قول
long tail liability U تعهد طولانی مدت
pledging U تعهد والتزام گروگذاشتن
honoured U ایفای تعهد کردن
joint bond U تعهد یا ضمانت مشترک
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
failure to comply with the transaction U عدم ایفاء تعهد
good performance bond guarntee U وثیقه انجام تعهد
binding cover U پوشش تعهد شده
pre engaged U دارای تعهد قبلی
novation U تبدیل تعهد یا مدیون
pledge U تعهد والتزام گروگذاشتن
liabilities U تعهد موجودی بانکی
liability U تعهد موجودی بانکی
warrantor U تعهد کننده ضامن
pledged U تعهد والتزام گروگذاشتن
pledges U تعهد والتزام گروگذاشتن
unilateral contract U تعهد یک جانبه ایقاع
acceded U موافقت کردن
accedes U موافقت کردن
acceding U موافقت کردن
assent U موافقت کردن
admit موافقت کردن
jibing U موافقت کردن
incongrvity U عدم موافقت
assenting U موافقت کردن
assents U موافقت کردن
incompliance U عدم موافقت
gentlemen's agreement U موافقت شرافتمندانه
assented U موافقت کردن
accede U موافقت کردن
jibes U موافقت کردن
jibed U موافقت کردن
consented U موافقت کردن
consent U موافقت کردن
complying U موافقت کردن
approve U موافقت کردن
approves U موافقت کردن
approving U موافقت کردن
comply U موافقت کردن
complies U موافقت کردن
complied U موافقت کردن
congruency U موافقت تناسب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com