Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
front wheel suspension
U
تعلیق چرخهای جلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
suspensions
U
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspension
U
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
cyclic redundancy check
U
بررسی افزونگی چرخهای کاراکتر بررسی و کنترل افزونگی چرخهای
cyclic
U
چرخهای
cyclic code
U
رمز چرخهای
cyclic process
U
فرایند چرخهای
clock work
U
چرخهای ساعت
cyclic check
U
مقابله چرخهای
cyclonic rain
U
باران چرخهای
cyclic permutation
U
جایگشت چرخهای
cyclic shift
U
تغییر مکان چرخهای
front wheel drive
U
محرک چرخهای جلو
gear
مجموع چرخهای دنده دار
nosing
U
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
clockwork
U
چرخهای ساعت منظم وخودکار
gears
U
مجموع چرخهای دنده دار
front wheel suspension
U
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
geared
U
مجموع چرخهای دنده دار
Where are the luggage trolleys?
U
چرخهای دستی حمل بار کجاست؟
pants
U
پوشش ایرودینامیکی ثابت روی چرخهای ارابه فرود
tandem roller
U
نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
divided landing gear
U
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
staging light
U
چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
cassettes
U
کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
cassette
U
کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
dumptor
U
کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
anti spin
U
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
interruption
U
تعلیق
suspense
U
تعلیق
suspensions
U
تعلیق
abeyance
U
تعلیق
suspension
U
تعلیق
deep freeze
U
تعلیق
deep freezes
U
تعلیق
pendency
U
تعلیق
interruptions
U
تعلیق
hangs
U
تعلیق
hang
U
تعلیق
spring suspension
U
تعلیق فنری
stay of proceedings
U
تعلیق دادرسی
colloidal suspension
U
تعلیق کلوییدی
suspension of punishment
U
تعلیق مجازات
suspensive
U
درحال تعلیق
cardanic suspension
U
تعلیق کاردان
reprieval
U
تعلیق مجازات
suspensive
U
تعلیق معلق
reduction to absurdity
U
تعلیق به محال
precipitable
U
تعلیق پذیر
lay off
U
تعلیق کارگر
hanging prevention
U
ممانعت از تعلیق
four point suspension
U
تعلیق چهارنقطهای
engine mounting
U
تعلیق موتور
precipitant
U
تعلیق شدنی
abeyance or adeyancy
U
تعلیق تعویق
suspense
U
درحال تعلیق
suspensions
U
ایست تعلیق
suspension
U
ایست تعلیق
probation
U
تعلیق مجازات
remainder
U
حالت تعلیق
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
to be in suspension
U
در حالت تعلیق بودن
emulsifying
U
بحالت تعلیق دراوردن
emulsify
U
بحالت تعلیق دراوردن
emulsifies
U
بحالت تعلیق دراوردن
emulsified
U
بحالت تعلیق دراوردن
hoisting
U
دستگاه تعلیق جرثقیل
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
suspensor
U
موجب تعلیق نگاهدارنده
suspension wheel
U
چرخ تعلیق خودرو
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
on probation
U
به شرط تعلیق مجازات
on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
hanging
U
اویزان درحال تعلیق
reductio ad absurdum
U
تعلیق بامر محال
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات بودن
privation
U
محروم سازی تعلیق مقام
torsion bar
U
بار پیچشی اهرم تعلیق
suspend
U
معلق کردن تعلیق دادن
suspending
U
معلق کردن تعلیق دادن
hypostasis
U
موجود فرضی حالت تعلیق
probation order
U
دستور یا حکم تعلیق مجازات
front axle suspension
U
اویزش یا تعلیق اکسل جلو
suspends
U
معلق کردن تعلیق دادن
privations
U
محروم سازی تعلیق مقام
stultification
U
تعلیق بمحال احمق ساختن
suspends
U
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspend
U
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
to give a suspended sentence
[British E]
U
حکم دوره تعلیق مجازات دادن
buggie
U
بوگی دستگاه تعلیق جلو توپ
suspending
U
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
disperse
U
[درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
emulsion
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsions
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosol
U
تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
aerosols
U
تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
suspension strap
U
نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
probation officer
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
precipitating
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
to suspend
[stay]
a ruling
[proceedings]
[the execution]
U
تعلیق کردن حکمی
[دعوایی ]
[ اجرای حکمی]
[قانون]
suspension of arms
U
اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
lattice suspension bridge
U
پل تعلیق مشبک پل اویز مشبک
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...