Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reductio ad absurdum
U
تعلیق بامر محال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reduction to absurdity
U
تعلیق به محال
suspension
U
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions
U
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
assignee
U
محال علیه
third person of a transfer
U
محال علیه
apagoge
U
احاله به محال
reduction to absurdity
U
احاله به محال
Granting the impossibility that . . .
U
بفرض محال که ...
drawee
U
محال علیه
impossible offence
U
جرم محال
absurdly
U
بطور محال
to wait one's leisure
U
منتظرفرصت محال بودن
atemmpting the imposible
U
شروع به جرم محال
reductive ad absurdum
U
روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
presentment
U
ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
interruption
U
تعلیق
interruptions
U
تعلیق
hangs
U
تعلیق
suspensions
U
تعلیق
hang
U
تعلیق
abeyance
U
تعلیق
suspension
U
تعلیق
suspense
U
تعلیق
deep freezes
U
تعلیق
deep freeze
U
تعلیق
pendency
U
تعلیق
hanging prevention
U
ممانعت از تعلیق
precipitable
U
تعلیق پذیر
engine mounting
U
تعلیق موتور
abeyance or adeyancy
U
تعلیق تعویق
precipitant
U
تعلیق شدنی
four point suspension
U
تعلیق چهارنقطهای
suspense
U
درحال تعلیق
lay off
U
تعلیق کارگر
cardanic suspension
U
تعلیق کاردان
spring suspension
U
تعلیق فنری
colloidal suspension
U
تعلیق کلوییدی
probation
U
تعلیق مجازات
suspensive
U
تعلیق معلق
suspensive
U
درحال تعلیق
suspension of punishment
U
تعلیق مجازات
stay of proceedings
U
تعلیق دادرسی
reprieval
U
تعلیق مجازات
suspension
U
ایست تعلیق
suspensions
U
ایست تعلیق
remainder
U
حالت تعلیق
on probation
U
به شرط تعلیق مجازات
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
to be in suspension
U
در حالت تعلیق بودن
suspensor
U
موجب تعلیق نگاهدارنده
suspension wheel
U
چرخ تعلیق خودرو
emulsifies
U
بحالت تعلیق دراوردن
hanging
U
اویزان درحال تعلیق
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
hoisting
U
دستگاه تعلیق جرثقیل
emulsified
U
بحالت تعلیق دراوردن
emulsify
U
بحالت تعلیق دراوردن
emulsifying
U
بحالت تعلیق دراوردن
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
front wheel suspension
U
تعلیق چرخهای جلو
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
weeping willow design
U
طرح بید مجنون
[الهام گرفته شده از درخت بید مجنونی که خصوصا در فرش های قاب قابی و چهار محال استفاده می شود.]
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات بودن
privations
U
محروم سازی تعلیق مقام
privation
U
محروم سازی تعلیق مقام
stultification
U
تعلیق بمحال احمق ساختن
front axle suspension
U
اویزش یا تعلیق اکسل جلو
torsion bar
U
بار پیچشی اهرم تعلیق
probation order
U
دستور یا حکم تعلیق مجازات
suspends
U
معلق کردن تعلیق دادن
suspending
U
معلق کردن تعلیق دادن
suspend
U
معلق کردن تعلیق دادن
hypostasis
U
موجود فرضی حالت تعلیق
to give a suspended sentence
[British E]
U
حکم دوره تعلیق مجازات دادن
buggie
U
بوگی دستگاه تعلیق جلو توپ
suspends
U
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspend
U
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspending
U
تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
drawers
U
محال علیه برات برات کش
drawer
U
محال علیه برات برات کش
disperse
U
[درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
emulsion
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosol
U
تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
aerosols
U
تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
emulsioning
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsions
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
suspension strap
U
نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
probation officer
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
retour sans protet
U
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
precipitate
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
to suspend
[stay]
a ruling
[proceedings]
[the execution]
U
تعلیق کردن حکمی
[دعوایی ]
[ اجرای حکمی]
[قانون]
suspension of arms
U
اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
lattice suspension bridge
U
پل تعلیق مشبک پل اویز مشبک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com