Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Do you know the definition (meaning) of this word?
U
تعریف این لغت رامی دانید ؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
What foreign language do you know?
U
کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
As you deen it advisable . As you think fit .
U
هر طور که می دانید
defaults
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
sagittarii
U
رامی
ramie
U
رامی
sagittarius
U
رامی
obedience
U
رامی
docility
U
رامی
mansuetude
U
حلم رامی
canasta
U
نوعی بازی رامی
rummy
U
بازی ورق رامی
I am thinking of your own good.
U
من خو بی شما رامی خواهم
Water lays the dust.
U
آب گرد وخاک رامی خواباند
We speake the same language. we are on the same wavelength. we understand each other.
U
زبان همدیگر رامی فهمیم
My shoes pinch.
U
کفشها پایم رامی زند
Even a fool knows this .
U
یک احمق هم این رامی داند
This is precisely ( exactly) what I wanted to know .
U
همین رامی خواستم بدانم
his sight could p darkness
U
بینایی وی تاریکی رامی شکافت
cribbage
U
یکجور بازی ورق شبیه رامی
The sun rays dazzle (hit) the eyes.
U
نور آفتاب چشم رامی زند
gin rummy
U
نوعی بازی رامی مخصوص دو نفر
His action is in the nature of sour grapes.
U
اززور پسی اینکار رامی کند
Do you move in high circles ?
U
آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
slater
U
کسی که پوست خام رامی تراشد
wrists
U
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
wrist
U
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
Can you reckon the cost of the trip?
U
هزینه سفر رامی توانی حساب کنی ؟
autobiographer
U
کسی که تاریخچه زندگی خود رامی نویسد
trainbearer
U
کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
peak voltmeter
U
ولتمتری که مقدار برداری رامی سنجد ولتمتر پیک
Several people could be accommodated in this room.
U
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
pellagra
U
یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
parbuckle
U
طناب دولاکه بان چلیک یاچیزدیگر رامی غلتانند باطناب غلتاندن
epicanthus
U
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
condensation cloud
U
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
work in progress
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
toolkit software
U
بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
complimented
U
تعریف
quality
U
تعریف
extolment
U
تعریف
definiens
U
تعریف
descriptions
U
تعریف
comkplimentarily
U
با تعریف
description
U
تعریف
portrayal
U
تعریف
portrayals
U
تعریف
cell definition
U
تعریف سل
circumscription
U
تعریف
qualities
U
تعریف
explanations
U
تعریف
definitions
U
تعریف
complimenting
U
تعریف
definition
U
تعریف
explanation
U
تعریف
compliments
U
تعریف
compliment
U
تعریف
depictions
U
نگارش تعریف
extoller
U
تعریف کننده
articles
U
حرف تعریف
circular definition
U
تعریف دوری
to crack up
U
تعریف کردن
the d. article
U
حرف تعریف
say a good word for
U
تعریف کردن
block definition
U
تعریف بلوک
anarthrous
U
بی حرف تعریف
undefined
U
تعریف نشده
depiction
U
نگارش تعریف
contextual definition
U
تعریف ضمنی
macro difinition
U
درشت تعریف
honorable
U
شایان تعریف
job definition
U
تعریف برنامه
macro definition
U
درشت تعریف
macro definition
U
تعریف ماکرو
unreel
U
تعریف کردن
nosography
U
تعریف امراض
operational definition
U
تعریف عملیاتی
he is well spoken of
U
از او تعریف می کنند
data definition
U
تعریف داده
definition of a problem
U
تعریف یک برنامهThe
emblazon
U
تعریف کردن
extoll
U
تعریف کننده
self aggrandizement
U
تعریف از خود
field definition
U
تعریف فیلد
problem definition
U
تعریف مسئله
article
U
حرف تعریف
praising
U
تعریف کردن
praises
U
تعریف کردن
praised
U
تعریف کردن
define
U
تعریف کردن
traducing
U
تعریف کردن
compliments
U
تعریف کردن از
complimenting
U
تعریف کردن از
defined
U
تعریف کردن
complimented
U
تعریف کردن از
traduces
U
تعریف کردن
traduced
U
تعریف کردن
traduce
U
تعریف کردن
definable
U
تعریف پذیر
praise
U
تعریف کردن
recount
U
تعریف کردن
recounted
U
تعریف کردن
recounting
U
تعریف کردن
recounts
U
تعریف کردن
glorifies
U
تعریف کردن
glorify
U
تعریف کردن
glorifying
U
تعریف کردن
defines
U
تعریف کردن
exponents
U
تعریف کننده
exponent
U
تعریف کننده
complimentary
U
تعریف امیز
recitation
U
تعریف موضوع
recitations
U
تعریف موضوع
compliment
U
تعریف کردن از
defining
U
تعریف کردن
redefined
U
دوباره تعریف کردن
redefines
U
دوباره تعریف کردن
redefining
U
دوباره تعریف کردن
indefinable
U
غیر قابل تعریف
self prasise
U
خودفروشی تعریف از خود
portraiture
U
پیکر نگاری تعریف
Defined depth finder
U
تعریف عمق یاب
redefine
U
دوباره تعریف کردن
self flattering
U
تعریف کننده از خود
self applauding
U
تعریف کننده از خود
To blow ones own trumpet.
U
از خود تعریف کردن
object oriented
U
تصویری که از بردارهای تعریف
partially defined
U
پاره تعریف شده
predefined
U
از پیش تعریف شده
indefinably
U
غیر قابل تعریف
ddl
U
زبان تعریف داده
domain of definition
U
دامنه تعریف
[ریاضی]
undefined label
U
برچسب تعریف نشده
data definition language
U
زبان تعریف داده ها
data definition statement
U
حکم تعریف داده ها
data description language
U
زبان تعریف داده
undefined entry
U
فقره تعریف نشده
dd statement
U
دستور تعریف داده
user defined
U
تعریف یا انتخاب کاربر
system v interface definition
U
تعریف میانجی سیستم 5
well defined function
U
تابع خوش تعریف
dimensioning
U
تعریف اندازه چیزی
clear-cut
U
درست تعریف شده
definite a
U
The حرف تعریف چون
defined function
U
تابع تعریف شده
predefined function
U
تابع از پیش تعریف شده
predefined process
U
فرایند از پیش تعریف شده
expression
U
تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
user defined
U
تعریف شده توسط کاربر
He Spoke very highly of you.
U
از شما خیلی تعریف می کرد
self applause
U
تعریف وتمجید از خود خودستایی
self congratulation
U
تعریف از خود تجلیل نفس
expressions
U
تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
to plaster any one with praise
U
تعریف زیادبار کسی کردن
quantification
U
معرفی عناصر یک جسم تعریف
messages
U
قوانین از پیش تعریف شده که کد
accuracy
U
تعریف دقیق تر خواهد بود
message
U
قوانین از پیش تعریف شده که کد
ambiguities
U
آنچه به روشنی تعریف نشده است
self aggrandizing
U
تعریف کننده از مقام خود خودبزرگساز
parameter
U
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
country file
U
را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
redefinable
U
انچه مجددا قابل تعریف است
ambiguity
U
آنچه به روشنی تعریف نشده است
cock and bull story
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull stories
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull story
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
He told us what the score was.
U
جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
predefined process symbol
U
نماد فرایند از پیش تعریف شده
predefined process symbol
U
علامت فرایند از پیش تعریف شده
parameters
U
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
dd name
U
برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
prosopopoeia
U
تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
Now I am going to tell you something.
U
حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
Give me a full account of the events.
U
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
Have a jock with somebody .
U
شوخی ( لطیفه ) برای کسی تعریف کردن
the
U
حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
hot zone
U
ناحیه تعریف شده توسط استفاده کننده
user defined key
U
کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
type
U
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
user defined function
U
عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
polarity
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
vdl
U
زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
polarities
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
typed
U
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
types
U
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
ntsc
U
انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
to recount something to someone
[formal]
U
برای کسی چیزی را تعریف کردن
[یکایک گفتن]
[بازگفتن]
codepages
U
تعریف حرفی که توسط کلیدی از صفحه کلید ایجاد شده است
pert
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
nomenclature
U
سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
patterns
U
محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern
U
محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
shortest
U
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
shorter
U
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
critical path analysis
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com