English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stern chase U تعاقب کشتی فراری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pursuit course U جریان تعاقب مسیر تعاقب مدت تعاقب
pursued U تعاقب
pursues U تعاقب
pursue U تعاقب
pursuance U تعاقب
pursuing U تعاقب
pursuit U تعاقب
pursuits U تعاقب
curve of pursuit U منحنی تعاقب
tailer U تعاقب کننده
pursuits U تعاقب کردن
heeler U تعاقب کننده
pursuit U تعاقب کردن
direct pressure U تعاقب کردن مستقیم دشمن
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
chaser U مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
chasers U مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
runaway U فراری
escapee U فراری
fugitive U فراری
fugitives U فراری
deserters U فراری
evacuee U فراری
deserter U فراری
volatileness U فراری
rampant <adj.> U فراری
evacuees U فراری
defector U فراری
run away U فراری
defectors U فراری
refugee U فراری
refugees U فراری
absconder U فراری
elusive U فراری
lamister U فراری
lamster U فراری
fugitively U بشکل فراری
The fujitive ( elusive ) prisoner . U زندانی فراری
gleanings U ریزه فراری
runaway U شخص فراری
bleeder resistor U مقاومت فراری
bleeder current U جریان فراری
fugitiveness U پناهنده یا فراری
straggler U فراری سرگردان
stragglers U فراری سرگردان
induction relay U رله فراری
lamster U فراری ازقانون
lamister U فراری ازقانون
escaped slave U برده فراری
flyaway U فرار فراری
to put to flight U فراری کردن
low test U دارای خاصیت فراری
scatback U توپدار سریع و فراری
run away U گریختن شخص فراری
fugitives U سرباز فراری گریخته
slackers U فراری ازخدمت نظام
desert from military service U فراری از خدمت نظام
wetback U مهاجر فراری مکزیکی
slacker U فراری ازخدمت نظام
fugitive U سرباز فراری گریخته
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
Gasoline is volatile . U بنزین ماده فراری است ( زود می پرد )
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
evacuees U فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
evacuee U فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
internees U فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internee U فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
neutrino U ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
In this contract , there are no loopholes for either party . U دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
wrestling U کشتی
foreship U سر کشتی
hulk U کشتی
deck U پل کشتی
on the sea U در کشتی
on the water U در کشتی
decked U پل کشتی
on shipboard U در کشتی
carina U کشتی
bilge U اب ته کشتی
carinae U کشتی
flattest U پل کشتی
ships U کشتی
puppis U کشتی دم
afloat U در کشتی
on board a ship U در کشتی
decks U پل کشتی
ship کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
aft U در پس کشتی
bottom U کشتی
argo U کشتی
bottoms U کشتی
by water U با کشتی
ark U کشتی
ship haven U یک کش کشتی
catch U کشتی کج
vessel U کشتی
vessels U کشتی
boarded U کشتی
board U کشتی
flat U پل کشتی
collier U کشتی
hulks U کشتی
bos'n U افسر کشتی
passenger liner U کشتی مسافری
exs U تحویل از کشتی
bosun U افسر کشتی
bosuns U افسر کشتی
cargo boat U کشتی باری
fob U تحویل کشتی
berthed U خوابگاه کشتی
passenger liner U کشتی مسافربری
parent ship U کشتی مادر
predial or prae U کشتی روستایی
shipboard U کنار کشتی
bulkhead U تیغه در کشتی
bo's'n U افسر کشتی
pleasure boat U کشتی تفرجی
bulkheads U تیغه در کشتی
tonnage U فرفیت کشتی
cargo liner U کشتی باری
privateer U کشتی مسلح
shipboard U پهلوی کشتی
seaway U مسیر کشتی
combatant vessel U کشتی جنگی
sea gauge U اب نشین کشتی
sea fight U جنگ کشتی ها
sea anchor U لنگر کشتی
screwpropeller U پروانه کشتی
cockswain U پیشکارکارکنان کشتی
sailing vessel U کشتی بادبانی
coxswain U مباشر کشتی
cargo U محموله کشتی
cargoes U محموله کشتی
shipbuilding U کشتی سازی
ship building U کشتی سازی
ship handling U مانور با کشتی
propeller U پروانه کشتی
ship's master U افسرارشد کشتی
commercial marine U کشتی تجاری
commondo ship U کشتی نیروبر
dockyard U تعمیرگاه کشتی
ship safety U سلامت کشتی
dockyards U تعمیرگاه کشتی
ship propeller U پروانه کشتی
ship papers U اسناد کشتی
wrecked U کشتی شکسته
cook house U اشپزخانه کشتی
dock U تعمیرگاه کشتی
docked U تعمیرگاه کشتی
double-deckers U کشتی دوعرشهای
strand U به گل نشستن کشتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com