Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
feint
U
تظاهر به عملیات تظاهرات
feinted
U
تظاهر به عملیات تظاهرات
feinting
U
تظاهر به عملیات تظاهرات
feints
U
تظاهر به عملیات تظاهرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To stage political demonstrations.
U
تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
parade
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parading
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
paraded
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
demonstration
U
تظاهر به انجام عملیات کردن
demonstrations
U
تظاهر به انجام عملیات کردن
demonstration
U
تظاهرات نمایش
riot and civil commotion
U
اعتصاب و تظاهرات
demonstrates
U
تظاهرات کردن
demonstrations
U
تظاهرات نمایش
to take to
[the]
streets
U
تظاهرات کردن
demonstrated
U
تظاهرات کردن
demonstrating
U
تظاهرات کردن
demonstrate
U
تظاهرات کردن
to demonstrate against something
U
بر ضد چیزی تظاهرات کردن
to demonstrate in support of something
U
بطرفداری از چیزی تظاهرات کردن
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
displays
U
تظاهر
displayed
U
تظاهر
display
U
تظاهر
eyewash
U
تظاهر
displaying
U
تظاهر
prudery
U
تظاهر
pretences
U
تظاهر
make-believe
U
تظاهر
semblance
U
تظاهر
make believe
U
تظاهر
pretence
U
تظاهر
affectations
U
تظاهر
pretenses
U
تظاهر
effusions
U
تظاهر
grimacing
U
تظاهر
grimaces
U
تظاهر
grimaced
U
تظاهر
fakery
U
تظاهر
grimace
U
تظاهر
pretense
U
تظاهر
affectation
U
تظاهر
pretension
U
تظاهر
effusion
U
تظاهر
pretensions
U
تظاهر
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
sham
U
تظاهر کردن
ostensive
U
تظاهر امیز
pretend
U
تظاهر کردن
shams
U
تظاهر کردن
simulation
U
وانمود تظاهر
affects
U
تظاهر کردن به
affect
U
تظاهر کردن به
preciosity
U
تصنع تظاهر
flashiness
U
خودفروشی تظاهر
feign
U
تظاهر کردن
gleaming
U
تظاهر موقتی
gleam
U
تظاهر موقتی
gleams
U
تظاهر موقتی
sham
U
تظاهر کردن
simulations
U
وانمود تظاهر
pass off
<idiom>
U
تظاهر کردن
dissemble
U
تظاهر کردن
gleamed
U
تظاهر موقتی
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
take a dive
U
تظاهر به ناک اوت
ostentation
U
خود فروشی تظاهر
feinting
U
نمایش دروغی تظاهر
feinted
U
نمایش دروغی تظاهر
feints
U
نمایش دروغی تظاهر
feint
U
نمایش دروغی تظاهر
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
She was pretending to be happy.
U
او
[زن]
تظاهر به شاد بودن کرد.
His liberalism is merely a pose
[an act]
آزادمنشی او فقط تظاهر است
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
To pretend sickness(ignorance).
U
تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
demonstrating
U
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrates
U
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrated
U
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
put up a good front
<idiom>
U
وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
demonstrate
U
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
The demonstrators were waving the flags.
U
تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
To be a bit la – di – da .
U
«مکش مرگ ما» بودن ( پرافاده و اهل تظاهر )
face dodge
U
گول زدن حریف با تظاهر به پاس دادن
one two
U
تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
quarterback draw
U
نوعی حمله که مهاجم پشت خط مرکزی با تظاهر به پاس عقب می رود و بعد خودبجلو میشتابد
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
He is a show-off. He likes to put on an act. He likes to show off.
اهل تظاهر است
[اهل نمایش وژست]
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
backslap
U
تظاهر بصمیمیت کردن چاخان کردن
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
assumes
U
تظاهر کردن تقلید کردن
assume
U
تظاهر کردن تقلید کردن
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
op
U
عملیات
operation
U
عملیات
operations
U
عملیات
treatment
U
عملیات
treatments
U
عملیات
offence
U
عملیات تعرضی
delaying
U
عملیات تاخیری
actions
U
عملیات جنگی
delays
U
عملیات تاخیری
action
U
عملیات جنگی
action
U
جنگ عملیات
rescue operation
U
عملیات نجات
actions
U
جنگ عملیات
offenses
U
عملیات افندی
offenses
U
عملیات تعرضی
scene of action
U
صحنه عملیات
psychological operations
U
عملیات روانی
phase
U
مرحله عملیات
operation overlay
U
کالک عملیات
preliminary treatment
U
عملیات مقدماتی
plan of action
U
طرح عملیات
terrain
U
زمین عملیات
parallel operation
U
عملیات موازی
pseudooperation
U
شبه عملیات
over the beach operations
U
عملیات کرانهای
over the beach operations
U
عملیات ساحلی
operations room
U
اتاق عملیات
phased
U
مرحله عملیات
phases
U
مرحله عملیات
operations research
U
تحقیق در عملیات
operations personal
U
پرسنل عملیات
offence
U
عملیات افندی
process chart
U
نقشه عملیات
sabotage
U
عملیات تخریبی
harassing actions
U
عملیات ایذایی
countermine
U
عملیات ضد مین
counter military
U
ضد عملیات نظامی
counter battery
U
عملیات ضد اتشبار
conversational operation
U
عملیات محاورهای
continuity of operations
U
تسلسل عملیات
continuity of operations
U
مداومت عملیات
dry run
U
عملیات جنگی
concrete operations
U
عملیات عینی
concept of operations
U
تدبیر عملیات
computer operation
U
عملیات کامپیوتر
combat information center
U
اطاق عملیات
chemical operations
U
عملیات شیمیایی
centre of activities
U
مرکز عملیات
business type operation
U
عملیات کامپیوتری
business type operation
U
عملیات تجارتی
building operations
U
عملیات ساختمانی
block operation
U
عملیات بلوک
covert operations
U
عملیات مخفی
covert operations
U
عملیات پنهانی
immediate action
U
عملیات فوری
global operation
U
عملیات سراسری
formal operations
U
عملیات صوری
flight operations
U
عملیات پرواز
f.of operations
U
حوزه عملیات
external operation
U
عملیات خارجی
heat treatment
U
عملیات حرارتی
espial
U
عملیات جاسوسی
electrochemical treatment
U
عملیات الکتروشیمایی
earth work
U
عملیات خاکی
divert action
U
عملیات مخالف
destructive operation
U
عملیات مخرب
deputy for operations
U
معاونت عملیات
denial operations
U
عملیات ممانعتی
delaying action
U
عملیات تاخیری
delay action
U
عملیات تاخیری
hot dogging
U
عملیات نمایشی
base operation
U
عملیات پایگاهی
base of operations
U
پایگاه عملیات
autonomous operation
U
عملیات مستقل
operation manager
U
مدیر عملیات
operation map
U
نقشه عملیات
radius
U
شعاع عملیات
operationally ready
U
حاضر به عملیات
subversives
U
عملیات براندازی
subversive
U
عملیات براندازی
flow charts
U
شمای عملیات
flow chart
U
شمای عملیات
counter-espionage
U
عملیات ضدجاسوسی
counter espionage
U
عملیات ضدجاسوسی
offensives
U
عملیات افندی
offensive
U
عملیات افندی
closing
U
خاتمه عملیات
earthworks
U
عملیات خاکی
sabotaging
U
عملیات تخریبی
sabotages
U
عملیات تخریبی
operation center
U
مرکز عملیات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com