English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blur U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurred U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurring U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurs U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stopped U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopping U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stops U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
blow-up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
oddest U که ضریب دو نیستند
odder U که ضریب دو نیستند
odd U که ضریب دو نیستند
no serious incidents U حوادثی که وخیم نیستند
hemiparasite U انگلهایی که بیماری زا نیستند
sync U دو وسیله کاملاگ سنکرون نیستند
hardest U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hard U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
starter's list U فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
Atari ST U و از پردازنده هایی استفاده می کنند که سازگار با IBM PC نیستند
generations U زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
generation U زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
overscan U از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
pictorial U تصویری
projective U تصویری
picture writing U خط تصویری
pictograph U خط تصویری
video U تصویری
videoing U تصویری
videoed U تصویری
figurative U تصویری
videos U تصویری
burn notice U علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
image sinusoidally U تابیدگی تصویری
non figurative U غیر تصویری
icon U نماد تصویری
an abstract term U تعبیر تصویری
hieroglyph U حروف تصویری
icons U نماد تصویری
ikons U نماد تصویری
videotext U متن تصویری
hieroglyphs U حروف تصویری
facsimiles U پست تصویری
video ram U RA بصری یا تصویری
facsimile U پست تصویری
projection formula U فرمول تصویری
visual scanner U پیماینده تصویری
video terminal U ترمینال تصویری
visual page U صفحه تصویری
video terminal U پایانه تصویری
video monitor U مانیتور تصویری
picture processing U پردازش تصویری
pictograph U نمودار تصویری
picture graph U نمودار تصویری
pictorial tests U ازمونهای تصویری
graphical user interface U استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
hidden U فایلهای سیستم مهم که در لیست دایرکتوری نشان داده نمیشوند و توسط کاربر قابل خواندن نیستند
faxes U نمابرد پست تصویری
self portrait U تصویری که نقاش از خودبکشد
self-portrait U تصویری که نقاش از خودبکشد
self-portraits U تصویری که نقاش از خودبکشد
faxing U نمابرد پست تصویری
fax U نمابرد پست تصویری
faxed U نمابرد پست تصویری
video display terminal U ترمینال نمایش تصویری
video game machine U ماشین بازی تصویری
block diagram U نمایش تصویری سیستمها
pixel U نقطه عنصر تصویری
object oriented U تصویری که از بردارهای تعریف
pictograph U نشان یا علائم تصویری
video amplifier U تقویت کننده تصویری
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
video digitizer U دیجیتالی کننده تصویری
video display unit U واحد نمایش تصویری
hot money U منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
distinct <adj.> U واضح
explicit <adj.> U واضح
notable <adj.> U واضح
perspicuous <adj.> U واضح
perspicuous U واضح
ditinct U واضح
vivid U واضح
kenspeckle U واضح
well known U واضح
iuntelligibly U واضح
crystalline U واضح
transpicuous U واضح
distinct U واضح
plain U واضح
plainest U واضح
clearest U واضح
palpable U واضح
conspicuous U واضح
explicit U واضح
plains U واضح
clearer U واضح
plainer U واضح
clears U واضح
graphic U واضح
clear U واضح
blips U تصویری بر روی صفحه رادار
blip U تصویری بر روی صفحه رادار
picture frustration test U ازمون ناکامی سنج تصویری
reproduction [of a recording] [audio, video] U پخش [ضبط صوتی یا تصویری]
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
clears U واضح کردن
sharp image U تصویر واضح
clear picture U تصویر واضح
self-explanatory U واضح اشکار
orotund U قوی و واضح
clear U واضح کردن
clearer U بطور واضح
unambiguous U واضح روشن
crystal clear U واضح-مبرهن
clears U بطور واضح
clear proof U دلیل واضح
clear evidence U دلیل واضح
clarifier U واضح کننده
self explanatory U واضح اشکار
clean cut U مشخص واضح
clearer U واضح کردن
clearest U واضح کردن
expounds U واضح کردن
expounding U واضح کردن
expound U واضح کردن
lucid U واضح درخشان
open and shut U ساده واضح
open-and-shut U ساده واضح
overt U واضح نپوشیده
plainly U بطور واضح
self explaining U واضح اشکار
clean-cut U مشخص واضح
lucidly U بطور واضح
luminous U شب نما واضح
clearest U بطور واضح
cleaners U مشخص واضح
sharp picture U تصویر واضح
clear U بطور واضح
obvious U واضح بدیهی
distinctly U بطور واضح
expounded U واضح کردن
prestel U سرویس متن تجاری تصویری در انگلستان
symbol U نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
halftones U عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد
halftone U عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones. U سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
pellucidly U بطور روشن یا واضح
spell out <idiom> U واضح توضیح دادن
open to the public U واضح درنظر عموم
plainly U بطور واضح صریحا"
unconcealed U روشن هویدا واضح
plain text U متن واضح و اشکار
demystified U واضح و مبرهن کردن
demystifies U واضح و مبرهن کردن
demystify U واضح و مبرهن کردن
self explaining U بدیهی واضح فی نفسه
pseudopodium U تجسم واضح روح
pseudopod U تجسم واضح روح
demystifying U واضح و مبرهن کردن
self-explanatory U بدیهی واضح فی نفسه
diction U تلفظ واضح و روشن
self explanatory U بدیهی واضح فی نفسه
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
It was borne in on him. U برای او [مرد] واضح شد.
It dawned upon him. U برای او [مرد] واضح شد.
enunciation U تلفظ واضح و روشن
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
documentary photography U عکس واضح وروشن
luculent U نور افشان واضح
eye dialect U لهجهء واضح و هجایی
off line U وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
out of line U جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
camera lucida U دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
Videotex U تحویل اطلاعات خانگی الکترونیکی متن تصویری
phototypesetter U حروف چینی نوری حروفچین تصویری تصویرپرداز
continuous U ارسال داده سریع که در آن کلمات داده همزمان نیستند ولی به سرعت پشت سرهم می آیند
asynchronous U ارسال داده بین وسایلی که مط ابق با ساعت نیستند و هر وقت آماده بودند ارسال می شوند
truism U چیزی که پر واضح است ابتذال
truisms U چیزی که پر واضح است ابتذال
to be clear to somebody U برای کسی واضح بودن
clarifies U واضح کردن توضیح دادن
clarify U واضح کردن توضیح دادن
clarifying U واضح کردن توضیح دادن
speak up <idiom> U بلندو واضح سخن گفتن
cts U واضح وروشن جهت ارسال
routines U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routinely U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routine U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
Doom U [نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
gouache U عکس و تصویری که با رنگ کاری فوق بدست اید
d. of macabre U تصویری که دسته مردن راازپست و بلند نشان میدهد
d. of death U تصویری که دسته مردم راازپست وبلند نشان میدهد
That speaks volumes. <idiom> U چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
Her eyes spoke volumes of despair. U در چشمهای او [زن] ناامیدی کاملا واضح است.
How can you ask? U این باید واضح باشد برای تو
specifying U بیان واضح آنچه نیاز است
specify U بیان واضح آنچه نیاز است
specifies U بیان واضح آنچه نیاز است
continuity U مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
uncovered U واضح قابل رویت غیر سری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com