Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
liquidation
U
تصفیه شرکت
liquidation
[of something]
U
تصفیه شرکت
[اقتصاد]
realization
[American E]
[of something]
U
تصفیه شرکت
[اقتصاد]
realisation
[British E]
[of something]
U
تصفیه شرکت
[اقتصاد]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
proof of debt
U
سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
Other Matches
letterhead
U
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads
U
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation
U
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
limited company
U
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company
U
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
U
شرکت مادر شرکت مرکزی
private
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless
U
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
houses
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
business group
U
شرکت سهامی
[شرکت]
body corporate
U
شرکت شرکت سهامی
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
fining
U
تصفیه
adjustments
U
تصفیه
water purification
U
تصفیه اب
adjustment
U
تصفیه
purgation
U
تصفیه
water softener
U
اب تصفیه کن
rectification
U
تصفیه
conciliation
U
تصفیه
administration
U
تصفیه
administrations
U
تصفیه
liquidation
U
تصفیه
clarification
U
تصفیه
water softeners
U
اب تصفیه کن
settlements
U
تصفیه
arrangement
U
تصفیه
depuration
U
تصفیه
arrangements
U
تصفیه
infiltration
U
تصفیه
percolation
U
تصفیه
settlement
U
تصفیه
expurgation
U
تصفیه
clearance
U
تصفیه
to a upon
U
تصفیه کردن
settlements
U
تصفیه پرداخت
clarify
U
تصفیه کردن
clarify
U
تصفیه شدن
clarifying
U
تصفیه شدن
settlement
U
تصفیه پرداخت
accommodate
U
تصفیه کردن
reconciling
U
تصفیه کردن
reconciles
U
تصفیه کردن
reconcile
U
تصفیه کردن
accommodates
U
تصفیه کردن
accommodated
U
تصفیه کردن
clarifying
U
تصفیه کردن
smeet
U
تصفیه کردن
clarifies
U
تصفیه کردن
refines
U
تصفیه شدن
refines
U
تصفیه کردن
refine
U
تصفیه شدن
trustee
U
مدیر تصفیه
refine
U
تصفیه کردن
water sterilizing bag
U
کیف تصفیه اب
trustees
U
مدیر تصفیه
administrator
U
مدیر تصفیه
to set at rest
U
تصفیه کردن
to pay out
U
تصفیه کردن
to pay off
U
تصفیه کردن
clarifies
U
تصفیه شدن
try
U
تصفیه کردن
tries
U
تصفیه کردن
zone purification
U
تصفیه منطقهای
receiver
U
مدیر تصفیه
receivers
U
مدیر تصفیه
adjust
تصفیه نمودن
have it out with someone
<idiom>
U
تصفیه حساب
expurgator
U
تصفیه کننده
order of discharge
U
حکم تصفیه
average adjustment
U
تصفیه خسارت
overrefinement
U
تصفیه بسیار
administratrix
U
مدیره تصفیه
sublimating
U
تصفیه کردن
sublimates
U
تصفیه کردن
sublimated
U
تصفیه کردن
sublimate
U
تصفیه کردن
purified
U
تصفیه شده
refined
U
تصفیه شده
refinery
U
تصفیه خانه
official liquidator
U
مدیر تصفیه
break up price
U
بهای تصفیه
calcining klin
U
بوته تصفیه
expurgatory
U
تصفیه کننده
filtration
U
تصفیه پالایش
depurator
U
تصفیه کننده
depuratory
U
تصفیه کننده
depurative
U
تصفیه کننده
depurate
U
تصفیه کردن
gas cleaning
U
تصفیه گاز
gold parting
U
تصفیه طلا
gold refining
U
تصفیه طلا
primary treatment
U
تصفیه نخستین
calcine
U
تصفیه کردن
calcining method
U
روش تصفیه
refineries
U
تصفیه خانه
rarefy
U
تصفیه کردن
rarify
U
تصفیه کردن
outstandingly
U
تصفیه نشده
outstanding
U
تصفیه نشده
rectify
U
تصفیه کردن
rectifies
U
تصفیه کردن
rectified
U
تصفیه کردن
refinef copper
U
مس تصفیه شده
unsettled
U
تصفیه نشده
secondary treatment
U
تصفیه دومین
catharsis
U
تصفیه تطهیر
liquidator
U
مدیر تصفیه
purification
U
شستشو تصفیه
administers
U
تصفیه کردن
administering
U
تصفیه کردن
administered
U
تصفیه کردن
administer
U
تصفیه کردن
purificator
U
تصفیه کننده
puriform
U
تصفیه کردن
official receiver
U
مدیر تصفیه
liquidators
U
مدیر تصفیه
sewage purification
U
تصفیه فاضلاب
accorded
U
تصفیه کردن
accord
U
تصفیه کردن
discharges
U
مفاصا تصفیه
accords
U
تصفیه کردن
discharge
U
مفاصا تصفیه
compounds
U
تصفیه کردن
compounded
U
تصفیه کردن
compound
U
تصفیه کردن
administrators
U
مدیر تصفیه
filter
U
تصفیه کردن
filters
U
تصفیه کردن
leaching
U
تصفیه بوسیله شستشو
settle
U
تصفیه حساب کردن
settles
U
تصفیه حساب کردن
clarificant
U
ماده تصفیه کننده
sewage works
{sg}
U
تصفیه خانه فاضلاب
muscovado
U
قند تصفیه نشده
liquidation of company
U
تصفیه امور شرکتها
check out
U
تصفیه حساب کردن
calcined lime
U
اهک تصفیه شده
raffinate
U
ماده تصفیه شده
refine
U
تصفیه کردن پالودن
purifying
U
تصفیه کردن پالودن
purify
U
تصفیه کردن پالودن
purifies
U
تصفیه کردن پالودن
waste water purification plant
U
تصفیه خانه فاضلاب
to make odds even
U
اختلافات را تصفیه کردن
scrubbing process
U
فرایند شستشو و تصفیه
refined spelter
U
روی تصفیه شده
clarified
U
ناب تصفیه شده
refined oil
U
نفت تصفیه شده
refined lead
U
سرب تصفیه شده
refined asphalt
U
قیر تصفیه شده
purofier
U
اسباب تصفیه گاز
purificatory
U
تصفیه کننده تصفیهای
purificative
U
تصفیه کننده تصفیهای
peaceful adjustment of disputes
U
تصفیه مسالمت امیز
air refining
U
با هوا تصفیه کردن
acquit
U
پرداختن و تصفیه کردن
acquits
U
پرداختن و تصفیه کردن
acquitting
U
پرداختن و تصفیه کردن
chasten
U
تصفیه وتزکیه کردن
chastened
U
تصفیه وتزکیه کردن
chastening
U
تصفیه وتزکیه کردن
chastens
U
تصفیه وتزکیه کردن
refined iron
U
اهن تصفیه شده
aquavitae
U
الکل تصفیه نشده
air refining process
U
فرایند تصفیه با هوا
provisional assignee
U
مدیر تصفیه موقت
furnace refining
U
تصفیه و پالایش کوره
filtering
U
صاف کنندگی تصفیه
cathartic
U
تصفیه کننده روانپاکساز
refines
U
تصفیه کردن پالودن
gold refinery
U
واحد تصفیه طلا
filtrate
U
مایع تصفیه شده
expurgatorial
U
تصفیه یاتنقیح کننده
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
clearance sale
U
فروش به منظور تصفیه حراج
accommodates
U
وفق دادن تصفیه کردن
puritaism
U
سخت گیری در تصفیه مذهب
accommodated
U
وفق دادن تصفیه کردن
we squared for our meal
U
حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
assignees in bankruptcy
U
هیئت تصفیه امور ورشکسته
filtrable
U
قابل پالایش تصفیه پذیر
adjusting
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
smelt
U
تصفیه کردن گداخته شدن
to pay up
U
حساب پس از افت را تصفیه کردن
smelts
U
تصفیه کردن گداخته شدن
filterable
U
قابل پالایش تصفیه پذیر
accommodate
U
وفق دادن تصفیه کردن
adjusts
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
age harden
U
تصفیه کردن عمل اوردن
clearance sales
U
فروش به منظور تصفیه حراج
calcined ore
U
سنگ معدن تصفیه شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com