Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
misappropriation of public property
U
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
state property
U
اموال عمومی
bill of attainder
U
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
statutory meeting
U
مجمع عمومی قانونی
sumptuary law
U
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
dediction of way
U
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
dedication
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
community property
U
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
to lay down a rule
U
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
general quarters
U
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introducing
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
U
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general orders
U
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose
U
کارهای عمومی مصارف عمومی
automatic release date
U
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
legitimate
U
عذر قانونی قانونی
legitimates
U
عذر قانونی قانونی
legitimating
U
عذر قانونی قانونی
legitimated
U
عذر قانونی قانونی
authorized stoppage
U
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
cattles
U
اموال
chattels
U
اموال
things
U
اموال
fungible
U
اموال مثلی
distraint
U
توقیف اموال
distrain
U
ضبط اموال
financial property
U
اموال پولی
property voucher
U
سند اموال
chattel
U
اموال منقول
property officer
U
افسر اموال
post property
U
اموال پادگان
users
U
انتفاع از اموال
user
U
انتفاع از اموال
separate estate
U
اموال شخصی زن
tangible property
U
اموال ملموس
real property
U
اموال غیرمنقول
paraphernalia
U
اموال شخصی زن
personal property
U
اموال شخصی
personalty
U
اموال شخصی
assets
U
مال و اموال
installation property
U
اموال قسمت
post property
U
اموال پادگانی
property book
U
دفتر اموال
things in possession
U
اموال عینی
capital assets
U
اموال سرمایهای
stolen goods
U
اموال مسروقه
things in action
U
اموال دینی
class ii property
U
اموال طبقه 2
inventory
U
صورت اموال
class i property
U
اموال طبقه 1
tangible property
U
اموال عینی
consolidated dining facility
U
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
offences against property
U
جرائم بر علیه اموال
goods of perishable nature
U
اموال سریع الفساد
appropriation bill
U
صورت ضبط اموال
inventory
U
فهرست اموال سیاهه
jus disponendi
U
حق واگذار کردن اموال
property officer
U
افسر ذیحساب اموال
real estate broker
U
دلال اموال غیرمنقول
article of roup
U
اموال مورد حراج
contrabanded goods
U
اموال و اشیا قاچاق
replaceable thing
U
اموال یا اشیا مثلی
fixed property
U
اموال غیر منقول
fisc
U
اموال ضبط شده
goods and chattels
U
اموال و دارائیهای منقول
property of unknown ownership
U
اموال مجهول المالک
priceable things
U
اموال یا اشیا قیمتی
sequestration
U
حکم توقیف اموال
grand larceny
U
سرقت اموال پرقیمت
safeguarding
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaging
U
اموال نجات یافته از خطر
salvage
U
اموال نجات یافته از خطر
salvages
U
اموال نجات یافته از خطر
salvaged
U
اموال نجات یافته از خطر
letters of marque
U
حکم ضبط اموال بیگانگان
safeguards
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
conclearer of stolen goods
U
مخفی کننده اموال مسروقه
foreign
U
توقیف اموال مدیون خارجی
accountable property officer's bond
U
دفتر افسر ذیحساب اموال
foreign
U
توقیف اموال مدیون غایب
safeguard
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
jus postliminii
U
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
safeguarded
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
wear and tear
U
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
occupancy
U
تملک اموال بلا صاحب متصرف
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
waveson
U
اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
praemunire
U
حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
property disposition
U
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
conscription of wealth
U
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
angary
U
حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
hotchpot
U
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
receiver
U
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
garnishment
U
اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
ransoms
U
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
receivers
U
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransom
U
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
occupations
U
تصرف
occupations
U
حق تصرف
lien
U
حق تصرف
occupation
U
تصرف
occupation
U
حق تصرف
seizures
U
تصرف
possession
U
ید تصرف
arrangement
U
تصرف
arrangements
U
تصرف
acquest
U
تصرف
seizure
U
تصرف
possession
U
تصرف
occupancy
U
تصرف
possessorship
U
تصرف
right of possession
U
حق تصرف
originality
U
تصرف
tenure
U
تصرف
keeping
U
تصرف
elegit
U
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
eminent domain
U
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
put in possession
U
تصرف کردن
holds
U
تصرف کردن
occupation
U
تصرف کردن
occupations
U
اشغال تصرف
occupation
U
اشغال تصرف
occupations
U
تصرف کردن
hold
U
تصرف کردن
take possession of
U
تصرف کردن
lien
U
حق تصرف وثیقه
occupies
U
تصرف کردن
occupy
U
تصرف کردن
seizin
U
تصرف مطلق
seisin
U
تصرف املاک
seisin
U
تصرف مطلق
right of lien
U
حق تصرف وثیقه
possess
U
در تصرف داشتن
seizin
U
تصرف املاک
possesses
U
در تصرف داشتن
grabs
U
تصرف کردن
prepossession
U
تصرف قبلی
priorities
U
سبق تصرف
priority
U
سبق تصرف
grab
U
تصرف کردن
grabbed
U
تصرف کردن
possessing
U
در تصرف داشتن
grabbing
U
تصرف کردن
seizor
U
تصرف کننده
deflowered
U
تصرف کردن
occupying
U
تصرف کردن
restitution
U
اعاده تصرف
to take possession of
U
تصرف کردن
seizing
U
تصرف توقیف
to come into
U
تصرف کردن
deflower
U
تصرف کردن
re entry
U
اعاده تصرف
re-entry
U
اعاده تصرف
larceny
U
تصرف غیرقانونی
modification
U
تصرف در معنی
figuration
U
ترکیب تصرف
to come to
U
تصرف کردن
glom on to
U
تصرف کردن
inhabitancy
U
تصرف حق سکنی
forcible entry and detainer
U
تصرف عدوانی
forceble entry and detainer
U
تصرف عدوانی
to get possession of
U
تصرف کردن
vesture
U
تصرف اراضی
deflowers
U
تصرف کردن
deflowering
U
تصرف کردن
seize
U
تصرف کردن
seized
U
تصرف کردن
seizes
U
تصرف کردن
come into
U
تصرف کردن
tenability
U
قابلیت تصرف
tenendum
U
مدت تصرف
possessory right
U
حق تصرف یا مالکیت
pound
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
capturing
U
تصرف کردن ربایش
to hold in fee
U
تصرف مطلق داشتن در
captures
U
تصرف کردن ربایش
tenement
U
هر چیز قابل تصرف
disseise
U
تصرف عدوانی کردن
capture
U
تصرف کردن ربایش
deforce
U
تصرف غاصبانه کردن
tenements
U
هر چیز قابل تصرف
deforce
U
تصرف عدوانی کردن
forcible de ainer
U
ضبط یا تصرف عدوانی
disposable income
U
درامد قابل تصرف
usucaption
U
تصرف بلا معارض
interpolating
U
دخل و تصرف در سند
possession by title of ownership
U
تصرف به عنوان مالکیت
regain
U
دوباره تصرف کردن
expropriator
U
سلب تصرف کننده
redisseinsin
U
اعاده تصرف عدوانی
abating
U
غصب یا تصرف عدوانی
abate
U
غصب یا تصرف عدوانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com