Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
captured
U
تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captured material
U
وسایل اغتنامی
captive
U
دستگیر
captives
U
دستگیر
charitable
U
دستگیر
apprehending
U
دستگیر کردن
fallen
U
دستگیر شده
distrain
U
دستگیر کردن
run-ins
U
دستگیر کردن
run-in
U
دستگیر کردن
run in
U
دستگیر کردن
to take prisoner
U
دستگیر کردن
arrests
U
دستگیر کردن
caitiff
U
دستگیر ترسو
pinch
U
دستگیر کردن
adjutor
U
دستگیر مد دکار
pinches
U
دستگیر کردن
apprehend
U
دستگیر کردن
captive
U
دستگیر کردن
apprehended
U
دستگیر کردن
captives
U
دستگیر کردن
apprehends
U
دستگیر کردن
manrope
U
دستگیر طنابی
arrested
U
دستگیر کردن
nab
U
دستگیر کردن
take captive
U
دستگیر کردن
nabbed
U
دستگیر کردن
nail
U
دستگیر کردن
nails
U
دستگیر کردن
nailed
U
دستگیر کردن
nabbing
U
دستگیر کردن
arrest
U
دستگیر کردن
nabs
U
دستگیر کردن
to take somebody in custody
U
کسی را دستگیر کردن
captures
U
دستگیر کردن دستگیری
capture
U
دستگیر کردن دستگیری
capturing
U
دستگیر کردن دستگیری
pick up
<idiom>
U
دستگیر کردن شخص
run (someone) in
<idiom>
U
به زندان بردن ،دستگیر کردن
He was arrested in the very act .
U
حین عمل ( ارتکاب جرم ) دستگیر شد
totake
U
شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
evades
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
possession
U
تصرف
occupancy
U
تصرف
tenure
U
تصرف
lien
U
حق تصرف
possessorship
U
تصرف
acquest
U
تصرف
originality
U
تصرف
seizures
U
تصرف
seizure
U
تصرف
possession
U
ید تصرف
occupation
U
حق تصرف
occupations
U
تصرف
occupation
U
تصرف
occupations
U
حق تصرف
arrangements
U
تصرف
arrangement
U
تصرف
right of possession
U
حق تصرف
keeping
U
تصرف
occupations
U
اشغال تصرف
modification
U
تصرف در معنی
seizin
U
تصرف املاک
glom on to
U
تصرف کردن
re-entry
U
اعاده تصرف
seisin
U
تصرف مطلق
figuration
U
ترکیب تصرف
forceble entry and detainer
U
تصرف عدوانی
forcible entry and detainer
U
تصرف عدوانی
inhabitancy
U
تصرف حق سکنی
lien
U
حق تصرف وثیقه
right of lien
U
حق تصرف وثیقه
put in possession
U
تصرف کردن
possessory right
U
حق تصرف یا مالکیت
come into
U
تصرف کردن
seisin
U
تصرف املاک
vesture
U
تصرف اراضی
to get possession of
U
تصرف کردن
to come to
U
تصرف کردن
to take possession of
U
تصرف کردن
to come into
U
تصرف کردن
tenability
U
قابلیت تصرف
tenendum
U
مدت تصرف
take possession of
U
تصرف کردن
seizor
U
تصرف کننده
seizin
U
تصرف مطلق
prepossession
U
تصرف قبلی
priorities
U
سبق تصرف
hold
U
تصرف کردن
holds
U
تصرف کردن
seizes
U
تصرف کردن
grab
U
تصرف کردن
priority
U
سبق تصرف
grabbed
U
تصرف کردن
grabbing
U
تصرف کردن
grabs
U
تصرف کردن
occupies
U
تصرف کردن
possessing
U
در تصرف داشتن
occupy
U
تصرف کردن
possess
U
در تصرف داشتن
possesses
U
در تصرف داشتن
occupations
U
تصرف کردن
occupying
U
تصرف کردن
deflowers
U
تصرف کردن
seized
U
تصرف کردن
seize
U
تصرف کردن
deflowered
U
تصرف کردن
seizing
U
تصرف توقیف
larceny
U
تصرف غیرقانونی
restitution
U
اعاده تصرف
re entry
U
اعاده تصرف
deflowering
U
تصرف کردن
occupation
U
اشغال تصرف
occupation
U
تصرف کردن
deflower
U
تصرف کردن
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
capturing
U
تصرف کردن ربایش
possession by title of ownership
U
تصرف به عنوان مالکیت
orinality
U
قوه انشا تصرف
mere right
U
حق مالکیت بدون تصرف
holds
U
جا گرفتن تصرف کردن
hold
U
جا گرفتن تصرف کردن
interpolating
U
دخل و تصرف در سند
regain
U
دوباره تصرف کردن
regaining
U
دوباره تصرف کردن
usucaption
U
تصرف بلا معارض
captures
U
تصرف کردن ربایش
capture
U
تصرف کردن ربایش
to hold in fee
U
تصرف مطلق داشتن در
regains
U
دوباره تصرف کردن
regained
U
دوباره تصرف کردن
redisseinsin
U
اعاده تصرف عدوانی
disseise
U
تصرف عدوانی کردن
tenements
U
هر چیز قابل تصرف
abated
U
غصب یا تصرف عدوانی
abate
U
غصب یا تصرف عدوانی
deforce
U
تصرف غاصبانه کردن
interpolates
U
دخل و تصرف در سند
disposable income
U
درامد قابل تصرف
expropriator
U
سلب تصرف کننده
tenement
U
هر چیز قابل تصرف
deforce
U
تصرف عدوانی کردن
interpolated
U
دخل و تصرف در سند
dispossessed
U
از تصرف محروم کردن
dispossesses
U
از تصرف محروم کردن
dispossess
U
از تصرف محروم کردن
interpolate
U
دخل و تصرف در سند
dispossessing
U
از تصرف محروم کردن
abating
U
غصب یا تصرف عدوانی
abates
U
غصب یا تصرف عدوانی
forcible de ainer
U
ضبط یا تصرف عدوانی
seized
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seizes
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seize
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
preoccupy
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
secures
U
تصرف کردن گرفتن هدف
possesses
U
تصرف کردن دارا بودن
vested in possession
U
واگذاری مال تحت تصرف
land control operation
U
عملیات تصرف اماجهای زمینی
possessing
U
تصرف کردن دارا بودن
tenruial
U
وابسته بمدت تصرف یااجاره
secure
U
تصرف کردن گرفتن هدف
lien
U
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
possess
U
تصرف کردن دارا بودن
preoccupies
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
reduction into possession
U
از قوه به فعل دراوردن تصرف
ejectment
U
حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
preoccupying
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
personal disposable income
U
درامد قابل تصرف شخصی
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
hold down
U
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
things in possession
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
p is nine points of the law
U
تصرف شرط عمده مالکیت است
hold down
U
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
knight service
U
تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
deflorate
U
تصرف شده بکارت ازدست داده
misappropriation of public property
U
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
feudality
U
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
chose in action
U
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
occupation
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupations
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
lien
U
حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
catches
U
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
prescriptions
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescription
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
detaining
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
detain
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
detained
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
detains
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
copyhold
U
تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
waste
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
wastes
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste of manor
U
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com