English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
usucaption U تصرف بلا معارض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
presumption hominis U قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
interrupter U معارض
opponent U معارض
opponents U معارض
rebutting evidence U شاهد معارض
rebutting evidence U دلیل معارض
impeached U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaches U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaching U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeach U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
interfere U مانع شدن معارض شدن
interfered U مانع شدن معارض شدن
interferes U مانع شدن معارض شدن
acquest U تصرف
tenure U تصرف
lien U حق تصرف
possessorship U تصرف
possession U ید تصرف
seizures U تصرف
seizure U تصرف
occupancy U تصرف
originality U تصرف
possession U تصرف
right of possession U حق تصرف
occupations U تصرف
occupations U حق تصرف
arrangement U تصرف
occupation U تصرف
keeping U تصرف
occupation U حق تصرف
arrangements U تصرف
modification U تصرف در معنی
restitution U اعاده تصرف
occupy U تصرف کردن
prepossession U تصرف قبلی
re-entry U اعاده تصرف
re entry U اعاده تصرف
to get possession of U تصرف کردن
possessory right U حق تصرف یا مالکیت
to come into U تصرف کردن
tenability U قابلیت تصرف
put in possession U تصرف کردن
tenendum U مدت تصرف
take possession of U تصرف کردن
right of lien U حق تصرف وثیقه
seizor U تصرف کننده
seisin U تصرف مطلق
seisin U تصرف املاک
seizin U تصرف مطلق
to take possession of U تصرف کردن
lien U حق تصرف وثیقه
come into U تصرف کردن
vesture U تصرف اراضی
figuration U ترکیب تصرف
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
glom on to U تصرف کردن
inhabitancy U تصرف حق سکنی
to come to U تصرف کردن
seizin U تصرف املاک
occupation U اشغال تصرف
hold U تصرف کردن
occupies U تصرف کردن
occupations U تصرف کردن
possessing U در تصرف داشتن
possesses U در تصرف داشتن
seize U تصرف کردن
seized U تصرف کردن
possess U در تصرف داشتن
occupying U تصرف کردن
seizes U تصرف کردن
occupations U اشغال تصرف
occupation U تصرف کردن
grabs U تصرف کردن
holds U تصرف کردن
priorities U سبق تصرف
larceny U تصرف غیرقانونی
seizing U تصرف توقیف
deflowers U تصرف کردن
deflowering U تصرف کردن
deflowered U تصرف کردن
priority U سبق تصرف
deflower U تصرف کردن
grab U تصرف کردن
grabbed U تصرف کردن
grabbing U تصرف کردن
redisseinsin U اعاده تصرف عدوانی
expropriator U سلب تصرف کننده
capturing U تصرف کردن ربایش
captures U تصرف کردن ربایش
holds U جا گرفتن تصرف کردن
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
orinality U قوه انشا تصرف
capture U تصرف کردن ربایش
mere right U حق مالکیت بدون تصرف
hold U جا گرفتن تصرف کردن
to hold in fee U تصرف مطلق داشتن در
tenements U هر چیز قابل تصرف
forcible de ainer U ضبط یا تصرف عدوانی
disseise U تصرف عدوانی کردن
regained U دوباره تصرف کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
interpolates U دخل و تصرف در سند
dispossess U از تصرف محروم کردن
dispossessed U از تصرف محروم کردن
dispossesses U از تصرف محروم کردن
dispossessing U از تصرف محروم کردن
abated U غصب یا تصرف عدوانی
interpolate U دخل و تصرف در سند
regain U دوباره تصرف کردن
regains U دوباره تصرف کردن
abate U غصب یا تصرف عدوانی
disposable income U درامد قابل تصرف
deforce U تصرف غاصبانه کردن
deforce U تصرف عدوانی کردن
abates U غصب یا تصرف عدوانی
tenement U هر چیز قابل تصرف
abating U غصب یا تصرف عدوانی
interpolating U دخل و تصرف در سند
interpolated U دخل و تصرف در سند
preoccupies U از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupying U از پیش اشغال یا تصرف کردن
ejectment U حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
land control operation U عملیات تصرف اماجهای زمینی
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
possess U تصرف کردن دارا بودن
possesses U تصرف کردن دارا بودن
vested in possession U واگذاری مال تحت تصرف
possessing U تصرف کردن دارا بودن
preoccupy U از پیش اشغال یا تصرف کردن
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
tenruial U وابسته بمدت تصرف یااجاره
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
reduction into possession U از قوه به فعل دراوردن تصرف
things in possession U اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
p is nine points of the law U تصرف شرط عمده مالکیت است
knight service U تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
hold down U برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
deflorate U تصرف شده بکارت ازدست داده
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
feudality U تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
occupation U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupations U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
catches U ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
lien U حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
prescription U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescriptions U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold U تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
waste of manor U اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
waste U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
wastes U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
wife's equity U عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
captured U تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
terming U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
conquers U فتح کردن تصرف کردن
conquering U فتح کردن تصرف کردن
occupying U تصرف کردن سرگرم کردن
conquer U فتح کردن تصرف کردن
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
occupies U تصرف کردن سرگرم کردن
to enter U ضبط کردن تصرف کردن
occupy U تصرف کردن سرگرم کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
hold over U به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com