Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
glycogenesis
U
تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
degreasing
U
پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
ptomaine
U
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
amylose
U
مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
blancmanges
U
دسر حاوی نشاسته و شیر و غیره که ژلاتین مانند است
blancmange
U
دسر حاوی نشاسته و شیر و غیره که ژلاتین مانند است
dye-stuff
U
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
lipoprotein
U
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
fatty
U
چربی مانند
lipomatous
U
چربی مانند
lipid
U
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipide
U
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
U
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
breadstuff
U
مواد نان مانند گندم و ارد و غیره
hipster
U
شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
torpex
U
نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
lipoma
U
تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble
U
قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
fats
U
چربی چربی دار
fatter
U
چربی چربی دار
fattest
U
چربی چربی دار
fat
U
چربی چربی دار
durable material
U
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate
U
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
amylaceous f.
U
نشاسته
farina
U
نشاسته
amylum
U
نشاسته
fecula
U
نشاسته
starch
U
نشاسته
starches
U
نشاسته
manioc
U
نشاسته کاساو
dextrine
U
صمغ نشاسته
cassava
U
نشاسته کاساو
glycogen
U
نشاسته حیوانی
maizena
U
نشاسته ذرت
gliadin
U
چسب نشاسته
animal strach
U
نشاسته حیوانی
starchy
U
دارای نشاسته
sugared
U
قندی
candied
U
قندی
sugary
U
قندی
tapioca
U
نشاسته کاساو یا مانیوک
starchy
U
شبیه نشاسته رسمی
amylum
U
نشاسته
[زیست شیمی]
farinha
U
ارد نشاسته مانیوک
radar netting
U
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
sugarloaf
U
کله قندی
sugar maple
U
افرای قندی
conical
U
کله قندی
sugar loaf
U
کله قندی
chamfered end
U
کله قندی
conic
U
کله قندی
saccharinity
U
حالت قندی
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
levulose
U
قندی بفرمول 6O 21H6C
glycosuria
U
ماده قندی درادرار
maltose
U
ماده قندی سمنوی جو
saccharine
U
قندی محتوی قند
conical
U
کله قندی مخروطی
door stop
U
دکمه کله قندی
ravioli
U
نوعی غذای ایتالیایی از گوشت و نشاسته
starch
[Amylum]
U
نشاسته
[زیست شیمی]
[غذا و آشپزخانه]
syrups
U
محلول غلیظ قندی دارویی
syrup
U
محلول غلیظ قندی دارویی
fructose
U
ماده قندی میوه ماینه رو
electuary
U
معجون خمیردارو دوای قندی
suckers
U
خروس قندی اب نبات مکیدنی
sirup
U
محلول غلیظ قندی دارویی
sucker
U
خروس قندی اب نبات مکیدنی
omphalos
U
سنگ کله قندی ناف
hard maple
U
افرای قندی قند افرا
amylose
U
موادی که از تجزیهء نشاسته بدست میایند بفرمول X
granulose
U
ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
mannite
U
ماده قندی شیر خشت وغیره
malose
U
ماده قندی سمنو 11O22H 21C
mannitol
U
ماده قندی شیر خشت وغیره
lactosuria
U
وجود ماده قندی شیر درپیشاب
sugar
U
ماده قندی با شکر مخلوط کردن
sugars
U
ماده قندی با شکر مخلوط کردن
sago
U
شیرینی که با نشاسته ساگو تهیه شود پنیر خرما
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
mannose
U
ماده قندی که ازاکسیداسیون مانیتول بدست میاید
cones
U
هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
cone
U
هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
bushbabies
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
slated items
U
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
fossiliferous
U
فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate
U
لایه مانند ورقه مانند
fatness
U
چربی
lipide
U
چربی
lipid
U
چربی
lubricous
U
چربی
fatless
U
بی چربی
meager
U
بی چربی
greasy
U
چربی
grease
U
چربی
greased
U
چربی
thinnest
U
کم چربی
greasily
U
با چربی
myelin
U
چربی پی
oils
U
چربی
fattest
U
چربی
fatter
U
چربی
fats
U
چربی
oiling
U
چربی
fat
U
چربی
oil
U
چربی
thinned
U
کم چربی
thin
U
کم چربی
thinners
U
کم چربی
thins
U
کم چربی
greasiness
U
چربی
oiliness
U
چربی
meagre
U
بی چربی
adiposeness or diposity
U
چربی
greasing
U
چربی
creaminess
U
چربی
lipuria
U
چربی در پیشاب
lipophilic
U
چربی گرای
lipotropic
U
چربی سوز
blackhead
U
چربی دانه
adipose tissue
U
بافت چربی
adipic
U
وابسته به چربی
lipophilic
U
چربی دوست
adipocere
U
چربی لاش
leather head
U
چربی دانه
sebaceous
U
چربی دار
blackheads
U
چربی دانه
flense
U
چربی گرفتن از
vegtable fat
U
چربی گیاهی
grease trap
U
بازیابی چربی
grease trap
U
چربی گیر
comedo
U
چربی دانه
fat is insoluble in water
U
چربی در اب حل نمیشود
fattiness
U
خاصیت چربی
aliphatic
U
چربی دار
degreasing
U
اب کردن چربی
lard
U
چربی خوک
greased
U
روغن چربی
suint
U
چربی پشم
whipping cream
U
خامهی پر چربی
grease
U
روغن چربی
skim milk
U
شیر بی چربی
wool fat
U
چربی پشم
greasing
U
روغن چربی
animal fat
U
چربی حیوانی
lipoid
U
شبه چربی
wool grease
U
چربی پشم
casein
U
پنیر بی چربی
emulsion
U
ذرات چربی دراب
emulsioned
U
ذرات چربی دراب
lubricity
U
شهوانی بودن چربی
emulsioning
U
ذرات چربی دراب
fatback
U
چربی پشت خوک
blobber
U
چربی یاپیه نهنگ
greasily
U
به شکل روغن یا چربی
saturated fats
U
چربی اشباع شده
lipolysis
U
تجزیه وتحلیل چربی
emulsions
U
ذرات چربی دراب
adipose tissue
U
چربی حیوانی پیه
unsaturated fat
U
چربی اشباع نشده
saturated fat
U
چربی اشباع شده
butyrometer
U
الت سنجش چربی شیر
lard
U
گوشت خوک چربی زدن
poly unsaturated fat
U
پلی چربی اشباع نشده
blubber
U
چربی اوردن هایهای گریستن
blubbers
U
چربی اوردن هایهای گریستن
blubbering
U
چربی اوردن هایهای گریستن
blubbered
U
چربی اوردن هایهای گریستن
lardon
U
تکه چربی که لای گوشت گذارند
lanoloin
U
چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
lardoon
U
تکه چربی که لای گوشت گذارند
I clinched a lucrative deal.
U
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
pate de foie gras
U
خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
blubbering
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
greasing
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
blubbered
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
greased
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
blubber
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbers
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
grease
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
suet
U
چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
lactoscope
U
شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
lipotropic
U
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
myelin sheath
U
ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
sizing
U
آهارزنی
[گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
pope's eye
U
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
entelechy
U
تشکیل
establishment
U
تشکیل
endomorphy
U
تشکیل
establishments
U
تشکیل
endomorphism
U
تشکیل
incorporation
U
تشکیل
ossification
U
تشکیل استخوان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com