English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prognosticator U تشخیص دهنده قبلی مرض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prognostication U تشخیص قبلی مرض
prognostications U تشخیص قبلی مرض
prognosticate U تشخیص دادن قبلی مرض
differentials U تشخیص دهنده
distinguishing U تشخیص دهنده
differential U تشخیص دهنده
frequency discriminator U دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
physiognomical U مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
presentiments U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiment U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification U تشخیص تشخیص دادن
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
ex U قبلی
ex- U قبلی
fore U قبلی
previous U قبلی
prior U قبلی
foregone U قبلی
preceding U قبلی
one-time U قبلی
predecessor U قبلی
aforetime U قبلی
predecessors U قبلی
foretoken U اعلام قبلی
preengagement U تعهد قبلی
precompression U تراکم قبلی
preconidtion U شرط قبلی
predesignation U تعیین قبلی
predispostion U تمایل قبلی
precognition U اطلاع قبلی
foretype U نمونه قبلی
chains U از کلمه قبلی
premonitions U اخطار قبلی
at sight U بی مطالعه قبلی
preview U اطلاع قبلی
prepossession U تصرف قبلی
previews U اطلاع قبلی
premonition U اخطار قبلی
pre arrangement U قرار قبلی
preexistence U موجودیت قبلی
prefiguration U تصور قبلی
pre arrengement U قرار قبلی
premeditated U با قصد قبلی
backgrounds U معلومات قبلی
pretreatment U معالجه قبلی
previous work U کارهای قبلی
predilection U تمایل قبلی
presupposition U فرض قبلی
predilections U تمایل قبلی
foreordainment U حکم قبلی
foredoom U محکومیت قبلی
preoccupations U اشغال قبلی
preoccupation U اشغال قبلی
background U معلومات قبلی
late war U جنگ قبلی
forethought U اندیشه قبلی
chain U از کلمه قبلی
preformation U تشکیل قبلی
pregiurement U احتساب قبلی
forewarning U اخطار قبلی
premeditatedly U با اندیشه قبلی
premeditation U قصد قبلی
presuppositions U فرض قبلی
prefiguration or prefigurement U نمایش قبلی
forebedement U اخبار قبلی پیشگویی
premonitory U متضمن اخطار قبلی
pre indexing U شاخص گذاری قبلی
pre indexing U فهرست سازی قبلی
pre engaged U دارای تعهد قبلی
biases U ولتاژ قبلی دادن
malice aforethought U سوء نیت قبلی
A one-month notice. U اطلاع قبلی یک ماهه
prelibation U ازمایش یانوشیدن قبلی
leave hanging (in the air) <idiom> U بدون تصمیم قبلی
prior permission U اجازه قبلی پرواز
bias U ولتاژ قبلی دادن
off the cuff <idiom> U بدون آمادگی قبلی
as you were U به حالت قبلی برگردید
at ten minutes notice U با ده دقیقه اخطار قبلی
precognitive U وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
premonition U برحذر داشتن فکر قبلی
sneak previews U نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
inherited error U خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
quondam U قبلی مربوط به چندی قبل
sneak preview U نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
sight-reads U بدون مطالعه قبلی خواندن
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
foredknowlege U اطلاع قبلی علم غیب
a priori U بدون بررسی یا آزمایش قبلی
premisses U فرض قبلی فرضیه مقدم
prerequisites U شرط قبلی لازمه امری
prefiguration or prefigurement U تشبیه از پیش تصور قبلی
sight-reading U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reading U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
premonitions U برحذر داشتن فکر قبلی
sight-read U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
premised U فرض قبلی فرضیه مقدم
prepossession U اشغال قبلی تمایل بیجهت
premise U فرض قبلی فرضیه مقدم
prenotion U احساس قبلی نسبت بچیزی
pre condition U شرط لازم الاجرای قبلی
prefiguration U پیش بینی احتساب قبلی
sight read U بدون مطالعه قبلی خواندن
prerequisite U شرط قبلی لازمه امری
Do not do any thing without due reflection . U بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
foretaste U ازمایش قبلی پیش بینی کردن
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
precombustion chamber engine U موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی
cancelling U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancel U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
french leave U مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
cancels U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
go off half-cocked <idiom> U صحبت یا انجام کاری بون آمارگی قبلی
zero hour U هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
post edit U ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
undoes U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
decision U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
package shows U نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
decisions U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull. U تا اسم زن قبلی او [مرد] را آوردم خونش به جوش آمد.
undo U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
prolepsis U فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
predicted log racing U مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
counter disengagement U حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
Can I make an appointment for friday? U آیا میتوانم برای روز جمعه وقت قبلی بگیرم؟
impulsive U کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
assessment U تشخیص
diagnostic U تشخیص
assessments U تشخیص
distinction U تشخیص
percipience U حس تشخیص
distinctions U تشخیص
specification U تشخیص
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
diagnostics U تشخیص ها
diagnoses U تشخیص
discernment U تشخیص
indistinctively U بی تشخیص
contradistinction U تشخیص
diagnosis U تشخیص
discretion U تشخیص
denotation U تشخیص
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
incremental backup U تابع پشتیبان که فقط فایل هایی را ذخیره میکند که نسبت به ذخیهر قبلی تغییر کرده اند
sense U حس تشخیص مفهوم
discriminately U از روی تشخیص
orientation U تشخیص موقعیت
discriminant function U تابع تشخیص
differential diagnosis U تشخیص افتراقی
spot U تشخیص دادن
to know right from wrong U تشخیص دادن
spots U تشخیص دادن
differentiable U تشخیص پذیر
diacritical marks U نشان تشخیص
spotting U تشخیص دادن
voice recognition U تشخیص صدا
voice recognition U تشخیص صوتی
visual identification U تشخیص بصری
vertification of debts U تشخیص مطالبات
verification of debt U تشخیص مطالبات
sensed U حس تشخیص مفهوم
senses U حس تشخیص مفهوم
assessing U تشخیص دادن
assesses U تشخیص دادن
assessed U تشخیص دادن
assess U تشخیص دادن
error detecting code U کد تشخیص خطا
diagnostics U شیوههای تشخیص
diagnostically U ازراه تشخیص
diagnostic test U تست تشخیص
corrective maintenance U عمل تشخیص
diagnose U تشخیص دادن
indiscreet U فاقد حس تشخیص
identification U تشخیص هویت
collision detection U تشخیص تصادم
coefficient of determination U ضریب تشخیص
character recognition U تشخیص کاراکتر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com