Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
redecorate
U
تزئینات تازه کردن
redecorated
U
تزئینات تازه کردن
redecorates
U
تزئینات تازه کردن
redecorating
U
تزئینات تازه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accessorize
U
اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
new blood
<idiom>
U
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
enactory
U
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new coined
U
تازه بنیاد تازه سکه زده
newlywed
U
تازه داماد تازه عروس
to wipe the slate clean
<idiom>
U
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
refreshed
U
تازه کردن
refreshes
U
تازه کردن
freshens
U
تازه کردن
freshening
U
تازه کردن
freshened
U
تازه کردن
freshen
U
تازه کردن
freshest
U
تازه کردن
fresh-
U
تازه کردن
refresh
U
تازه کردن
fresh
U
تازه کردن
refreshes
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshed
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refresh
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
resurface
U
روکش تازه کردن
To catch ones breath .
U
نفس تازه کردن
initiate
U
تازه وارد کردن
refinish
U
روکاری تازه کردن
resurfaces
U
روکش تازه کردن
initiated
U
تازه وارد کردن
refurbish
U
روشن و تازه کردن
to take breath
U
نفس تازه کردن
refurbishing
U
روشن و تازه کردن
refurbished
U
روشن و تازه کردن
refurbishes
U
روشن و تازه کردن
resurfaced
U
روکش تازه کردن
initiating
U
تازه وارد کردن
initiates
U
تازه وارد کردن
repave
U
تازه سنگفرش کردن
hobbledehoy
U
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
bijouterie
U
تزئینات
dressed
U
تزئینات
passementerie
U
تزئینات
respires
U
امید تازه پیدا کردن
interpolates
U
باعبارت تازه تحریف کردن
interpolate
U
باعبارت تازه تحریف کردن
respiring
U
امید تازه پیدا کردن
interpolating
U
باعبارت تازه تحریف کردن
reengine
U
دارای موتور تازه کردن
interpolated
U
باعبارت تازه تحریف کردن
hit the spot
<idiom>
U
نیروی تازه وارد کردن
scratch the surface
<idiom>
U
تازه شروع به کار کردن
respire
U
امید تازه پیدا کردن
respired
U
امید تازه پیدا کردن
To opev someones wound.
U
داغ کسی را تازه کردن
reforests
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
interlace
U
[تزئینات در هم بافته]
wall hanging
U
تزئینات دیواری
anaglyph
U
تزئینات برجسته
drapery
U
تزئینات پردهای
draperies
U
تزئینات پردهای
drop-ornament
U
تزئینات آویزان
frill
U
زواید تزئینات
frills
U
زواید تزئینات
flourishes
U
تزئینات نگارشی
flourished
U
تزئینات نگارشی
foliated
U
[تزئینات با برگ گل]
flourish
U
تزئینات نگارشی
brattishing
U
تزئینات سنگر
refreshed
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refresh
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
move in
U
به خانه تازه اسباب کشی کردن
refreshes
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
to move in
U
بخانه تازه اسباب کشی کردن
scrollwork
U
تزئینات طوماری شکل
curlicue
U
تزئینات خطاطی وغیره
parament
U
تزئینات اویختنی کلیسا
fleur-de-lys
U
[تزئینات گل زنبق یا سوسن]
shellwork
U
تزئینات صدف مانند
acompaniment
U
تزئینات اضافی در ساختمان
drop-tracery
U
تزئینات مشبک کاری
flush bead moulding
U
[تزئینات گچ بری دوتایی]
Fleur-de-lis
U
[تزئینات گل زنبق یا سوسن]
to reseat a theatre
U
صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
reincarnate
U
تجسم یا زندگی تازه دادن حلول کردن
proselyte
U
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
to refresh
[jog]
your memory
U
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
with all the frills
U
با همه تزئینات که باهاش می آید
bed molding
U
گچ بری و تزئینات نزدیک سقف
languet
U
[تزئینات زبانه ای شکل]
[معماری]
husk
U
[تزئینات کلاسیک شبیه حلقه گل]
triglyphic
U
وابسته به تزئینات برجسته سه ترک
quirk
U
تزئینات یا خصوصیات خط نویسی شخص
lacertine
U
[تزئینات پیچکی در دوره سلتیکی]
quirks
U
تزئینات یا خصوصیات خط نویسی شخص
convert
U
معکوس کردن تازه کردن
converting
U
معکوس کردن تازه کردن
converted
U
معکوس کردن تازه کردن
converts
U
معکوس کردن تازه کردن
tracery
U
تزئینات ونقش ونگار پنجرههای گوتیک
ambiance
U
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
corbeille
U
[معماری شبیه سبدی با تزئینات گل و میوه]
ambience
U
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
modillion
U
تزئینات معماری روی قرنیس ساختمان
corbeil
U
[معماری شبیه سبدی با تزئینات گل و میوه]
feathering
U
[تزئینات با نگین تراشیده شده کوچک]
disc
U
[تزئینات به شکل ستون صاف، مدور و برجسته]
Frigi darium
U
[تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
gutta
U
تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
sgraffito
U
تزئینات هنری روی فروف سفالین وغیره
C-scroll
U
[پیچک هایی به شکل سی و اس بویژه در تزئینات روکوکو]
winds
U
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
wind
U
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
guilloche
U
[تزئینات کلاسیک با نوار یا قیان به هم تابیده شده]
[معماری]
Floreale
U
[سبک تزئینات منزل در معماری هنر نوی ایتالیا]
drop
U
[تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
agrafe
U
سنگ سر طاق
[دارای تزئینات برجسته کاری شده]
agraffe
U
سنگ سر طاق
[دارای تزئینات برجسته کاری شده]
ornament
U
[تزئینات و اجسامی که برای تزئین به فرش دوخته می شوند.]
Ditterling
U
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
egg-and-dart
U
[تزئینات کلاسیک با ابزار محدب به شکل تخم مرغ و نیش]
fusarole
U
[حلقه ای به شکل نیم دایره در تزئینات میله استوانه ای ستون ها]
strigil
U
برس یاماهوت پاکن مخصوص بدن یکرشته تزئینات موجی ساختمان
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
piracy
U
کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
refresh buffer
U
یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
bay-leaf
U
[تزئینات کلاسیک بر طبق برگ خشک کرده ی برگ بو]
Alhambra
U
تزئینات الحمرا
[در ساختمان غربی اسپانیا استفاده می شود که شامل مجموعه ای از غرفه های به هم متصل شده با دو حیاط بزرگ در هر گوشه می شود.]
newfangled
U
مد تازه
up to date
U
تازه
up-to-date
U
تازه
mint a mint condition
U
تازه تازه
dewier
U
تازه
scion
U
تازه
scions
U
تازه
green
U
تازه
inchoative
U
تازه
young
U
تازه
the new world
U
تازه
post glacial
U
تازه
younger
U
تازه
recent
U
تازه
modern
U
تازه
red hot
U
تازه
new fashioned
U
تازه
brand new
U
تر و تازه
renewed
U
تازه
new laid
U
تازه
new born
U
تازه
newest
U
تازه
newer
U
تازه
new-
U
تازه
fresh
U
تازه
new
U
تازه
greenest
U
تازه
fresh-
U
تازه
new fallen
U
تازه
newfashioned
U
تازه
new-laid
U
تازه
dewiest
U
تازه
dewy
U
تازه
freshest
U
تازه
convert
U
تازه کیش
reappraisals
U
ارزیابی تازه
reappraisal
U
ارزیابی تازه
beginner
U
تازه کار
refreshments
U
تازه سازی
converted
U
تازه کیش
bran new
U
بکلی نو یا تازه
span new
U
کاملا تازه
converts
U
تازه کیش
converting
U
تازه کیش
rebirth
U
تولد تازه
settlers
U
مهاجر تازه
newcomer
U
تازه وارد
settler
U
مهاجر تازه
newcomers
U
تازه وارد
far out
U
تازه و غیرسنتی
settlor
U
مهاجر تازه
span new
U
خیلی تازه
breezy
U
خنک تازه
to innovate in
U
تازه اوردن
new built
U
تازه ساز
new built
U
تازه ساخت
new blown
U
تازه شگفته
new arrived
U
تازه رسیده
neoteric
U
نویسنده تازه
neoteric
U
جدید تازه
neocortex
U
قشر تازه مخ
neo christianity
U
مسیحیت تازه
new buit
U
تازه ساز
new buit
U
تازه ساخت
new fledged
U
تازه پر در اورده
new fallen snow
U
برف تازه
new laid
U
تازه گذاشته
new employees
U
کارمندان تازه
new comer
U
تازه وارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com