English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
desertion U ترک همسر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
assorted U همه فن حریف همسر
polygamy U چند همسری چند همسر گزینی
mate U همسر
mated U همسر
mates U همسر
pin money U وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
spouse U همسر
spouse U همسر کردن
spouses U همسر
spouses U همسر کردن
monogamous U دارای یک همسر
partner U انباز همسر
partner U همسر
partnered U انباز همسر
partnered U همسر
partnering U انباز همسر
partnering U همسر
partners U انباز همسر
partners U همسر
match U لنگه همسر
matches U لنگه همسر
consort U همسر
consorted U همسر
consorting U همسر
consorts U همسر
associate U همسر
associated U همسر
associates U همسر
associating U همسر
baroness U همسر بارون
baronesses U همسر بارون
monogamy U داشتن یک همسر
wife U همسر
ambassadress U همسر سفیر
archduchess U همسر دوک اعظم
conjoin U همسر زوج
dower U قسمتی ازدارایی مرد که پس از فوتش به همسر وی می رسد
fere U همسر
helpmate U دمساز همسر
monandry U یک همسر گزینی
mongamist U طرفدار داشتن یک همسر
monogamist U مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
prince consort U همسر شاهزاده
Crown Princess U همسر ولیعهد
Crown Princesses U همسر ولیعهد
She has been a good wife to him. U همسر خوبی برایش بوده
She is a perfect wife . U یک همسر کامل است
to be a fifth wheel [to be in the way] U آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com