English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
acidophile U ترشی دوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you. U من دوست دارم با تو دوست باشم.
acidity U ترشی
acor U ترشی
pickled U ترشی
acidification U ترشی
sourness U ترشی
souse U ترشی
pickles U ترشی
pickle U ترشی
acerbity U ترشی
pickles U ترشی انداختن
pickler U خیار ترشی
pickler U ترشی گذارنده
sourish U مایل به ترشی
pickle U ترشی انداختن
asperity U سختی ترشی
acescence U میل به ترشی
acescency U میل به ترشی
acidimeter U ترشی سنج
pepper sauce U ترشی فلفل
sourish U به ترشی زننده
actic U ترشی شیر
chutney U یک نوع ترشی با ادویه
souse U با ترشی مخلوط کردن
verjuice U اب سیب ترش ترشی
piccalilli U ترشی ادویه وسبزیجات
pickler U پیازترشی سبزی ترشی
antacid U دوای ضد ترشی معده
jerusalem a U سیب زمینی ترشی
sourness is the p of vinegar U ترشی خاصیت سرکه است
picalilli U ترشی هندی که باسبزی وادویه تند درست می کنند
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
leal U دوست
unfriended U بی دوست
bozo U دوست
hydrophilic compound U اب دوست
dienophile U دی ان دوست
heart-to-heart U دوست
heart to heart U دوست
amicable U دوست
chums U دوست
chum U دوست
philogynist U زن دوست
philoginous U زن دوست
allying U دوست
ally U دوست
heart-to-hearts U دوست
hydrophilic U اب دوست
schoolmates U دوست
friendless U بی دوست
buddy U دوست
buddies U دوست
formalist U دوست
schoolmate U دوست
friends U دوست
friend U دوست
oxyphil U اسید دوست
phiadelphian U نوع دوست
myrmecophilous U مورجه دوست
necrophilous U لاشه دوست
negrophil U زنگی دوست
patiot U میهن دوست
negrophil U سیاه دوست
oxyphile U اسید دوست
philotechnic U صنعت دوست
ornithophilous U مرغ دوست
nucleophile U هسته دوست
lithophilous U سنگ دوست
I need my e U من دوست دارم
hydrophilic compound U ترکیب اب دوست
hydrophilic U ترکیب اب دوست
solomon U صلح دوست
liquorish U نوشابه دوست
lipophilic U چربی دوست
kissing kind U باهم دوست
isophilic U همجنس دوست
intimado U دوست صمیمی
hydrophilic U اب دوست علاقمند به اب
pen pals U دوست مکاتبهای
pornerastic U جنده دوست
psychrophilic U سرما دوست
saprophytic U پوده دوست
pen pals U دوست قلمی
his friend's murder U قتل دوست او
pen pal U دوست مکاتبهای
pen pal U دوست قلمی
girlfriends U دوست دختر
girlfriend U دوست دختر
family men U زن و بچه دوست
family man U زن و بچه دوست
careerists U حرفه دوست
careerist U حرفه دوست
sweet tooth U شیرینی دوست
to make a friend of U دوست شدن با
unlovely U دوست نداشتنی
phihellenic U یونانی دوست
philanthrope U بشر دوست
philhellene U دوست یونان
philhellenic U دوست یونان
philobiblic U کتاب دوست
philotechnic U صناعت دوست
zoophilic U حیوان دوست
zoophilous U حیوان دوست
take kindly to <idiom> U دوست داشتن
xenophile U بیگانه دوست
hydrophile U اب دوست علاقمند به اب
likeable U دوست داشتنی
cronies U دوست صمیمی
disliking U دوست نداشتن
dislikes U دوست نداشتن
disliked U دوست نداشتن
dislike U دوست نداشتن
fraternizing U دوست بودن
fraternizes U دوست بودن
crony U دوست صمیمی
affect U دوست داشتن
affects U دوست داشتن
likable U دوست داشتنی
social U جمعیت دوست
social U گروه دوست
likes U دوست داشتن
liked U دوست داشتن
like U دوست داشتن
sporting U بازی دوست
gregarious U گروده دوست
philanthropist U بشر دوست
fraternized U دوست بودن
philanthropists U بشر دوست
patriotic U میهن دوست
cobber U دوست صمیمی
loveable U دوست داشتنی
loyalist U دولت دوست
loyalists U دولت دوست
humanitarian U بشر دوست
peaceable U صلح دوست
patriots U وطن دوست
patriot U وطن دوست
lovable U دوست داشتنی
expressionism U حالت دوست
fraternize U دوست بودن
fraternising U دوست بودن
fraternises U دوست بودن
fraternised U دوست بودن
expressionist U حالت دوست
friends U دوست کردن
friend U دوست کردن
warlike U جنگ دوست
boyfriend U دوست پسر
rats U دوست بی وفا
culturist U فرهگ دوست
lovely U دوست داشتنی
loveliest U دوست داشتنی
dislikable U دوست نداشتنی
dislikeable U دوست نداشتنی
hand in glove U دوست یک دل ویکزبان
hand and glove U دوست همراز
hand and glove U دوست یک دل ویکزبان
lovelier U دوست داشتنی
francophil U فرانسه دوست
francophile U فرانسه دوست
friendly state U کشور دوست
gallophile U فرانسه دوست
germanophil U المان دوست
hail fellow U دوست صمیمی
halophilous U نمک دوست
chessist U شطرنج دوست
hand in glove U دوست همراز
boyfriends U دوست پسر
acidophile U اسید دوست
amativeness U دوست داشتن
anglophile U انگلیسی دوست
electrophile U الکترون دوست
bibliophil U کتاب دوست
humnanist U همنوع دوست
humansit U انسان دوست
heliophilous U افتاب دوست
hemophile U خون دوست
dendrophilous U درخت دوست
cater cousin U دوست صمیمی
This is my friend. U این دوست من است.
loved U معشوقه دوست داشتن
I don't like this. من این را دوست ندارم.
loves U معشوقه دوست داشتن
He is a close friend of mine . U دوست نزدیک من است
love U معشوقه دوست داشتن
dressy U متداول لباس دوست
patriots U وطن دوست ها [مرد]
dressier U متداول لباس دوست
dressiest U متداول لباس دوست
hemophile U موجود خون دوست
gregarious U جمعیت دوست گروه جو
saprophytic U دوست دار موادگندیده
savor U فهمیدن دوست داشتن
snake in the grass U خطر نزدیک دوست دو رو
to be good pax U باهم دوست بودن
to keep friends U باهم دوست ماندن
xerophylus plant U گیاه خشک دوست
savouring U فهمیدن دوست داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com