English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spoondrift U ترشح امواج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
liquefacient U عامل موجب ترشح ترشح کننده
confusion reflector U وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulate U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
suppuration U ترشح ریم ترشح چرک
radiation scattering U انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control U کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
trapping U اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radiological monitoring U ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
sprays U ترشح
spatters U ترشح
spray U ترشح
sprayed U ترشح
spluttering U ترشح
spattering U ترشح
spattered U ترشح
spatter U ترشح
spraying U ترشح
splutter U ترشح
splash U ترشح
splashes U ترشح
secretion U ترشح
transudate U ترشح
splashing U ترشح
sprinkles U ترشح
transpiration U ترشح
sprinkle U ترشح
spluttered U ترشح
splutters U ترشح
sprinkled U ترشح
transudation U ترشح
leakage U ترشح
leakages U ترشح
flux U ترشح
discharges U انفصال ترشح
secreting U ترشح کردن
secretes U ترشح کردن
secrete U ترشح کردن
sprinkle U ترشح کردن
sprinkles U ترشح کردن
galactopoiesis U ترشح شیر
actescence U ترشح شیر
sprinkled U ترشح کردن
discharges U ترشح کردن
discharge U انفصال ترشح
splashing U ترشح کردن
splashing U صدای ترشح
internal secretion U ترشح درونی
splashes U دارای ترشح
splashes U ترشح کردن
splashes U صدای ترشح
splash U دارای ترشح
splash U صدای ترشح
secreted U ترشح کردن
splashing U دارای ترشح
discharge U ترشح کردن
jakes U ترشح مدفوع
splattered U ترشح کردن
spatter U ترشح کردن
anuria U قطع ترشح
splatter U ترشح کردن
salivation U ترشح بزاق
spatters U ترشح کردن
splash U ترشح کردن
splashy U دارای ترشح
he was splashed all over U سرتا پا ترشح شد
splattering U ترشح کردن
splatters U ترشح کردن
brights disease U ترشح بول
splutters U ترشح کردن
spluttering U ترشح کردن
spattering U ترشح کردن
spluttered U ترشح کردن
splutter U ترشح کردن
plash U ترشح کردن
secretionary U ترشح کننده
spattered U ترشح کردن
agalactia U قلت ترشح شیر
lactogenic U موجب ترشح شیر
agalaxy U قلت ترشح شیر
actescent U ترشح کننده شیر
liquefacient U مایع ترشح کننده
salivating U بزاق ترشح کردن
salivates U بزاق ترشح کردن
salivated U بزاق ترشح کردن
salivate U بزاق ترشح کردن
pyosis U ترشح ریم چرک
anuria U نقص در ترشح ادرار
lactate U شیر ترشح کردن
vaginicolous U ترشح کننده یاساکن نیام
paracholia U ترشح غیر عادی زرداب
exudate U ترشح التهابی برون نشست
sprinkled U پاشیدن افشاندن ترشح کردن
sprinkle U پاشیدن افشاندن ترشح کردن
sprinkles U پاشیدن افشاندن ترشح کردن
gland U هر عضو ترشح کننده دشبل
glands U هر عضو ترشح کننده دشبل
ground swell U امواج
adrenal U مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
tuberculotoxin U مواد سمی که از باسیل کخ ترشح میشود
radio waves U امواج رادیویی
hertzian waves U امواج هرتز
reverberation U برگشت امواج
sky wave U امواج اسمانی
reverberations U برگشت امواج
brain waves U امواج مغزی
pulse U امواج ضربانی
electromagnetic waves U امواج الکترومگنتیک
incoherent waves U امواج همدوس
ground waves U امواج زمینی
gravity waves U امواج ثقلی
gravitational waves U امواج جاذبه
gravitational waves U امواج گرانشی
pulsed U امواج ضربانی
oscilloscope U اشکارسازی امواج
emission U انتشار امواج
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی
emissions U انتشار امواج
tosser U دستخوش امواج
tidal waves U امواج جزرومدی
wander wave U امواج سیار
transient wave U امواج سیار
interference U تداخل امواج
pulsing U ضربان امواج
crashing waves U امواج خروشان
thermal waves U امواج گرمایی
the waves of the sea U امواج دریا
spraying U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
transpirable U قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
sprayed U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
gastrin U هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
sprays U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
hertzian wave U امواج هرتز hertz
bleeding U باند تداخل امواج
interference area U ناحیه ی تداخل امواج
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
echoes U برگشت امواج رادار
echoing U برگشت امواج رادار
high freqyency aerial آنتن امواج بلند
wave band U دسته امواج رادیو
tidal wave U امواج جذر و مدی
propagation U پخش امواج یا اعلامیه
wave front U جبهه امواج رادیویی
pulsing U پرتاب امواج انرژی
echoed U برگشت امواج رادار
echo U برگشت امواج رادار
conical scanning U انتشار مخروطی امواج
radio sextant U گیرنده امواج کیهانی
airwave U امواج رادیو و تلویزیون
diathermy interference U تداخل امواج دیاترمی
attenuation U افت قدرت امواج
conical scanning U ردیابی امواج به طورمخروطی
reverberation U برگشت دادن امواج
the wares beat the shore U خوردن امواج به ساحل
reverberations U برگشت دادن امواج
the waves beats or the shore U امواج به ساحل می کوبد
beach foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
spume U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
inductive interference voltage U ولتاژ تداخل امواج القائی
sea foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده امواج
numbered wave U امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
wave period U زمان تناوب امواج دریا
oscillator U تفکیک کننده امواج اشکارساز
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
surface reverbration U امواج برگشتی سطحی رادار
oscillograph U دستگاه ثبت نوسان امواج
ocean foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
oscillations U تفکیک امواج اشکار سازی
altitude delay U افت ارتفاع امواج رادار
convergence zone U منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
emitter U منتشر کننده پس دهنده امواج
beam width U عرض ستون امواج رادار
cynometer U دستگاه اندازه گیری امواج
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
radio navigation U ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
oscillation U تفکیک امواج اشکار سازی
awash U سرگردان بر روی امواج دریا
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
homing mine U مین حساس به انعکاس امواج
mucus [secretion of the mucous membranes] U خلط [بلغم] [ماده لزج] [ترشح غشا مخاطی] [پزشکی]
phlegm [secretion in the airway during inflammation] U بلغم [مخاط] [ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب] [پزشکی]
sea return U امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
emission U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
doppler effect U اثر برگشت امواج روی فرستنده
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
carrier frequency U فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
emissions U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
carrier wave U موج حامل امواج رادار یا بی سیم
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
junk surf U امواج نامناسب برای موج سواری
balloon reflector U بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
repeater jammer U دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com