English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inbreeding U تخم کشی از جانوران هم تیره تولید و تناسل در میان هم نژادها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heterogenesis U تناسل ناهمجنس تولید شده درخارج بدن
amphimictic U مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
ethnogeny U گفتار در پیدایش نژادها مبحث مبادی نژادها
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
verminate U تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
dashes U فاصله میان دو حرف خط تیره
dash U فاصله میان دو حرف خط تیره
dashed U فاصله میان دو حرف خط تیره
notochord U نخستین محور تیره پشت میله غضروفی که در پشت جانوران است
ferrous sulfate U دندانه آهن [جهت تولید رنگ های تیره تر و کاهش تردی و شکنندگی الیاف پشم]
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
ethnography U مطالعه علمی نژادها
ethnographical U وابسته به شرح نژادها
ethnology U علم مطالعه نژادها و اقوام
reproductions U تناسل
reproduction U تناسل
parthenogenesis U تناسل بکری
pudendum U الت تناسل
pan germanism U نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
generating U بوجود اوردن تناسل کردن
philoprogenitiveness U عشق باولاد میل به تناسل
generated U بوجود اوردن تناسل کردن
generate U بوجود اوردن تناسل کردن
generates U بوجود اوردن تناسل کردن
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
racism U اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
futtock U میان چوب میان تیر
intervenient U در میان اینده واقع در میان
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
faunology U جانوران
murine U از تیره موش جانوری از تیره موش
invertebrata U جانوران بی مهره
bimana U جانوران دودست
animal kingdom U جهان جانوران
animalist U پیکرنمای جانوران
lights U ریه جانوران
kit U بچه جانوران
animality U زندگی جانوران
kits U بچه جانوران
animals kingdom U جهان جانوران
zooplankton U جانوران شناور
menagerie U نمایشگاه جانوران
arachnida U جانوران عنکبوتی
vermin U جانوران موذی
menageries U نمایشگاه جانوران
faunistic U وابسته به جانوران
faunae U مربوط به جانوران
faunis U الهه جانوران
acephali U جانوران بیسر
zoodvnamics U فیزیولوژی جانوران
halobiont U جانوران اب شور
implacentalia U جانوران بی جفت
herbivora U جانوران علفخوار
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
animal husband U پرورش جانوران اهلی
zooid U جانورسان شبیه جانوران
pincer U عضو گازانبری جانوران
zootaxy U طبقه بندی جانوران
neontology U بررسی جانوران مانده
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
claw U سرپنجه جانوران ناخن
clawing U سرپنجه جانوران ناخن
claws U سرپنجه جانوران ناخن
verminous U پر از حشرات یا جانوران موذی
underbody U پایین تنه جانوران
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
instincts U هوش طبیعی جانوران
instinct U هوش طبیعی جانوران
biosystematic U رده بندی جانوران
articulata U جانوران حلقه دار
arthropoda U جانوران مفصل دار
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
oestrum U شهوت ومستی جانوران
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
clawed U سرپنجه جانوران ناخن
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
To kI'll animals for food . U جانوران را برای غذا کشتن
weasel U جانوران پستاندار شبیه راسو
weasels U جانوران پستاندار شبیه راسو
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
seafood U غذاهای مرکب از جانوران دریایی
somite U حلقه یابند بدن جانوران
vivarium U جای نگاهداری جانوران زمینی
aquaria U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
epizootic U منتشر شونده درمیان جانوران
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
microorganisms U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
microorganism U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
aquarium U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquariums U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
lorica U پوسته سخت حافظ جانوران
animalcular U وابسته به جانوران ذره بینی
zoometry U اندازه گیری اندامهای جانوران
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
zootechny U روش تربیت و رام کردن جانوران
incestuous U وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
rodenticide U دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
zootechnics U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
zoography U علم توصیف جانوران وخوی انان
polyzoic U مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
polyphagous U تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
zootechny U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
foraminifer U جنسی از جانوران ریز ریشه پای
humane killer U تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
outbreed U جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
Aborigines U سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
sea fire U شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
Are animals able to think ? آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
lethal chamber U اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
herd book U نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
chine U مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
awn U الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
Brit U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
Brits U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
hard roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
drag net U توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
omnivora U جانوران همه چیزخوار مانند خوک و اسب ابی
hard roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
heteromorphic U جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
labyrinthodon U سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
zoophyte U انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد
galantine U خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
totem pole U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem poles U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
owl light U تیره
dashes U خط تیره
gloomier U تیره
gloomiest U تیره
darkest U تیره
gloomy U تیره
dashed U خط تیره
dash U خط تیره
owl light U تیره گی
faint U تیره
fainted U تیره
demomination U تیره
fainter U تیره
faintest U تیره
faints U تیره
enigmatical U تیره
darker U تیره
sombrous U تیره
black U تیره
dullest U تیره
dulling U تیره
dulls U تیره
families U تیره
family U تیره
dull U تیره
indistinct U تیره
blacked U تیره
blacker U تیره
blackest U تیره
dulled U تیره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com