Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 59 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to broadcast seed
U
تخمی که درهمه جا پاشیده شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
germinal
U
تخمی
seedy
U
تخمی
spermatic
U
تخمی
ovular
U
تخمی
seedlings
U
نهال تخمی
stud
U
اسب تخمی
pentaspermous
U
پنج تخمی
pteridosperm
U
سرخس تخمی
stud horse
U
اسب تخمی
to crack an egg
U
تخمی را شکستن
seedling
U
نهال تخمی
disintegrated
U
از هم پاشیده
besprent
U
پاشیده
rosy
U
گل پاشیده
dispersed phase
U
فاز پاشیده
disperse dye
U
رنگینه پاشیده
diperse phase
U
فاز پاشیده
disperse system
U
سیستم پاشیده
diffusible
U
پاشیده شدنی
perfusive
U
پاشیده شونده
i was completely spattereed
U
به از رو تا به پایم گل پاشیده شد
sprinkle
U
پاشیده شدن
sprinkles
U
پاشیده شدن
sprinkled
U
پاشیده شدن
sugared
U
شکر پاشیده
littery
U
ریخته و پاشیده درهم برهم
far and wide
U
درهمه جا
at all points
U
درهمه جا
through thick and thin
U
درهمه حالی
anytime
<adv.>
U
درهمه اوقات
whether or not
U
درهمه حال
at all hours
<adv.>
U
درهمه اوقات
everywhere
U
درهمه جا درهرقسمت
at any time
<adv.>
U
درهمه اوقات
any time
<adv.>
U
درهمه اوقات
immanence
U
حضور درهمه جا
at all times
U
درهمه اوقات
immanency
U
حضور درهمه جا
up hill and down dale
U
دردره وماهور درهمه جا
to broad cast information
U
خبری که درهمه جا منتشرشود
world wide
U
مشهور جهان متداول درهمه جا
to have a finger in every pie
U
درهمه کاری دخالت کردن
ubiquitous
U
همه جا حاضر موجود درهمه جا
exhaustively
U
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
sand man
U
لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
wisenheimer
U
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
full timer
U
بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
immanent
U
دارای نفوذ کامل درسرتاسرجهان درهمه جاحاضر
ink jet printer
U
دستگاه خروجی که بوسیله پاشیده شدن لایه نازکی ازجوهر چاپ میکند
this word occurs in gulistan p
U
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
nest egg
U
تخمی که درلانه مرغ میگذارندتا مرغ تخم کند
nest eggs
U
تخمی که درلانه مرغ میگذارندتا مرغ تخم کند
platonic cycle or year
مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
phenolic epoxy
U
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
she is a rosrtam in petticoats
U
درهمه چیز مانندرستم است جز اینکه زن است
coincidence circuit
U
یک مدارالکترونیکی که تنهادرصورت دریافت سیگنال درهمه ورودیها بصورت همزمان یا بسیار نزدیک بهم دارای سیگنال خروجی خواهدبود
rosettes
U
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette
U
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com