English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cost estimate U تخمین مخارج
estimate of costs U تخمین مخارج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
program cost U مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
inseparable cost U حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
estimably U بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
outgoing U مخارج
aggregate expenditures U مخارج کل
outlays U مخارج
expenses U مخارج
disbursements U مخارج
spending U مخارج
expenditures U مخارج
rate of spending U نرخ مخارج
municipal spending U مخارج شهرداری
national expenditures U مخارج ملی
military spending U مخارج نظامی
wasteful expenditures U مخارج بیهوده
welfare expenditures U مخارج رفاهی
national spending U مخارج ملی
military expenditure U مخارج نظامی
operating expenses U مخارج عملیاتی
costs of proceedings U مخارج عدلیه
wage costs U مخارج دستمزد
porterage U مخارج باربری
portage U مخارج باربری
operating cost U مخارج عملیاتی
public expenditures U مخارج عمومی
rate of spending U میزان مخارج
incidental expenses U مخارج اتفاقی
social outlays U مخارج اجتماعی
superstitious uses U مخارج خرافاتی
tax expenditures U مخارج مالیاتی
reasonable scale U مخارج متعارفه
licence fee U مخارج پروانه
expense account U حساب مخارج
expenditure U مخارج صرف
expenditure approach U روش مخارج
luxury spending U مخارج تجملی
marginal outlays U مخارج نهائی
management expenses U مخارج اداری
management expenses U مخارج مدیریت
holding costs U مخارج نگهداری
foot U پرداختن مخارج
freight charges U مخارج حمل
travelling expenses U مخارج سفر
expense accounts U حساب مخارج
actual expenses U مخارج واقعی
postage U مخارج پستی
budget expenditures U مخارج بودجه
capital expenditure U مخارج سرمایهای
indirect expenses U مخارج غیرمستقیم
marginal propensity to spend U میل نهائی به مخارج
sumptuary law U قانون تحدید مخارج
unfinanced U مخارج پرداخت نشده
marginal propensity to expend U میل نهائی به مخارج
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
free of all charges U بدون هیچگونه مخارج
overhead U مخارج کلی سرجمع
noncash expenditures U مخارج غیر نقدی
outlays U هزینههای سرمایهای مخارج
deduction of expenses U کسر مخارج [اقتصاد]
You need spare no expense . U نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
all the expenses fell on him U تمام مخارج به گردن اوافتاد
support a family U متکفل مخارج خانوادهای بودن
time cost curve U منحنی مخارج برحسب زمان
To cut down expenses . U خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
postpaid U مخارج پستی قبلا پرداخت شده
self support U اتکاء بخود تکفل مخارج خود
f.o.b U قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
bareboat charter U ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
postpaid U پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
estimation U تخمین
estimations U تخمین
surmising U تخمین
surmised U تخمین
surmise U تخمین
underestimating U تخمین کم
underestimates U تخمین کم
underestimated U تخمین کم
underestimate U تخمین کم
assessments U تخمین
assessment U تخمین
approximations U تخمین
approximation U تخمین
estimate U تخمین
surmises U تخمین
estimates U تخمین
estimating U تخمین
estimated U تخمین
range determination U تخمین مسافت
parametric estimate U تخمین تقریبی
over estimation U تخمین بیش از حد
point estimation U تخمین نقطهای
parameter estimation U تخمین پارامترها
range sensing U تخمین مسافت
rough guess <idiom> U تخمین تقریبی
measurement of demand U تخمین تقاضا
regression estimate U تخمین رگرسیون
give or take U تخمین تقریبی
overestimation U تخمین حدبالا
estimated U تخمین تقویم
estimable U تخمین پذیر
guesses U تخمین فرض
estimates U ارزیابی تخمین
guess U تخمین زدن
estimating U تخمین تقویم
guesses U تخمین زدن
inestimable U تخمین ناپذیر
estimating U ارزیابی تخمین
estimates U تخمین تقویم
guessed U تخمین زدن
guess U تخمین فرض
estimated U ارزیابی تخمین
estimated U تخمین زدن
estimate U تخمین زدن
estimate U ارزیابی تخمین
estimating U تخمین زدن
guesstimate U تخمین زدن
conjecturable U قابل تخمین
estimations U تخمین زدن
guestimated U تخمین زدن
guessed U تخمین فرض
guestimates U تخمین زدن
estimator U تخمین کننده
estimator U تخمین زننده
guestimating U تخمین زدن
invaluable U غیرقابل تخمین
estimate U تخمین تقویم
guesstimated U تخمین زدن
estimation U تخمین زدن
guesstimates U تخمین زدن
guesstimating U تخمین زدن
estimates U تخمین زدن
to quantify something [at] U تخمین زدن چیزی [به]
unbiased estimate U تخمین بدون تورش
estimate U براوردکردن تخمین زدن
to estimate something [at] U تخمین زدن چیزی [به]
estimate [quote] U براورد [تخمین] [اقتصاد]
estimated U براوردکردن تخمین زدن
incalculable U غیر قابل تخمین
to take the gauge of U براوردکردن تخمین زدن
anticipated <adj.> U تخمین زده شده
estimated <adj.> U تخمین زده شده
expected <adj.> U تخمین زده شده
presumable <adj.> U تخمین زده شده
probable <adj.> U تخمین زده شده
constructive total loss U تخمین خسارت کل وارده
inappreciable U غیر قابل تخمین
rater U نرخ بند تخمین زن
range spotting U تخمین مسافت کردن
conjecture U حدس و تخمین زدن
range finding U تخمین مسافت کردن
conjecture U تخمین حدس زدن
estimates U براوردکردن تخمین زدن
account U تخمین زدن دانستن
estimating U براوردکردن تخمین زدن
computes U حساب کردن تخمین زدن
computed U حساب کردن تخمین زدن
compute U حساب کردن تخمین زدن
estimates U تخمین زدن ارزیابی کردن
two stage least squares method U برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
appraised U تقویم کردن تخمین زدن
appraising U تقویم کردن تخمین زدن
appraises U تقویم کردن تخمین زدن
estimate U تخمین زدن ارزیابی کردن
appraise U تقویم کردن تخمین زدن
estimated U تخمین زدن ارزیابی کردن
estimating U تخمین زدن ارزیابی کردن
incalculably U بطور غیر قابل تخمین
unbiased estimators U تخمین زنندههای بدون تورش
undervaluing U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalue U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
foreshow U از پیش نشان دادن تخمین زدن
range sensing U تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
real balance effect U اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
weighted least square method U روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
optimum schedule U مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
charges forward U هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
gunner's rule U روش تخمین مسافت صحیح در تیراندازی با تیربار یاتفنگ بدون عقب نشینی
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
estimated U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimate U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimating U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimates U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com