English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
range sensing U تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sofar U سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
range spotting U تخمین مسافت کردن
range finding U تخمین مسافت کردن
spots U مسافت یابی کردن
spot U مسافت یابی کردن
ranging U مسافت یابی کردن
range sensing U تخمین مسافت
range determination U تخمین مسافت
ranging U مسافت یابی
range finding U مسافت یابی
ranging pole U شاخصهای مسافت یابی
flash ranging U مسافت یابی نوری
sound ranging U مسافت یابی صوتی
flash ranging location U تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
gunner's rule U روش تخمین مسافت صحیح در تیراندازی با تیربار یاتفنگ بدون عقب نشینی
telemetering U ارزیابی کردن موشکها مسافت سنجی کردن مسافت سنجی
photo distance U مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
time distance U مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
mean free path for attenuation U مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
attenuation mean free path U مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
scattering mean free path U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free for scattering U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
range scale U طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
estimably U بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
involution U توان یابی قوه یابی
short international U مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
range section U قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
appraising U تقویم کردن تخمین زدن
appraise U تقویم کردن تخمین زدن
estimated U تخمین زدن ارزیابی کردن
appraised U تقویم کردن تخمین زدن
computes U حساب کردن تخمین زدن
appraises U تقویم کردن تخمین زدن
estimates U تخمین زدن ارزیابی کردن
compute U حساب کردن تخمین زدن
estimate U تخمین زدن ارزیابی کردن
computed U حساب کردن تخمین زدن
estimating U تخمین زدن ارزیابی کردن
extrapolates U برون یابی کردن
trace U رد یابی کردن نشان
interpolate U درون یابی کردن
extrapolated U برون یابی کردن
interpolated U درون یابی کردن
plumb U ژرف یابی کردن
extrapolating U برون یابی کردن
interpolates U درون یابی کردن
direction finding U جهت یابی کردن
interpolating U درون یابی کردن
extrapolate U برون یابی کردن
traces U رد یابی کردن نشان
sound U عمق یابی کردن
sounded U عمق یابی کردن
soundest U عمق یابی کردن
sounds U عمق یابی کردن
traced U رد یابی کردن نشان
direction finding U سمت یابی کردن
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
windsor round U مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
To cover (traverse)long distances. U مسافت زیادی راطی کردن
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
absorption mean free path U مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
road distance U مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
mean free path absorption U مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
coincidence range finder U مسافت یاب دوشاخهای مسافت یاب انطباقی
halving U نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
estimating U تخمین
underestimating U تخمین کم
underestimates U تخمین کم
underestimated U تخمین کم
underestimate U تخمین کم
estimations U تخمین
surmising U تخمین
surmises U تخمین
surmised U تخمین
surmise U تخمین
estimation U تخمین
estimate U تخمین
approximations U تخمین
assessment U تخمین
estimated U تخمین
assessments U تخمین
estimates U تخمین
approximation U تخمین
overestimation U تخمین حدبالا
guestimating U تخمین زدن
estimations U تخمین زدن
invaluable U غیرقابل تخمین
give or take U تخمین تقریبی
over estimation U تخمین بیش از حد
point estimation U تخمین نقطهای
guestimated U تخمین زدن
guesstimating U تخمین زدن
guesstimates U تخمین زدن
guesstimated U تخمین زدن
guessed U تخمین زدن
guesses U تخمین زدن
guesses U تخمین فرض
guesstimate U تخمین زدن
estimator U تخمین زننده
guessed U تخمین فرض
guess U تخمین زدن
parameter estimation U تخمین پارامترها
estimation U تخمین زدن
parametric estimate U تخمین تقریبی
guestimates U تخمین زدن
guess U تخمین فرض
estimate of costs U تخمین مخارج
estimator U تخمین کننده
estimate U ارزیابی تخمین
estimates U تخمین تقویم
measurement of demand U تخمین تقاضا
estimates U ارزیابی تخمین
estimates U تخمین زدن
estimating U تخمین تقویم
estimating U ارزیابی تخمین
estimated U تخمین زدن
estimated U تخمین تقویم
estimate U تخمین تقویم
cost estimate U تخمین مخارج
regression estimate U تخمین رگرسیون
estimable U تخمین پذیر
estimated U ارزیابی تخمین
estimating U تخمین زدن
conjecturable U قابل تخمین
rough guess <idiom> U تخمین تقریبی
estimate U تخمین زدن
inestimable U تخمین ناپذیر
to take the gauge of U براوردکردن تخمین زدن
conjecture U حدس و تخمین زدن
rater U نرخ بند تخمین زن
estimate [quote] U براورد [تخمین] [اقتصاد]
estimated U براوردکردن تخمین زدن
anticipated <adj.> U تخمین زده شده
estimated <adj.> U تخمین زده شده
estimate U براوردکردن تخمین زدن
probable <adj.> U تخمین زده شده
presumable <adj.> U تخمین زده شده
unbiased estimate U تخمین بدون تورش
to estimate something [at] U تخمین زدن چیزی [به]
inappreciable U غیر قابل تخمین
conjecture U تخمین حدس زدن
estimating U براوردکردن تخمین زدن
account U تخمین زدن دانستن
constructive total loss U تخمین خسارت کل وارده
estimates U براوردکردن تخمین زدن
incalculable U غیر قابل تخمین
expected <adj.> U تخمین زده شده
to quantify something [at] U تخمین زدن چیزی [به]
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
cost finding U ارزش یابی
positioning U موقع یابی
attainments U دست یابی
fault finding U عیب یابی
position finding U موقعیت یابی
attainment U دست یابی
direction finding U جهت یابی
marketing U بازار یابی
debugger U اشکال یابی
achievements U دست یابی
achievement U دست یابی
orientation U جهت یابی
termination U پایان یابی
extrapolation U برون یابی
trapping U غلط یابی
levelling U ارتفاع یابی
patterning U طرح یابی
acquisitions U هدف یابی
acquisition U هدف یابی
error detection U خطا یابی
signal detection U علامت یابی
edgings U حاشیه یابی
edging U حاشیه یابی
fault diagnosis U عیب یابی
fault detection U عیب یابی
factoring U عامل یابی
extrapolations U برون یابی
quadricycle U چهارچرخه یابی
troubleshooting U عیب یابی
summation U مجموع یابی
localization U موضع یابی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com