Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
slash
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashes
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slaughter
U
تخفیف زیاد دادن
slashes
U
تخفیف زیاد دادن
slashed
U
تخفیف زیاد دادن
slaughtered
U
تخفیف زیاد دادن
slash
U
تخفیف زیاد دادن
slaughters
U
تخفیف زیاد دادن
slashing
U
تخفیف زیاد
alights
U
راحت کردن تخفیف دادن
alight
U
راحت کردن تخفیف دادن
alighting
U
راحت کردن تخفیف دادن
alighted
U
راحت کردن تخفیف دادن
reduce
U
استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
reducing
U
استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
reduces
U
استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
extreme
U
خیلی زیاد
exceeding
U
خیلی زیاد
superrabundant
U
خیلی زیاد
superabundant
U
خیلی زیاد
oodles
U
خیلی زیاد
lots
U
خیلی زیاد
far
U
زیاد خیلی
infinitely
U
خیلی زیاد
raff
U
خیلی زیاد
very many book
U
کتابهای خیلی زیاد
very long
U
برد خیلی زیاد
an arm and a leg
<idiom>
U
پول خیلی زیاد
abject poverty
U
فقر خیلی زیاد
barrelful
U
مقدار خیلی زیاد
oodlins
U
خیلی زیاد توده
very high frequency
U
فرکانس خیلی زیاد
have one's heart set on something
<idiom>
U
چیزی را خیلی زیاد خواستن
like crazy
<idiom>
U
خیلی سریع با انرژی زیاد
to the full
<idiom>
U
خیلی زیاد ،به طور کامل
no end to (of)
<idiom>
U
خیلی زیاد،بهنظر تمام شده
to have one's work cut out
[for one]
<idiom>
U
کار خیلی زیاد و سخت داشتن
spate
U
تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
enlarging
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
overbear
U
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
enlarge
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarges
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
overset
U
زینت دادن زیاد بار کردن
What brazen cheek ! Ilike your impudence .
U
بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
to have a binge
U
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to be on the razzle
U
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to have a spree
U
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
religionize
U
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
assuaged
U
تخفیف دادن
discounts
U
تخفیف دادن
commuting
U
تخفیف دادن
assuage
U
تخفیف دادن
remit
U
تخفیف دادن
remits
U
تخفیف دادن
discount
U
تخفیف دادن
relieves
U
تخفیف دادن
remitted
U
تخفیف دادن
discounting
U
تخفیف دادن
remitting
U
تخفیف دادن
derogate
U
تخفیف دادن
commutes
U
تخفیف دادن
discounted
U
تخفیف دادن
commuted
U
تخفیف دادن
commmute
U
تخفیف دادن
give a reduction
U
تخفیف دادن
assuages
U
تخفیف دادن
assuaging
U
تخفیف دادن
abates
U
تخفیف دادن
relieve
U
تخفیف دادن
relieving
U
تخفیف دادن
abating
U
تخفیف دادن
extenuatextent
U
تخفیف دادن
abated
U
تخفیف دادن
abate
U
تخفیف دادن
commute
U
تخفیف دادن
bate
U
تخفیف دادن
extenuate
U
تخفیف دادن
mitigated
U
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigate
U
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigates
U
تخفیف دادن تسکین دادن
blockbusters
U
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbuster
U
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
berates
U
تخفیف درجه دادن
berating
U
تخفیف درجه دادن
extenuate
U
تخفیف دادن کاستن از
berated
U
تخفیف درجه دادن
berate
U
تخفیف درجه دادن
lowered
U
: پایین اوردن تخفیف دادن
lowers
U
: پایین اوردن تخفیف دادن
lowering
U
: پایین اوردن تخفیف دادن
pull down
U
پایین اوردن تخفیف دادن
lower
U
: پایین اوردن تخفیف دادن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
To be on the safe side.
U
خیلی احتیاط بخرج دادن
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
overcolour
U
زیاد اب وروغن دادن
luxuriated
U
اب وتاب زیاد دادن
luxuriate
U
اب وتاب زیاد دادن
overrate
U
زیاد اهمیت دادن به
to put it on
U
زیاد لعابش دادن
wiredraw
U
زیاد طول دادن
over expose
U
زیاد روشنایی دادن
overcolour
U
زیاد لعاب دادن
luxuriates
U
اب وتاب زیاد دادن
luxuriating
U
اب وتاب زیاد دادن
pump handle
U
زیاد تکان دادن
overrates
U
زیاد اهمیت دادن به
overrated
U
زیاد اهمیت دادن به
overrating
U
زیاد اهمیت دادن به
to space out
U
زیاد فاصله دادن گشادترکردن
anneal
U
حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
wipe out
U
شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
flip one's lid
<idiom>
U
خیلی هیجان زده شدن ،کنترل خودرا از دست دادن
fused
U
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fuse
U
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
highest
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
commuted
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuting
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commutes
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commute
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
slather
U
خیلی پخش کردن
frequented
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
overawed
U
خیلی وحشت زده کردن
to lay low
U
خیلی ضعیف کردن
[بیماری]
overawing
U
خیلی وحشت زده کردن
to make somebody's blood boil
<idiom>
U
کسی را خیلی خشمگین کردن
overawes
U
خیلی وحشت زده کردن
miniaturization
U
خیلی کوچک کردن چیزی
make one's blood boil
<idiom>
U
کسی را خیلی عصبانی کردن
to keep somebody on a short leash
U
آزادی کسی را خیلی کم کردن
live high off the hog
<idiom>
U
خیلی تجملاتی زندگی کردن
overawe
U
خیلی وحشت زده کردن
work one's fingers to the bone
<idiom>
U
خیلی سخت کار کردن
overspend
U
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
overload
U
زیاد پر کردن
increases
U
زیاد کردن
intensification
U
زیاد کردن
heightened
U
زیاد کردن
overloaded
U
زیاد پر کردن
propagate
U
زیاد کردن
overloads
U
زیاد پر کردن
propagates
U
زیاد کردن
heighten
U
زیاد کردن
add
زیاد کردن
propagated
U
زیاد کردن
propagating
U
زیاد کردن
heightens
U
زیاد کردن
increase
U
زیاد کردن
overstock
U
زیاد پر کردن
grnish
U
زیاد کردن
heightening
U
زیاد کردن
to run rup
U
زیاد کردن
increased
U
زیاد کردن
drop a hint
<idiom>
U
فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
gape
U
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaping
U
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaped
U
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gapes
U
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
overrates
U
زیاد براورد کردن
ransack
U
زیاد کاوش کردن
ransacked
U
زیاد کاوش کردن
to overexert
U
تقلای زیاد کردن
overworks
U
کار زیاد کردن
overestimating
U
زیاد براورد کردن
oversimplification
U
زیاد ساده کردن
ransacks
U
زیاد کاوش کردن
overrated
U
زیاد براورد کردن
raise
U
پروراندن زیاد کردن
strain
U
کوشش زیاد کردن
ransacking
U
زیاد کاوش کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com