Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
give in charge
U
تحویل پلیس دادن
turn over to the police
U
تحویل پلیس دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
give a person in charge
U
کسی را تحویل پلیس دادن
Other Matches
handover
U
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
delivers
U
تحویل دادن
surrendered
U
تحویل دادن
to hand over
U
تحویل دادن
surrender
U
تحویل دادن
rendered
U
تحویل دادن
deliver
U
تحویل دادن
render
U
تحویل دادن
delivering
U
تحویل دادن
hand over
U
تحویل دادن
surrenders
U
تحویل دادن
supplying
U
تحویل دادن
renders
U
تحویل دادن
to deliver over
U
تحویل دادن
supplied
U
تحویل دادن
shortchange
U
کم تحویل دادن
supply
U
تحویل دادن
district
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
precinct
[American E]
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
policing district
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
police district
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
delivery
U
تحویل کالا دادن
deliveries
U
تحویل کالا دادن
redeliver
U
دوباره تحویل دادن
to drop something off
[at someone's]
U
چیزی را
[به کسی ]
تحویل دادن
supplied
U
تحویل دادن تغذیه کردن
supply
U
تحویل دادن تغذیه کردن
bond
U
به انبار گمرک تحویل دادن
turn in
U
تحویل دادن جنس به انبار
supplying
U
تحویل دادن تغذیه کردن
to get something to somebody
U
تحویل دادن چیزی به کسی
delivers
U
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
deliver
U
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
cumulative delivery diagram
U
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
impact shipment
U
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
procurement rate
U
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
bobby
U
پلیس
gendarme
U
پلیس
police dog
U
سگ پلیس
polices
U
پلیس
gendarmes
U
پلیس
cops
U
پلیس
policed
U
پلیس
cop
U
پلیس
guard dog
U
سگ پلیس
german shepherd
U
سگ پلیس
police
U
پلیس
constables
U
پلیس
K9
[canine]
U
سگ پلیس
constable
U
پلیس
bobbies
U
پلیس
shore patrol
U
پلیس ساحلی
police stations
U
مرکز پلیس
flatfoot
U
پلیس گشتی
police office
U
پاسگاه پلیس
police force
U
دادگاه پلیس
police reporter
U
مخبر پلیس
policemen
U
مامور پلیس
police stations
U
ایستگاه پلیس
police force
U
نیروی پلیس
runners
U
افسر پلیس
police forces
U
دادگاه پلیس
vice squad
U
جوخه پلیس
vice squads
U
جوخه پلیس
police station
U
ایستگاه پلیس
police station
U
مرکز پلیس
road guard
U
پلیس راه
policeman
U
مامور پلیس
frontier police
U
پلیس مرزبانی
border guard
U
پلیس مرزبانی
border police
U
پلیس مرزبانی
police officer
U
مامور پلیس
battle lights
U
چراغ پلیس
runner
U
افسر پلیس
Interpol
U
پلیس بینالمللی
police officer
U
افسر پلیس
patrolman
U
پلیس گشتی
patrolmen
U
پلیس گشتی
police officers
U
مامور پلیس
police officers
U
افسر پلیس
police power
U
دادگاه پلیس
police power
U
نیروی پلیس
police forces
U
نیروی پلیس
police calls
U
استمداد پلیس
plainclothesman
U
پلیس مخفی
patrol wagon
U
اتومبیل پلیس
paddywagon
U
اتومبیل پلیس
local building inspector
U
پلیس ساختمان
filth
[British E]
U
پلیس
[اصطلاح روزمره]
raids
U
ورود ناگهانی پلیس
round-up
U
ورود ناگهانی پلیس
cop
U
پلیس
[اصطلاح روزمره]
constableship
U
وفیفه یا رتبه پلیس
mountie
U
پلیس سوار کانادا
rozzer
[British E]
U
پلیس
[اصطلاح روزمره]
shore patrol
U
پلیس نیروی دریایی
The police stopped me.
U
پلیس جلویم را گرفت
raiding
U
ورود ناگهانی پلیس
raided
U
ورود ناگهانی پلیس
police raid
U
ورود ناگهانی پلیس
bust
[colloquial]
U
ورود ناگهانی پلیس
police raid
U
حمله ناگهانی پلیس
round-up
U
حمله ناگهانی پلیس
bust
[colloquial]
U
حمله ناگهانی پلیس
under police surveillance
U
تحت نظر پلیس
black Maria
U
اتومبیل گشتی پلیس
posse comitatus
U
دسته افراد پلیس
peeler
U
اسباب پوست کن پلیس
black Marias
U
اتومبیل گشتی پلیس
raid
U
ورود ناگهانی پلیس
peelers
U
اسباب پوست کن پلیس
The police held the crowd back.
U
پلیس جمعیت را عقب زد
posses
U
دسته افراد پلیس جماعت
pig
[American E]
U
پلیس
[اصطلاح تحقیر آمیز]
Please call the police.
لطفا پلیس را خبر کنید.
concierges
U
پلیس محافظ درب ورودی
concierge
U
پلیس محافظ درب ورودی
posse
U
دسته افراد پلیس جماعت
squad car
U
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
squad cars
U
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
gestapo
U
گشتاپو سازمان پلیس مخفی
The thief surrender himself to the police.
U
سارق خود را تسلیم پلیس کرد
police state
U
اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police states
U
اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
polices
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
The police officer took down the car number .
U
افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
dog watch
U
پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
polices
U
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
He is known to the police .
U
هویتش نزد پلیس معلوم است
police
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police
U
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
policed
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
policed
U
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
large scale raid
U
حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
nark
U
مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
Police are out in force.
U
نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
The details of the report were verified by the police.
U
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
to report to the police
U
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
copper
[police officer]
U
پلیس
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
to call 911
[American English]
U
تلفن اضطراری کردن
[به پلیس یا آتش نشانی]
to search
[for]
[someone]
U
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
rookie
U
تازه کار
[بویژه در پلیس یا ارتش ]
[اصطلاح شوخی]
delivery
U
تحویل
frees
U
تحویل
devolvement
U
تحویل
landing, storage, delivery
U
تحویل
prehension
U
تحویل
freeing
U
تحویل
freed
U
تحویل
free
U
تحویل
deliveries
U
تحویل
transter
U
تحویل
livery
U
تحویل
utilization
U
تحویل
liveries
U
تحویل
processes
U
تحویل
bailment
U
تحویل
process
U
تحویل
solstice
U
تحویل
to register with the police
U
نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن
[نقل منزل]
to report somebody
[to the police]
for breach of the peace
U
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
forward delivery
U
تحویل به وعده
exs
U
تحویل از کشتی
LSD
U
نگهداری تحویل
delivered
U
تحویل شده
bailment
U
تحویل جنس
delivering
U
تحویل تسلیم
takeovers
U
تحویل گیری
cash dispensers
U
تحویل دارخودکار
takeover
U
تحویل گیری
theft, pilferage, non delivery
U
عدم تحویل
take delivery of
U
تحویل گرفتن
fob
U
تحویل کشتی
take over
U
تحویل گرفتن
cargo delivery
U
تحویل بار
forward delivery
U
تحویل دراینده
transferring
U
واگذاری تحویل
catcher's side
U
سوی تحویل
transfer
U
واگذاری تحویل
free docks
U
تحویل در بارانداز
consigned
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
delivered
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
forwarded
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
to take over
U
تحویل گرفتن
deliverable
U
قابل تحویل
deliverable state
U
در حالت تحویل
delivered at frontier
U
تحویل در مرز
smooth delivery
U
تحویل بی اشکال
transfers
U
واگذاری تحویل
recorded delivery
U
تحویل سفارشی
bailee
U
تحویل گیرنده
free on quay
U
تحویل دراسکله
cash dispenser
U
تحویل دارخودکار
transference
U
تحویل حواله
committed
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
deliverer
U
تحویل دهنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com