English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
realist U تحقق گرای
realists U تحقق گرای
realistic U تحقق گرای
realistically U تحقق گرای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transit bearing U گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
realization U تحقق
entelechy U تحقق
verification U تحقق
positivism U تحقق
substantiation U تحقق
carry out U تحقق بخشیدن
realizable U تحقق پذیر
incertiude U عدم تحقق
put inpractice U تحقق بخشیدن
incertitude U عدم تحقق
put ineffect U تحقق بخشیدن
implement U تحقق بخشیدن
come off U تحقق یافتن
realize U تحقق یافتن
actualize U تحقق بخشیدن
actualise [British] U تحقق بخشیدن
carry ineffect U تحقق بخشیدن
realizes U تحقق یافتن
realized U تحقق بخشیدن
realize U تحقق بخشیدن
realizes U تحقق بخشیدن
realising U تحقق بخشیدن
realizing U تحقق یافتن
realizing U تحقق بخشیدن
realising U تحقق یافتن
realises U تحقق بخشیدن
make something happen U تحقق بخشیدن
carry into effect U تحقق بخشیدن
put into effect U تحقق بخشیدن
realises U تحقق یافتن
realised U تحقق بخشیدن
realised U تحقق یافتن
realizable U قابل تحقق
realism U تحقق گرایی
realized U تحقق یافتن
scholasticate U اهل تحقق وتتبع
lost cause U هدف تحقق نیافتنی
validation of a model U تحقق پذیری یک الگو
lost causes U هدف تحقق نیافتنی
validation of a hypothesis U تحقق پذیری یک فرضیه
see the light of day <idiom> U متولد شدن ،تحقق یافتن
forthcoming <adj.> U آماده به ارائه [نزدیک به تحقق]
estate in reversion U هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
remainder U حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
skeptic U شک گرای
theocentric U خدا گرای
meliorist U بهبود گرای
ultramodernist U فرانو گرای
magnetic azimuth U گرای مغناطیسی
lipophilic U چربی گرای
unitarian U توحید گرای
capitalist U سرمایه گرای
capitalists U سرمایه گرای
incalescent U گرما گرای
centralist U مرکز گرای
centralists U مرکز گرای
heliotrope U افتاب گرای
halophile U ابشور گرای
grid bearing U گرای شبکه
grid azimuth U گرای شبکه
evolutionist U فرگشت گرای
oxyphil U اسید گرای
oxyphile U اسید گرای
theist U یزدان گرای
nationalist U ملت گرای
solipsist U نفس گرای
separatist U جدا گرای
segregationist U جدایی گرای
nationalists U ملت گرای
saprophytic U پوده گرای
ruralist U روستا گرای
relative bearing U گرای نسبی
doctrinaire U ایین گرای
true azimuth U گرای حقیقی
progressivist U پیشرفت گرای
pragmatist U مصلحت گرای
pneumotropic U ریه گرای
photophilic U نور گرای
egalitarian U تساوی گرای
extroverts U برون گرای
militarist U جنگ گرای
nudist U برهنگی گرای
sectarian U فرقه گرای
unitary U توحید گرای
individualists U فرد گرای
individualist U فرد گرای
militarists U جنگ گرای
compass azimuth U گرای مغناطیسی
materialist U ماده گرای
materialists U ماده گرای
realistically U راستین گرای
realist U راستین گرای
realistic U راستین گرای
supremacists U برتری گرای
assumed azimuth U گرای فرضی
supremacist U برتری گرای
equalitarian U تساوی گرای
feudal U تیول گرای
dermotropic U پوست گرای
escapist U گریز گرای
escapists U گریز گرای
compass direction U گرای مغناطیسی
impressionist U برداشت گرای
impressionists U برداشت گرای
communalist U اشتراکی گرای
socialist U جامعه گرای
socialists U جامعه گرای
extrovert U برون گرای
back azimuth method U گرای وارونه
structuralist U ساخت گرای
structuralists U ساخت گرای
realists U راستین گرای
regionalistic U منطقهای ناحیه گرای
visionary U الهامی رویا گرای
reactionaries U مخالفت گرای بی منطق
visionaries U الهامی رویا گرای
reactionary U مخالفت گرای بی منطق
corrected azimuth U گرای تصحیح شده
hygrophyte U گیاه رطوبت گرای
regionalist U منطقهای ناحیه گرای
imperialistic U استعمار گرای بهره جویانه
azimuth U گرای نجومی راس القدم
azimuth angle U زاویه گرای نجومی هواپیما
true azimuth U سمت حقیقی گرای جغرافیایی
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
closing azimuth error U اشتباه گرای بستن پیمایش
compass azimuth U گرای قطب نمای کشتی
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
quixotic U ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
traditionalist U پیرو روایات وسنن سنت گرای
conversion angle U زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
traditionalists U پیرو روایات وسنن سنت گرای
militarists U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarist U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
gyroscopes U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscope U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
ozone U نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
introverts U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introvert U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
mask design U اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
steer U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
azimuth deviation U اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
ascendant U فراز جو فراز گرای
apl U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com