Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
serendipity
U
تحصیل نعمت غیرمترقبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supervene
U
غیرمترقبه بودن
windfalls
U
سود غیرمترقبه
windfall
U
سود غیرمترقبه
unexected
U
غیرمنتظره غیرمترقبه
dark horses
U
برنده غیرمترقبه
dark horse
U
برنده غیرمترقبه
act of God
U
قوه جابره حوادث غیرمترقبه
acts of God
U
قوه جابره حوادث غیرمترقبه
forcemajeure
U
حادثه فوق العاده یا غیرمترقبه
deusexmachina
U
شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود
luxuries
U
نعمت
luxury
U
نعمت
talented
U
نعمت خداداده
talents
U
نعمت خداداده
affluence
U
وفور نعمت
gift
U
پیشکش نعمت
gifts
U
پیشکش نعمت
talent
U
نعمت خداداده
blessings
U
نعمت خداداده
blessing
U
نعمت خداداده
in th lap of luxury
<idiom>
U
در ناز و نعمت
gift of nature
U
نعمت طبیعت
on easy street
<idiom>
U
در ناز و نعمت
super abundance
U
وفور نعمت
luxuriously
U
در نعمت با خوش گذرانی
serendipity
U
نعمت غیر مترقبه
godsend
U
نعمت غیر مترقبه
d. living
U
زندگی باناز نعمت
dotation
U
موهبت نعمت خداداده
supervening impossibility of performance
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustrations
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustration
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
horn of plenty
U
شاخ نشان وفور نعمت
serendipitous
U
دارای نعمت غیر مترقبه
blessings
U
دعای پیش از غذا نعمت
blessing
U
دعای پیش از غذا نعمت
benison
U
نعمت خدا داده سعادت جاودانی
the eye is bigger than the belly
<proverb>
U
نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
dualism
U
مانند فقر شدید ووفور نعمت بخشهای مدرن و سنتی اقتصادی
acquistion
U
تحصیل
studying
U
تحصیل
study
U
تحصیل
studies
U
تحصیل
acquirement
U
تحصیل
schooling
U
تحصیل
securement
U
تحصیل
achievements
U
تحصیل
obtaining
U
تحصیل
acquisition
U
تحصیل
achievement
U
تحصیل
acquisitions
U
تحصیل
impetration
U
تحصیل بدرخواست
school age
U
سالهای تحصیل
self taught
U
تحصیل کرده
he applied him self to study
U
مشغول تحصیل شد
school age
U
سن آغاز تحصیل
school
U
تحصیل در مدرسه
get
U
تحصیل شده
s.for study
U
ذوق تحصیل
recovery
U
تحصیل چیزی
recoveries
U
تحصیل چیزی
gets
U
تحصیل شده
getting
U
تحصیل شده
nonresident
U
تحصیل مکاتباتی
earned
U
تحصیل کردن
earns
U
تحصیل کردن
schools
U
تحصیل در مدرسه
schoolfellow
U
تعلیم تحصیل
earn
U
تحصیل کردن
educated
U
تحصیل کرده
graduation
U
فراغت از تحصیل
securer
U
تحصیل کننده
achieve
تحصیل کردن
s.for study
U
میل به تحصیل
clerisy
U
طبقه تحصیل کرده
scoolable
U
مشغول تحصیل اجباری
studiousness
U
عشق بخواندن یا تحصیل
earned income
U
درامد تحصیل شده
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
schoolable
U
مشمول تحصیل اجباری
school drop out
U
ترک تحصیل کرده
ineducable
U
غیر قابل تحصیل
to obtain permission
U
تحصیل اجازه کردن
toi mug at
U
سخت تحصیل کردن
to study for the bar
U
تحصیل حقوق کردن
degrees
U
دیپلم یا درجه تحصیل
to leave school
U
ترک تحصیل کردن
degree
U
دیپلم یا درجه تحصیل
cultured
U
مهذب تحصیل کرده
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
win
U
بدست اوردن تحصیل کردن
wins
U
بدست اوردن تحصیل کردن
grafts
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
gain
U
حصول تحصیل منفعت کردن
gained
U
حصول تحصیل منفعت کردن
gains
U
حصول تحصیل منفعت کردن
dropout
U
کسی که ترک تحصیل میکند
to study persian
U
زبان فارسی تحصیل کردن
etymologize
U
تحصیل علم اشتقاق کردن
graft
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
availability
U
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
grafted
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
yuppie
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppies
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
cornucopia
U
شاخ amalthaea یا شاخ وفور نعمت
convocation
U
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
my unwillingness to study
U
بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
To neglect ones studies .
U
از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
academia
U
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
homecoming
U
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
minor
U
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
homecomings
U
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
alumni
U
پسریامردیکه دراموزشگاهی تحصیل کرده وازانجافارغ التحصیل شده
grafts
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
graft
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
emergency drill
U
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
safe conduct
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
co ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-eds
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
achieves
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieved
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieving
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
procuring
U
تحصیل کردن جاکشی کردن
procures
U
تحصیل کردن جاکشی کردن
procured
U
تحصیل کردن جاکشی کردن
procure
U
تحصیل کردن جاکشی کردن
studies
U
تحصیل کردن مطالعه کردن
study
U
تحصیل کردن مطالعه کردن
studying
U
تحصیل کردن مطالعه کردن
getting
U
حاصل کردن تحصیل کردن
gets
U
حاصل کردن تحصیل کردن
get
U
حاصل کردن تحصیل کردن
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com