English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mark out a ground U تحدید حدود زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
confinement U تحدید حدود
delimitation U تحدید حدود
delimited U تحدید حدود کردن
delimits U تحدید حدود کردن
delimit U تحدید حدود کردن
delimiting U تحدید حدود کردن
golf course U زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
golf courses U زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
demarkation line U خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
restraints U تحدید
restraint U تحدید
restriction U تحدید
limitations U تحدید
limitation U تحدید
restrictions U تحدید
gabelle U تحدید
confinement U تحدید
gabel U تحدید
delimitate U تحدید حدودکردن
confinable U قابل تحدید
limitation of armament U تحدید تسلیحات
limitations U تحدید محدودسازی
limitation U تحدید محدودسازی
birth control U تحدید زاد وولد
sumptuary law U قانون تحدید مخارج
upper memory U کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
demarkation U تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
delimiting U حدود
delimited U حدود
thereabouts U در آن حدود
delimit U حدود
compass U حدود
tethered U حدود
tethering U حدود
tethers U حدود
scantling U حدود
neiggourhood U حدود
realms U حدود
tether U حدود
delimits U حدود
realm U حدود
about U در حدود
purview U حدود
confining U حدود
about <adv.> U حدود
confine U حدود
perambulation U حدود
ranged U حدود
scope U حدود
definition U حدود
definitions U حدود
limit U حدود
range U حدود
in the neighbourhood U در حدود
module U حدود
modules U حدود
roughly <adv.> U حدود
neighbourhoods U حدود
ambit U حدود
vicinity U حدود
well-nigh U در حدود
precincts U حدود
neighbourhood U حدود
neighborhoods U حدود
well nigh U در حدود
ranges U حدود
precinct U حدود
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
in round numbers 00 U در حدود 001 عد د
therabout U دران حدود
limit of fire U حدود اتش
limit check U مقابله حدود
thereabout U دران حدود
boundary U حدود چیزی
hereabout U دراین حدود
with in ear shot U در حدود صدا رس
within cry U در حدود صد ارس
demarcation U تعیین حدود
graphic limits U حدود گرافیکی
boundary U حدود یکان
ranges U حدود وسعت
ranges U حدود محدوده
boundaries U حدود چیزی
ranged U حدود وسعت
trimester U در حدود سه ماه
boundaries U حدود یکان
ranged U حدود محدوده
range U حدود محدوده
gamut U حدود حیطه
confidence limits U حدود اطمینان
class interval U حدود طبقه
class limits U حدود طبقه
purview of an occupation U حدود کاری
coastal frontier U حدود ساحلی
coextensive U هم حدود وثغور
confidence limits U حدود اعتماد
vicinity U در حدود در اطراف
delimitation U تعیین حدود
out U خارج از حدود
frontiers U حدود و ثغور
purview U حدود میدان
reached U وسعت حدود
reaches U وسعت حدود
reaching U وسعت حدود
whereabouts U درچه حدود
probability limits U حدود احتمالی
yaw U تجاوز از حدود
yawed U تجاوز از حدود
verge U نزدیکی حدود
verges U نزدیکی حدود
range U حدود وسعت
out- U خارج از حدود
thereabouts U در حدود آن وقت
outed U خارج از حدود
limits of confidence U حدود اطمینان
in the neighborhood of U در حدود [ریاضی]
reach U وسعت حدود
lines U حدود رویه
run U ردپا حدود
runs U ردپا حدود
periphery U محیط حدود
line U حدود رویه
peripheries U محیط حدود
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
limitation clause U ماده تعیین حدود
inbound U محصور در حدود معینی
thereabouts U در حدود آن میزان یا تعداد
limitation clause U عبارت تعیین حدود
delimits U تعیین کردن حدود
tolerances U حدود قابل تحمل
tolerance U حدود قابل تحمل
delimiting U تعیین کردن حدود
delimit U تعیین کردن حدود
delimited U تعیین کردن حدود
scope U میدان و برد و حدود
demarcate U تعیین حدود کردن
orbits U دور حدود فعالیت
format U حدود و مشخصات فرش
ultra vires U تجاوز از حدود اختیارات
compass U حدود وثغور حوزه
abound O تعیین حدود کردن
demarcating U تعیین حدود کردن
demarcates U تعیین حدود کردن
orbited U دور حدود فعالیت
demarcated U تعیین حدود کردن
whereabout U حدود تقریبی مکان
orbit U دور حدود فعالیت
sphere U مرتبه حدود فعالیت
peg U تعیین حدود کردن
pegs U تعیین حدود کردن
spheres U مرتبه حدود فعالیت
outre U خارج از حدود معمولی
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
range of music U حدود یا میدان علم موسیقی
quart U پیمانهای در حدود بیک لیتر
quarts U پیمانهای در حدود بیک لیتر
ultra vires U خارج از حدود اختیارات قانونی
transfer limit U حدود تصحیحات انتقال تیر
corrida U برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
to override one's commission U از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
ultra vires U بیش از حدود اختیارات قانونی
as far as in me lies U تا انجاکه در حدود توانایی من است
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
neatline U خطوط باریک حدود کناره نقشه
transition layer U منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
to make both ends meet U در حدود درامد خود خرج کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com