English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forming up U تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unit emplaning U در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
unit structure U سازمان یکان
order of battle U سازمان نیروهایا یکان
compositions U ارایش یکان سازمان
composition U ارایش یکان سازمان
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
rallies U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
structures U سازمان سازمان دادن
structuring U سازمان سازمان دادن
structure U سازمان سازمان دادن
formation U سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
recalled U دستور تجمع قوا دادن
recall U دستور تجمع قوا دادن
recalls U دستور تجمع قوا دادن
to recall the troops from Mali U دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
organisations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization U سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization of the ground U سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
encroaching U قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
organising U سازمان دادن ارایش دادن
organizing U سازمان دادن ارایش دادن
organizes U سازمان دادن ارایش دادن
organize U سازمان دادن ارایش دادن
organises U سازمان دادن ارایش دادن
organises U سازمان دادن
tailor U سازمان دادن
organize U سازمان دادن
organising U سازمان دادن
organizes U سازمان دادن
organizing U سازمان دادن
tailors U سازمان دادن
reorganized U دوباره سازمان دادن
reorganised U دوباره سازمان دادن
reorganising U دوباره سازمان دادن
reorganize U دوباره سازمان دادن
reorganizing U دوباره سازمان دادن
reorganizes U دوباره سازمان دادن
reorganises U دوباره سازمان دادن
distribution U سازمان دادن پراکندگی تیر
distributions U سازمان دادن پراکندگی تیر
to shake up [a company] <idiom> U سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
reshuffles U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
commanded U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
de scramble U سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
sub domain U سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
constituted U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitute U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituting U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
designations U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
subactivity U یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
designation U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
routing indicator U گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
ibi U Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element U یکان رزمی یکان تاکتیکی
front de liberation national U جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
unit mill U سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
international labour organization U سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
apparatus [machinery] U سازمان [سازمان اداری ]
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
division slice U یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden U پرچم یکان پرچم نماینده یکان
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
aggregation U تجمع
forming up U تجمع
congestion U تجمع
public meeting U تجمع
assembly U تجمع
association U تجمع
accumulation U تجمع
accumulations U تجمع
associations U تجمع
furunculosis U تجمع چندکورک
line official U داور خط تجمع
collecting point U منطقه تجمع
assembly area U منطقه تجمع
assembling area U منطقه تجمع
capital agglomeration U تجمع سرمایه
accumulation point U نقطه تجمع
hive U مرکز تجمع
traffics U تجمع مدافعان
trafficking U تجمع مدافعان
trafficked U تجمع مدافعان
traffic U تجمع مدافعان
turout U تجمع پرسنل
rendezvous area U منطقه تجمع
swarmer U تجمع کننده
pigmentation U تجمع رنگدانه ها در بافتها
number forward U مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
coagulation U تجمع مواد در یک ناحیه
rallying point U محل تجمع مجدد
rallying points U محل تجمع مجدد
associations U تداعی معانی تجمع
association U تداعی معانی تجمع
concentration camp U منطقه تجمع اسرا
concentration camps U منطقه تجمع اسرا
rendezvous area U منطقه تجمع موقت
dust laden U تجمع گرد وغبار
boat rendezvous area U منطقه تجمع قایقها
line backing U دفاع پشت خط تجمع
unlawful assembly U تجمع غیر قانونی
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
line backer U مدافع پشتیبان خط تجمع
pipe the side U تجمع گارد احترام
hiking U گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked U گرفتن توپ درشروع تجمع
hike U گرفتن توپ درشروع تجمع
sacking U حمله به مهاجم پشت خط تجمع
dummy U گول زدن حریف در تجمع
dummies U گول زدن حریف در تجمع
hydrothorax U تجمع مایع در حفره جنب
hikes U گرفتن توپ درشروع تجمع
coil up U تجمع ستون در راحت باش
broken field U محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
pipe the side U فرمان تجمع گارد احترام
casual water U تجمع موقتی اب روی زمین
bomb cemetery U محل تجمع بمبهای فاسد
sick call U تجمع برای رفتن به بهداری
huddled U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
flare U پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
snapping U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snapped U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
hookup U تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
huddle U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
flares U پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
snap U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snaps U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
riots U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
huddling U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddles U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
prisoner of war cage U محل تجمع اولیه اسرای جنگی
convoy assembly port U بندر محل تجمع ستون موتوری
convoy assembly port U بندر محل تجمع کاروان دریایی
gabfest U تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
spermatheca U کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
spermathecal U کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
nail U حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nailed U حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
assembly order U دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
nails U حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
cosmopolis U شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
standoff half U بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
backfield line U خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
ashless dispersant oil U نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
wing forward U هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
blind side U سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
ball back U ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sacked U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
glaciology U علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
square in U پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
coalition U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalitions U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
organisations U سازمان
organizations U سازمان
organism U سازمان
organisms U سازمان
department U سازمان
organization U سازمان
structuring U سازمان
structures U سازمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com