English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dynamic analisis U تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
Other Matches
dynamic analisis U تجزیه و تحلیل پویای اقتصادی
mathematical school U مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
analysis staff U ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
crater analysis U تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
geochronology U شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
cost benefit analysis U تجزیه و تحلیل سود و زیان تحلیل هزینه و سود
economic analysis U تحلیل اقتصادی
research and analysis U تجزیه و تحلیل
analysis U تجزیه و تحلیل
factor analysis U تجزیه و تحلیل عوامل
job analysis U تجزیه و تحلیل شغل
regression analysis U تجزیه و تحلیل رگرسیون
correlation analysis U تجزیه و تحلیل همبستگی
static analysis U تجزیه و تحلیل ایستا
error analysis U تجزیه و تحلیل خطا
job analysis U تجزیه و تحلیل مشاغل
operations analysis U تجزیه و تحلیل عملیات
numerical analysis U تجزیه و تحلیل عددی
technical analysis U تجزیه و تحلیل تکنیکی
dataflow analysis U تجزیه و تحلیل داده
cryptanalysis U تجزیه و تحلیل رمز
problem analysis U تجزیه و تحلیل مسئله
depth psychology U تجزیه و تحلیل روانی
cost analysis U تجزیه و تحلیل قیمت
cost analysis U تجزیه و تحلیل هزینه
contour analysis U تجزیه و تحلیل کرانهای
terrain analysis U تجزیه و تحلیل زمین عملیات
analyzable U قابل تجزیه و تحلیل فرگشاپذیر
cost analysis U تجزیه تحلیل هزینههای کار
cost analysis U تجزیه و تحلیل قیمت اجناس
break even analysis U تجزیه و تحلیل نقطه سربسر
Error analysis U تجزیه و تحلیل خطا [ریاضی]
material cost analysis U تجزیه و تحلیل هزینه مواد
analysis U کتاب یا موضوع تجزیه و تحلیل شده
gap analysis U تجزیه و تحلیل فاصله بین پیش بینی و واقعیت
infrared resolution U تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز
analog to digital converter U تجزیه و تحلیل اطلاعات برای کامپیوتر با دستگاه حافظه ان
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
sherlu U اولین برنامه زبان طبیعی که تجزیه و تحلیل نحوی ومعناشناسی را با معلومات جهان مجتمع کرده است
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
ferrets U هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferret U هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
blue book U کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
exclusive of U بدون در نظرگرفتن
radar prediction U بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
directional radar prediction U تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
keep tabs on <idiom> U نگاه کردن ،زیر نظرگرفتن
parametric estimate U براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
belike U احتمالا
maybe U احتمالا
like U احتمالا
presumably U احتمالا
likes U احتمالا
liked U احتمالا
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
haply U احتمالا تصادفا
so so U حد وسط احتمالا
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
economic liberalism U مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic aggregates U مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
economic imperialism U جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
quarterly journal of economics U مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
nitralloy U قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
available cash U موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
autarky U خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
chronicler U وقایع نویس
minute book U دفتر وقایع
record of events U ثبت وقایع
logs U ثبت وقایع
log U ثبت وقایع
minute U یادداشت وقایع
minute U گزارش وقایع
annalist U وقایع نگار
happenstance U وقایع اتفاقی
historify U وقایع نگار
chronology U وقایع نگاری
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
pro-active U گرایش به ایجاد وقایع
flight log U دفتر وقایع پرواز
log U ثبت کردن وقایع
the occurrences of the day U رویداهای یا وقایع روز
logs U ثبت کردن وقایع
record of events U دفتر ثبت وقایع
deck log U دفتر وقایع دریانوردی
annals U وقایع سالیانه سالنامه
sportswriter U وقایع نگار ورزشی
rough log U دفترچه وقایع ناو
deck log U دفتر وقایع ناو
daybook U دفتر ثبت وقایع روزانه
Trifling ( small) happenings of life . U اتفاقات ( وقایع )کوچک زندگی
parish register U دفتر ثبت وقایع سه گانه
muster book U دفتر ثبت وقایع روزانه
horizontal event numbering U شماره گذاری افقی وقایع
vertical events numbering U شماره گذاری عمودی وقایع
station log U دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
flight log U دفتر ثبت وقایع پرواز
refit book U دفتر یادداشت وقایع دریایی
due out U از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
trend U مسیر انجام کار سیر وقایع
station log U دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
trends U مسیر انجام کار سیر وقایع
chronicling U شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicles U شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicled U شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicle U شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
diaries U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
trained U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
log engineering U دفتر ثبت وقایع موتور ناو
trains U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
diary U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
train U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
fatidic U وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
Give me a full account of the events. U جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
anachronism U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
slate U ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slates U ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slated U ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
anachronisms U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
chronology U شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
chronology U تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
dialectic materialism U دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
frustrations U غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
supervening impossibility of performance U غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustration U غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
spectrophotometry U اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
variation U تغییرات
transaction code U کد تغییرات
oscilliations U تغییرات
variations U تغییرات
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
calculation variation U انالیز تغییرات
f. and reflux U تغییرات روزگار
ranges U دامنه تغییرات
technological changes U تغییرات فنی
ranged U دامه تغییرات
tolerances U دامنه تغییرات
tolerance U دامنه تغییرات
depth varies U عمق تغییرات
ranges U دامه تغییرات
coefficient of variation U ضریب تغییرات
chance variations U تغییرات تصادفی
flux U تغییرات پی در پی جریان
transaction file U فایل تغییرات
range U دامه تغییرات
calculus of variations U حساب تغییرات
range U دامنه تغییرات
ranged U دامنه تغییرات
taste changes U تغییرات سلیقه
flux and reflux U تغییرات زمانه
seasonal variations U تغییرات فصلی
deflection shift U تغییرات انحراف
output variability U تغییرات تولید
incrementally U تغییرات پلهای
social changes U تغییرات اجتماعی
rate of changes U نرخ تغییرات
isothermal change U تغییرات هم دما
lateral shifts U تغییرات جانبی
lateral shifts U تغییرات عرضی
quantitative changes U تغییرات کمی
qualitative changes U تغییرات کیفی
adiabetic changes U تغییرات ادیابتیک
physical change U تغییرات فیزیکی
electronic journal U فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
variational calculus U حسابان تغییرات [ریاضی]
calculus of variations U حسابان تغییرات [ریاضی]
variational calculus U حساب تغییرات [ریاضی]
parabolic variation U تغییرات سهمی شکل
revolutionizes U تغییرات اساسی دادن
wind shear U تغییرات سمتی باد
cataplasia U تغییرات قهقهرایی در سلول
modular range U دامنه تغییرات مدول
minimal changes method U روش کمترین تغییرات
flux U گداز تغییرات پی درپی
calculus of variations U حساب تغییرات [ریاضی]
electrodermal changes U تغییرات برقی پوست
aspect change U تغییرات منظری هدف
revolutionizing U تغییرات اساسی دادن
go through changes <idiom> U گرفتار تغییرات شدن
touch up <idiom> U اصلاح کردن تغییرات
revolutionized U تغییرات اساسی دادن
revolutionize U تغییرات اساسی دادن
revolutionising U تغییرات اساسی دادن
revolutionises U تغییرات اساسی دادن
innovate U تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovated U تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovates U تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovating U تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionised U تغییرات اساسی دادن
Fundamental ( radical) changes. U تغییرات اساسی وعمده
goechemical U وابسته به تغییرات شیمیایی زمین
aeromancy U پیش بینی تغییرات هوا
stenothermy U کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
military pay order U جدول تغییرات حقوقی پرسنل
meteoropathy U حساسیت به تغییرات هوا [پزشکی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com