Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gap analysis
U
تجزیه و تحلیل فاصله بین پیش بینی و واقعیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
directional radar prediction
U
تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
crater analysis
U
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
cost benefit analysis
U
تجزیه و تحلیل سود و زیان تحلیل هزینه و سود
research and analysis
U
تجزیه و تحلیل
analysis
U
تجزیه و تحلیل
pragmatic
U
فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
pragmatics
U
فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
job analysis
U
تجزیه و تحلیل شغل
dataflow analysis
U
تجزیه و تحلیل داده
contour analysis
U
تجزیه و تحلیل کرانهای
depth psychology
U
تجزیه و تحلیل روانی
technical analysis
U
تجزیه و تحلیل تکنیکی
regression analysis
U
تجزیه و تحلیل رگرسیون
correlation analysis
U
تجزیه و تحلیل همبستگی
error analysis
U
تجزیه و تحلیل خطا
problem analysis
U
تجزیه و تحلیل مسئله
job analysis
U
تجزیه و تحلیل مشاغل
numerical analysis
U
تجزیه و تحلیل عددی
cost analysis
U
تجزیه و تحلیل قیمت
cost analysis
U
تجزیه و تحلیل هزینه
cryptanalysis
U
تجزیه و تحلیل رمز
operations analysis
U
تجزیه و تحلیل عملیات
static analysis
U
تجزیه و تحلیل ایستا
factor analysis
U
تجزیه و تحلیل عوامل
dynamic analisis
U
تجزیه و تحلیل پویای اقتصادی
cost analysis
U
تجزیه و تحلیل قیمت اجناس
cost analysis
U
تجزیه تحلیل هزینههای کار
material cost analysis
U
تجزیه و تحلیل هزینه مواد
terrain analysis
U
تجزیه و تحلیل زمین عملیات
break even analysis
U
تجزیه و تحلیل نقطه سربسر
analyzable
U
قابل تجزیه و تحلیل فرگشاپذیر
Error analysis
U
تجزیه و تحلیل خطا
[ریاضی]
analysis
U
کتاب یا موضوع تجزیه و تحلیل شده
infrared resolution
U
تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز
analog to digital converter
U
تجزیه و تحلیل اطلاعات برای کامپیوتر با دستگاه حافظه ان
dynamic analisis
U
تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
sherlu
U
اولین برنامه زبان طبیعی که تجزیه و تحلیل نحوی ومعناشناسی را با معلومات جهان مجتمع کرده است
anaglyph
U
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
swelled head
<idiom>
U
(خود بزرگ بینی) از واقعیت خود را برتر دیدن
ferret
U
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferrets
U
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
blue book
U
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
predicting interval
U
فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
mathematical school
U
مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
radar prediction
U
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
following distance
U
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space
U
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
point blank range
U
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval
U
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
snub nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
spaces
U
فاصله دادن فاصله داشتن
space
U
فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleys
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
septum
U
حفرههای بینی پره بینی
holes
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march
U
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
verities
U
واقعیت
realities
U
واقعیت
verity
U
واقعیت
virtuality
U
واقعیت
actuality
U
واقعیت
reality
U
واقعیت
entelechy
U
واقعیت
facts
U
واقعیت
actuality or actualness
U
واقعیت
fact
U
واقعیت
unreality
U
عدم واقعیت
objectivity
U
هستی واقعیت
realism
U
واقعیت گرایی
reality therapy
U
واقعیت درمانی
actualize
U
واقعیت دادن
actualization
U
واقعیت دادن
reality testing
U
واقعیت ازمایی
objective reality
U
واقعیت برونی
subjective reality
U
واقعیت ذهنی
reality principle
U
اصل واقعیت
objective reality
U
واقعیت عینی
put into practice
U
واقعیت دادن
bring into being
U
واقعیت دادن
put into effect
U
واقعیت دادن
misrepresentation
U
قلب واقعیت
empirical reality
U
واقعیت تجربی
fulfill
[American]
U
واقعیت دادن
execute
U
واقعیت دادن
carry out
U
واقعیت دادن
bring inbeing
U
واقعیت دادن
accomplish
U
واقعیت دادن
fulfil
U
واقعیت دادن
fulfilled
U
واقعیت دادن
actualise
[British]
U
واقعیت دادن
make a reality
U
واقعیت دادن
fulfils
U
واقعیت دادن
make something happen
U
واقعیت دادن
fulfill
U
واقعیت دادن
carry into effect
U
واقعیت دادن
put inpractice
U
واقعیت دادن
put ineffect
U
واقعیت دادن
fulfills
U
واقعیت دادن
actualize
U
واقعیت دادن
carry ineffect
U
واقعیت دادن
verisimilitude
U
شباهت به واقعیت
implement
U
واقعیت دادن
fulfilling
U
واقعیت دادن
wise up to
<idiom>
U
بالاخره فهمیدن واقعیت
bovarism
U
در هم امیزی خیال و واقعیت
go no go
U
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
externalising
U
واقعیت خارجی قائل شدن
I would like to know the truth.
U
من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
pin down
<idiom>
U
اجبار شخصی دربیان واقعیت
externalises
U
واقعیت خارجی قائل شدن
externalizing
U
واقعیت خارجی قائل شدن
externalizes
U
واقعیت خارجی قائل شدن
externalized
U
واقعیت خارجی قائل شدن
externalize
U
واقعیت خارجی قائل شدن
externalised
U
واقعیت خارجی قائل شدن
realism
U
مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
a bitter pill to swallow
<idiom>
U
یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
I would like to learn the truth.
U
من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
matter-of-fact
<idiom>
U
چیزی که شخص است ،برطبق واقعیت
guided propagation
U
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
stat
[on something]
U
واقعیت ها به صورت اعداد
[مربوط به چیزی]
[اصطلاح روزمره]
spectrophotometry
U
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
vomer
U
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
weather forecast
U
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts
U
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses
U
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
erosion
U
تحلیل
analyst
U
تحلیل گر
analysis
U
تحلیل
marasmic
U
تحلیل رو
resolution
U
تحلیل
absorbency
U
تحلیل
analyzer
U
تحلیل گر
analysts
U
تحلیل گر
corrosion
U
تحلیل
comsumption
U
تحلیل
resolutions
U
تحلیل
prosternation
U
تحلیل نیرو
eats
U
تحلیل رفتن
dwindle
U
تحلیل رفتن
data analysis
U
تحلیل داده ها
consumptive
U
تحلیل رفته
consumptives
U
تحلیل رفته
psychoanalysis
U
تحلیل روانی
dwindled
U
تحلیل رفتن
dwindling
U
تحلیل رفتن
dwindles
U
تحلیل رفتن
undermine
U
تحلیل بردن
die down
U
تحلیل رفتن
consumed
U
تحلیل رفتن
consumes
U
تحلیل رفتن
depth analysis
U
تحلیل عمقی
undermined
U
تحلیل بردن
atrophied
U
تحلیل رفتن
atrophies
U
تحلیل رفتن
atrophy
U
تحلیل رفتن
atrophying
U
تحلیل رفتن
undermines
U
تحلیل بردن
eat
U
تحلیل رفتن
existential analysis
U
تحلیل وجودی
analysis of covariance
U
تحلیل هم پراکنش
analysis of variance
U
تحلیل واریانس
analysis of variance
U
تحلیل پراکنش
analyzer
U
تحلیل کننده
content analysis
U
تحلیل محتوا
analysis
U
تحلیل کاوش
consumptible
U
تحلیل رفتنی
benefit cost analysis
U
تحلیل فایده
blind analysis
U
تحلیل بی نام
case analysis
U
تحلیل مورد
analysis
U
تحلیل جداگری
character analysis
U
تحلیل منش
analysand
U
تحلیل شونده
corrodible
U
تحلیل رفتنی
analitics
U
علم تحلیل
daseinanalyse
U
تحلیل وجودی
assimilating
U
تحلیل رفتن
criterion analysis
U
تحلیل ملاک
consume
U
تحلیل رفتن
assimilates
U
تحلیل رفتن
assimilated
U
تحلیل رفتن
assimilate
U
تحلیل رفتن
solvency
U
تحلیل بردنی
muscular dystrophy
U
تحلیل عضلانی
pulled
U
تحلیل رفته
activity analysis
U
تحلیل فعالیت
active analysis
U
تحلیل فعال
cluster analysis
U
تحلیل خوشهای
direct analysis
U
تحلیل رهنمودی
narcoanalysis
U
تحلیل تخدیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com