English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Scientic experiments show that … U تجربه های علمی نشان می دهد که
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scientific experiment U تجربه علمی
scientific notation U نشان گذاری علمی
Experience has shown (proved) that … U تجربه نشان داده است که …
combined speed indicator U عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
greenest U بی تجربه
green U بی تجربه
immature U بی تجربه
experiencing U تجربه
raw U بی تجربه
experience U تجربه
experiment U تجربه
unskilled <adj.> U کم تجربه
experimenting U تجربه
practice U تجربه
inexperienced U بی تجربه
experienced U با تجربه
experimented U تجربه
experiences U تجربه
inexpert U بی تجربه
unskilled U بی تجربه
background U تجربه
experiments U تجربه
half baked U بی تجربه
naif U بی تجربه
the tule of thumb U تجربه
beardless U بی تجربه
naive U بی تجربه
unskillful U بی تجربه
backgrounds U تجربه
theoretic U علمی
scientific U علمی
sciential U علمی
academic U علمی
experientially U ازروی تجربه
seat of the pants U استفاده از تجربه
driving experience U تجربه رانندگی
traumatic experience U تجربه اسیب زا
empircism U تجربه گرایی
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
empiric U مبنی بر تجربه
ah ah ecperience U تجربه اهان
to put to proof U به تجربه رساندن
have been around <idiom> U تجربه داشتن
experiences U تجربه ازمایش
aposteriori U موخر بر تجربه
gremie U بی تجربه و ناشی
experience U تجربه ازمایش
veteran U بازیگر با تجربه
immediate experience U تجربه بیواسطه
veterans U بازیگر با تجربه
apriori U مقدم بر تجربه
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
without experience U بی تجربه ناازموده
gunshy U ترسو بی تجربه
shorthorn U ادم بی تجربه
aha experience U تجربه اهان
to bring to the proof U به تجربه رساندن
experimentalist U اهل تجربه
experiencing U تجربه ازمایش
sour dough U [مکتشف با تجربه]
empiricism U اصالت تجربه
empiricism U تجربه گرائی
reenactment U بازافرینی تجربه
theories U فرض علمی
the province of science U رشته علمی
object lessons U درس علمی
object lesson U درس علمی
academic freedom آزادی علمی
the triumphs of science U پیروزیهای علمی
scientific socialism U سوسیالیسم علمی
theory U فرض علمی
scientifically U بطور علمی
science fiction U افسانه علمی
theoretic and practical U علمی وعملی
discipline U رشته علمی
applied or mixed U ریاضیات علمی
boffins U پژوهشگر علمی
disciplines U رشته علمی
memoire U مقاله علمی
disciplining U رشته علمی
principle U قانون علمی
practical lawyer U حقوقدان علمی
boffin U پژوهشگر علمی
scientail U ماهر علمی
researching U تحقیقات علمی
scientific applications U کابردهای علمی
academian U عضوانجمن علمی
principle U اصل علمی
faculty U هیئت علمی
faculties U هیئت علمی
researches U تحقیقات علمی
horticulture U باغبانی علمی
field trip U گردش علمی
scholarism U تحقیق علمی
researched U تحقیقات علمی
scientific method U روش علمی
prescientific U پیش علمی
research U تحقیقات علمی
scientific management U مدیریت علمی
scientific researches U پژوهشهای علمی
scientific researches U تحقیقات علمی
scientific researches U تتبعات علمی
experiencing U تجربه کردن کشیدن
experience U تجربه کردن کشیدن
verdant U پوشیده از سبزه بی تجربه
day residues U ماندههای تجربه روز
relive U دوباره تجربه کردن
empirically U از روی مشاهده و تجربه
stumblebum U مشت زن بی تجربه وناشی
reliving U دوباره تجربه کردن
relived U دوباره تجربه کردن
relives U دوباره تجربه کردن
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
school of hard knocks <idiom> U تجربه عادی از زندگی
She is experienced nurse. U پرستار پر تجربه ای است
His failure was a bitter experience. U شکستن تجربه تلخی شد
experiences U تجربه کردن کشیدن
callow U شخص بی تجربه وناشی
I wasn't born yesterday. <idiom> U من بی تجربه نیستم ! [اصطلاح]
a posteriori U مبنی بر تجربه و مشاهده
pomology U میوه کاری علمی
scientifically U موافق اصول علمی
homosapiens U نام علمی انسان
tree surgery U تشریح علمی درخت
equivalent knowledge credit U تصدیق دانش علمی
science fiction U داستان تخیلی علمی
unscientific U خلاف موازین علمی
theoretically U از لحاظ فرض علمی
criminology U مطالعه علمی جرم
equivalent knowledge credit U تصدیق اعتبار علمی
terminologies U اصطلاحات علمی یافنی
techincal and scientifici U بنگاههای علمی و فنی
An immortal scientific work. U اثر علمی جاویدان
theories U فرضیه علمی تعلیم
theory U فرضیه علمی تعلیم
schools U مکتب علمی یافلسفی
teach-ins U بحث علمی دانشجویی
ethnography U مطالعه علمی نژادها
teach-in U بحث علمی دانشجویی
school U مکتب علمی یافلسفی
terminology U اصطلاحات علمی یافنی
myrmecologyt U مطالعه علمی مورچگان
scientific data processing U پردازش داده علمی
scientific data processing U داده پردازی علمی
sciosophy U معرفت غیر علمی
ionics U مبحث علمی یونها
scientism U پیروی از روش علمی
To apply ones experience. U تجربه خود رابکار گرفتن
objective U علمی و بدون نظر خصوصی
laity U غیر فنی وغیر علمی
Scientific research. U تحقیقات ( پژوهش های ) علمی
objectives U علمی و بدون نظر خصوصی
neurology U بحث علمی عصب شناسی
He devoted a lifetime to scientific research. U یک عمر به پژوهشهای علمی پرداخت
proving ground U محل تحقیقات علمی ازمایشگاه
floating point calculation U محاسبات اعداد نمایی یا علمی
terminological U وابسته به اصطلاحات علمی وفنی
paranormal U ماورای پدیدههای علمی مکشوف
chronometry U وقت سنجی بطریق علمی
hydrotherapy U استفاده علمی اب دردرمان بیماریها
interdisciplinary U مربوط به رشتههای مختلف علمی
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
markings U نشان دار سازی نشان
marking U نشان دار سازی نشان
cup of coffeen U شرکت کوتاه بازیگر کم تجربه در مسابقه
tike U ادم خام دست وبی تجربه
We all learn by experience. U ما همه از روی تجربه ( کردن ) می آموزیم
He has not enough experience for the position. U برای اینکار تجربه کافی ندارد
Hypnagogia U تجربه حالت انتقالی از بیداری تا خواب
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
zymurgy U مبحث عمل تخمیر در شیمی علمی
pragmatically U بطور علمی یا عبرت اموز فضولانه
to keep one's feet on the ground <idiom> U علمی ماندن و بدون نظر خصوصی
organon U سبک علمی مجموعهای از عقایدعلمی ومدون
market research U تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
academic مربوط به فرهنگستان ادبی یا انجمن علمی
advanced U برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
appraising U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
Delphinium U [نام علمی گل اسپرک در تهیه رنگینه زرد]
appraises U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
references U کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره
reference U کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره
appraised U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
To experience great hardships. U سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
ethic U روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
thermostatics U اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
mechanics U علمی که درباره اثر نیرو بر اجسام بحث میکند
aerostatics U علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
fortran U یک زبان سطح بالابرای انجام محاسبات ریاضی علمی و مهندسی
histochemistry U علمی که درباره پدیدههای شیمیایی سلول وبافت بحث میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com