English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reorganised U تجدید سازمان کردن
reorganises U تجدید سازمان کردن
reorganising U تجدید سازمان کردن
reorganize U تجدید سازمان کردن
reorganized U تجدید سازمان کردن
reorganizes U تجدید سازمان کردن
reorganizing U تجدید سازمان کردن
reorganization U تجدید سازمان کردن
restructure U تجدید سازمان کردن
restructured U تجدید سازمان کردن
restructures U تجدید سازمان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
reshuffle U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
Other Matches
rallied U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
reorganization U تجدید سازمان
reforms U اصلاحات تجدید سازمان
economic reorganization U تجدید سازمان اقتصادی
reform U اصلاحات تجدید سازمان
reorder point U نقطه تجدید سازمان یا تجدیدگسترش
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
sub domain U سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
ibi U Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
resupply U تجدید اماد تجدید تدارکات
rearming U تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
re edify U تجدید کردن
re establish U تجدید کردن
reedify U تجدید کردن
renew U تجدید کردن
renewing U تجدید کردن
furbishes U تجدید کردن
furbishing U تجدید کردن
furbished U تجدید کردن
renews U تجدید کردن
furbish U تجدید کردن
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
rehabilitate U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refresh U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshed U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitated U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitates U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
modifies U تجدید نظر کردن
revalidate U تجدید اعتبار کردن
modify U تجدید نظر کردن
resupply U تجدید اماد کردن
rearmed U تجدید تسلیحات کردن
rearm U تجدید تسلیحات کردن
second wind <idiom> U تجدید قوا کردن
reshape U تجدید وضع کردن
rethought U تجدید نظر کردن
rethinks U تجدید نظر کردن
rearms U تجدید تسلیحات کردن
retry U تجدید نظر کردن
modifying U تجدید نظر کردن
rethinking U تجدید نظر کردن
rethink U تجدید نظر کردن
up to date U تجدید نظر کردن
revises U تجدید نظر کردن
reelect U تجدید انتخاب کردن
refuels U تجدید سوخت کردن
redeployment U تجدید گسترش کردن
refueling U تجدید سوخت کردن
reconsignment U تجدید بارنامه کردن
refuelling U تجدید سوخت کردن
refuel U تجدید سوخت کردن
marry a second time U تجدید فراش کردن
refueled U تجدید سوخت کردن
revise U تجدید نظر کردن
refuelled U تجدید سوخت کردن
revising U تجدید نظر کردن
reconstruct U تجدید بنا کردن
critique U تجدید نظر کردن در
reconstructing U تجدید بنا کردن
renovation U تجدید قطعات کردن
rests U تجدید قوا کردن
up-to-date U تجدید نظر کردن
rechamber U تجدید خان کردن
reconcider U تجدید نظر کردن در
critiques U تجدید نظر کردن در
rest U تجدید قوا کردن
reconstructs U تجدید بنا کردن
reconstructed U تجدید بنا کردن
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
reviewing U تجدید نظر دوره کردن
review U تجدید نظر دوره کردن
reviews U تجدید نظر دوره کردن
reviewed U تجدید نظر دوره کردن
fueled U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelled U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelling U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuels U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
reschedules U در شرایط وام تجدید نظر کردن
modifies U تجدید نظر کردن در طرح اتش
rehabilitation U تجدید قوا کردن توان بخشی
rescheduling U در شرایط وام تجدید نظر کردن
modifying U تجدید نظر کردن در طرح اتش
modify U تجدید نظر کردن در طرح اتش
refocillate U تجدید حیات کردن بخود اوردن
reschedule U در شرایط وام تجدید نظر کردن
refect U با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
rescheduled U در شرایط وام تجدید نظر کردن
international labour organization U سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
apparatus [machinery] U سازمان [سازمان اداری ]
structure U سازمان سازمان دادن
structures U سازمان سازمان دادن
structuring U سازمان سازمان دادن
recuperation U تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
refile U تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
inst U سازمان
activities U سازمان
organisations U سازمان
institution U سازمان
organism U سازمان
organisms U سازمان
department U سازمان
system U سازمان
departments U سازمان
structures U سازمان
activity U سازمان
organization U سازمان
structuring U سازمان
machinery U سازمان
organizations U سازمان
structure U سازمان
systems U سازمان
refreshes U تجدید
revival U تجدید
turnover U تجدید
anabiosis U تجدید
refresh U تجدید
refreshed U تجدید
repetition U تجدید
renewing U تجدید
renew U تجدید
renewals U تجدید
renews U تجدید
reviews U تجدید
review U تجدید
reviewing U تجدید
reviewed U تجدید
repetitions U تجدید
renewal U تجدید
instauration U تجدید
neogenesis U تجدید
recrudescence U تجدید
revivals U تجدید
physique U سازمان بدن
foundation U سازمان خیریه
organization chart U لوحه سازمان
organized U سازمان یافته
planning organization U سازمان برنامه
file organization U سازمان پرونده
file organization U سازمان فایل
clandestine U سازمان پنهانی
counterintelligence U سازمان ضد جاسوسی
physiques U سازمان بدن
visual organization U سازمان دیداری
tailor U سازمان دادن
labor service U سازمان کار
economic organization U سازمان اقتصادی
labor organization U سازمان کارگری
sensory organization U سازمان حسی
system U مجموعه سازمان
organizational U مربوط به سازمان
systems U مجموعه سازمان
data organization U سازمان داده ها
social organization U سازمان اجتماعی
organizations U سازمان بندی
task organization U سازمان رزمی
organizing U سازمان دادن
organizes U سازمان دادن
nonprofit organization U سازمان غیرانتفاعی
tailors U سازمان دادن
board of inspection and survey U سازمان بازرسی
charity organization U سازمان خیریه
organises U سازمان دادن
organisations U سازمان بندی
organising U سازمان دادن
United Nations U سازمان ملل
organize U سازمان دادن
unit structure U سازمان یکان
organization U سازمان بندی
table of organization U جدول سازمان
force structure U سازمان یکانها
remarriage U تجدید فراش
revising U تجدید نظر
revisions U تجدید چاپ
revises U تجدید نظر
revise U تجدید نظر
remarriages U تجدید فراش
furbish U تجدید نظرکردن در
furbishes U تجدید نظرکردن در
reunions U تجدید جلسه
renovation U تجدید نظر
furbishing U تجدید نظرکردن در
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com