English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
zener diode stabilization U تثبیت کنندگی دیود زنر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
duodide U دیود مضاعف دیود دوبل
automatic pilots U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
water cooling U خنک کنندگی اب
smelting U ذوب کنندگی
prosiness U کسل کنندگی
magnetization work U مغناطیس کنندگی
absorbance U جذب کنندگی
magnetization U مغناطیس کنندگی
stabilizer U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
ageing U سخت کنندگی سریع
intensity of magnetization U شدت مغناطیس کنندگی
magnetization vector U بردار مغناطیس کنندگی
magnetizing force U شدت مغناطیس کنندگی
calorific power U قدرت گرم کنندگی
klin drying U خشک کنندگی کوره
filtering U صاف کنندگی تصفیه
oven drying U خشک کنندگی کوره
magnezation intensity U شدت مغناطیس کنندگی
critical cooling rate U میزان سرد کنندگی بحرانی
ideal magnetization curve U منحنی مغناطیس کنندگی ایده ال
high frequency biasing U پیش مغناطیس کنندگی فرکانس بالا
z diode U دیود "زد"
diode U دیود
crystal diode U دیود
semiconductor diode U دیود
two electrode valve U دیود
crystal rectifier U دیود
centering diode U دیود مرکزگذار
tunel diode U دیود نقبی
magneto diode U دیود مغناطیسی
silicon diode U دیود سیلیسیمی
input diode U دیود ورودی
input diode U دیود اولیه
tunel diode U دیود تونلی
tunnel diode U دیود تانل
duodide U زوج دیود
double diode U دیود دوبل
double diode U دیود مضاعف
diode lamp U دیود دورانی
zener diode U دیود زینر
zener diode U دیود زنر
zener U دیود زینر
zener U دیود زنر
crystal diode U دیود بلوری
tunnel diode U دیود تونلی
z diode U دیود زنر
lith emitting diode U دیود ساتع نور
tunnel diode U مهندسی دیود تانل
silicon detector U دیود سیلیسیم دار
interference inverter U دیود پارازیت گیر
high tension diode U دیود فشار قوی
light emitting diode U دیود ناشر نوری
rectifier U دیود [فیزیک] [مهندسی]
diode U دیود [فیزیک] [مهندسی]
photodiode U دیود حساس نسبت به نور
high back resistance diode U مقاومت دیود در بایاس مخالف
high back resistance diode U دیود با مقاومت معکوس زیاد
light emitting diode U دیود ساطع کننده نور
led U دیود ساطع کننده نور
high back resistance diode U دیود با مفاومت معکوس بالا
double base diode U دیود- بیس دوبل ترانزیستور یونی- جانکشن
fiscal drag U اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
led U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
light U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lighted U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lightest U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
consolidation U تثبیت
fixity U تثبیت
anchor cell U سل تثبیت
fixing U تثبیت
stabilisation U تثبیت
stabilises U تثبیت
stabilised U تثبیت
confirmation U تثبیت
stabilization U تثبیت
corroboration U تثبیت
stabilising U تثبیت
stabilized U تثبیت
fixations U تثبیت
fixation U تثبیت
stabilizes U تثبیت
stabilize U تثبیت
voltage stabilization U تثبیت ولتاژ
fixedness U تثبیت شدگی
wage stabilization U تثبیت مزد
mechanical stabilization U تثبیت مکانیکی
heat setting U تثبیت گرمائی
price freeze U تثبیت قیمت ها
maintenance level U سطح تثبیت
visual fixation U تثبیت دیداری
fixing agent U عامل تثبیت
price freezing U تثبیت قیمت
price stability U تثبیت قیمت
price stabilization U تثبیت قیمت
price ceilings U تثبیت قیمت
holding attack U تک تثبیت کننده
functional fixedness U تثبیت کارکردی
stop go policy U سیاست تثبیت
nitrogen fixation U تثبیت نیتروژن
fixation point U نقطه تثبیت
fixation of affect U تثبیت عاطفی
fixate U تثبیت کردن
reinstatement U تثبیت در مقام
fixation process U فرایند تثبیت
father fixation U تثبیت پدری
stabilising U تثبیت کردن
stabilizes U تثبیت کردن
reinstate U تثبیت کردن
reinstated U تثبیت کردن
reinstates U تثبیت کردن
stabilises U تثبیت کردن
stabilize U تثبیت کردن
stabilized U تثبیت کردن
stabilised U تثبیت کردن
stabilizers U تثبیت کننده ها
course stabilizer U تثبیت کننده
positioning U تثبیت موقعیت
stabilization U پابرجاسازی تثبیت
reinstating U تثبیت کردن
patents U حق تثبیت اختراع
economic stabilization U تثبیت اقتصادی
patenting U حق تثبیت اختراع
patented U حق تثبیت اختراع
patent U حق تثبیت اختراع
confirmation U تثبیت استقرار
avouch U تثبیت کردن
stabilizer U تثبیت کننده
stabilisers U تثبیت کننده
stabilizing sleeve U غلاف تثبیت کننده
viscosity stabilizer U تثبیت کننده گرانروی
voltage stabilization U تثبیت فشار الکتریکی
hard shoulder U شانه تثبیت شده
stabilization policy U سیاست تثبیت اقتصادی
stabilized layer U قشر تثبیت شده
stabilizer U ثابت تثبیت کننده
stabilisers U ثابت تثبیت کننده
well fixed U خوب تثبیت شده
stabilized layer U لایه تثبیت شده
holding force U نیروی تثبیت کننده
fixes U تثبیت محل ناو
verge U شانه تثبیت نشده
verges U شانه تثبیت نشده
automatic stabilizer U تثبیت کننده خودکار
fix U تثبیت محل ناو
course stabilizer U تثبیت کننده مسیر
built in stabilizers U تثبیت کنندههای خودکار
course stabilizer U دستگاه تثبیت مسیر
emulsion stabilizer U تثبیت کننده امولسیونی
exchanged stabilization fund U صندوق تثبیت ارز
led U یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
commodity agreement U تثبیت مشترک قیمت فروش
self stabilizing dynamo U دینام خود تثبیت کننده
voltage stabilizer U تثبیت کننده اختلاف سطح
mains voltage stabilizer U تثبیت کننده ولتاژ شبکه
routes U به خاک نشاندن تثبیت کردن
route U به خاک نشاندن تثبیت کردن
stabilises U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilising U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging U تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilised U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
high frequency stabilized arc U قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
adjustable stabilizer U تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time U [مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
positioning band U حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
declaratory judgment U حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
confirms U تصدیق کردن تثبیت کردن
confirm U تصدیق کردن تثبیت کردن
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
fix U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com