Total search result: 201 (30 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
calenture U |
تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
sub-tropical U |
وابسته به نواحی هم مرز نواحی استوایی |
 |
 |
thermal wax transfer printer U |
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود |
 |
 |
thermal wax U |
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود |
 |
 |
thermal transfer U |
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود |
 |
 |
phototransistor U |
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود |
 |
 |
cenogenesis U |
ایجاد میشود نسل جدید |
 |
 |
chine U |
درز شیارابی که دراثرحرکت کشتی ایجاد میشود |
 |
 |
substrate U |
ماده اصلی که روی آن یک مدار مجتمع ایجاد میشود |
 |
 |
solid U |
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود |
 |
 |
solids U |
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود |
 |
 |
smog U |
مه غلیظی که در اثر دود یا بخارهای شیمیایی ایجاد میشود |
 |
 |
jake leg U |
فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود |
 |
 |
turtles U |
تصویر گرافیکی که توسط یک turtle و مجموعه دستوراتی ایجاد میشود |
 |
 |
turtle U |
تصویر گرافیکی که توسط یک turtle و مجموعه دستوراتی ایجاد میشود |
 |
 |
worded U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
word U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
deletion U |
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد |
 |
 |
playback rate scale factor U |
و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2- |
 |
 |
voltages U |
خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود |
 |
 |
voltage U |
خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود |
 |
 |
bronchial asthma U |
تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود |
 |
 |
countervailing power U |
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود |
 |
 |
bell character U |
کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند |
 |
 |
cells U |
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود |
 |
 |
form utility U |
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود |
 |
 |
cell U |
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود |
 |
 |
mechanical mouse U |
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود |
 |
 |
generation U |
مسافت بین فایل و گونه اصلی آن که در حین ایجاد پشتیبان استفاده میشود |
 |
 |
value added U |
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود |
 |
 |
generations U |
مسافت بین فایل و گونه اصلی آن که در حین ایجاد پشتیبان استفاده میشود |
 |
 |
switching U |
خط و مدار ارتباطی که در صورت نیاز ایجاد میشود و تا زمان لازم باقی می ماند |
 |
 |
catastrophic error U |
مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود |
 |
 |
bad break U |
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود |
 |
 |
electromagnetic wave U |
موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود |
 |
 |
torrid U |
حاره |
 |
 |
terminator U |
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود |
 |
 |
pitting corrosion U |
سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است |
 |
 |
sub-tropical U |
نیمه حاره |
 |
 |
tropical U |
مناطق حاره |
 |
 |
torrid zone U |
منطقه حاره |
 |
 |
worded U |
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است |
 |
 |
word U |
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است |
 |
 |
transputer U |
- بیتی که سرعت حدود Mips دارد. که بهم وصل میشود تا سیستم پردازش موازی ایجاد کند. |
 |
 |
reflex U |
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود |
 |
 |
reflexes U |
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود |
 |
 |
pantropic U |
واقع در مناطق حاره |
 |
 |
tropic U |
مدارراس الجدی حاره |
 |
 |
pantropical U |
واقع در مناطق حاره |
 |
 |
tropical U |
مدارراس الجدی حاره |
 |
 |
humid tropics U |
مناطق حاره مرطوبی |
 |
 |
glitch U |
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد |
 |
 |
glitches U |
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد |
 |
 |
quotation marks U |
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است |
 |
 |
jaggies U |
لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود |
 |
 |
glitch U |
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود |
 |
 |
glitches U |
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود |
 |
 |
tare and tret U |
وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است |
 |
 |
write protect tab U |
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود |
 |
 |
spanning tree U |
روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود |
 |
 |
terai U |
کلاه لبه پهن نمدی سفیدپوستان مناطق حاره |
 |
 |
drummed U |
رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند |
 |
 |
drum U |
رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند |
 |
 |
viewer U |
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود |
 |
 |
viewers U |
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود |
 |
 |
smiley U |
فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است |
 |
 |
no drop image |
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.] |
 |
 |
cards U |
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود. |
 |
 |
card U |
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود. |
 |
 |
ymck U |
تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود |
 |
 |
supertropical bleach U |
نوعی ماده ضدعفونی فوق العاده قوی مخصوص مناطق حاره |
 |
 |
zone U |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
 |
 |
telephony U |
مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود |
 |
 |
hologram U |
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود |
 |
 |
holograms U |
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود |
 |
 |
zones U |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
 |
 |
virtual U |
حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد |
 |
 |
horned scully U |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
 |
 |
avalanches U |
هر یک از چند پروسهای که در ان برخورد یونها یاالکترونها سبب ایجاد یونها یاالکنرونهای جدید میشود که این ذرات خود سبب برخوردهای هر چه بیشترخواهند شد |
 |
 |
avalanche U |
هر یک از چند پروسهای که در ان برخورد یونها یاالکترونها سبب ایجاد یونها یاالکنرونهای جدید میشود که این ذرات خود سبب برخوردهای هر چه بیشترخواهند شد |
 |
 |
ActiveX U |
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک |
 |
 |
Viewdata U |
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود |
 |
 |
zipping U |
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است |
 |
 |
zips U |
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است |
 |
 |
zip U |
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است |
 |
 |
zipped U |
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است |
 |
 |
subtropics U |
نواحی زیرگرمسیری |
 |
 |
leading region U |
نواحی پیشرو |
 |
 |
growth areas U |
نواحی رشد |
 |
 |
reflexogenous zones U |
نواحی بازتاب زا |
 |
 |
temperature spots U |
نواحی دماگیر |
 |
 |
arctic regions U |
نواحی قطبی |
 |
 |
primary zones U |
نواحی نخستین |
 |
 |
disassembler U |
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند |
 |
 |
subsolar U |
واقع در نواحی گرمسیر |
 |
 |
up country U |
نواحی داخل کشور |
 |
 |
low lander U |
ساکن نواحی پست |
 |
 |
arctic U |
مربوطه به نواحی قطبی |
 |
 |
keep out areas U |
نواحی بر حذر شده |
 |
 |
low latitudes U |
نواحی نزدیک خط استوا |
 |
 |
philadelphus U |
سفرس نواحی معتدله |
 |
 |
top U |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
 |
 |
southeasterner U |
ساکن نواحی جنوب شرقی |
 |
 |
taro U |
گوش فیل نواحی گرمسیر |
 |
 |
light latitudes U |
نواحی یا سرزمین دور از خط استوا |
 |
 |
ice-foot U |
[دیواره یخ در کنار نواحی شمالی] |
 |
 |
riesling U |
انگور سفید نواحی راین |
 |
 |
silicicolous U |
رشد کننده در نواحی سیلیس دار |
 |
 |
toponymy U |
ذکر اسامی نواحی مکان نامی |
 |
 |
zoysia U |
چمن خزنده پایای نواحی گرمسیر |
 |
 |
anorak U |
نوعی ژاکت باشلق دارمخصوص نواحی قطبی |
 |
 |
mycenian U |
اثارهنری وتفوق سیاسی نواحی مجاوراین ناحیه |
 |
 |
tundra U |
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی |
 |
 |
mycenaean U |
اثارهنری وتفوق سیاسی نواحی مجاوراین ناحیه |
 |
 |
tundras U |
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی |
 |
 |
fox grape U |
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا |
 |
 |
continuous tone image U |
تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا |
 |
 |
polywag U |
دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد |
 |
 |
tropic U |
نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا |
 |
 |
anoraks U |
نوعی ژاکت باشلق دارمخصوص نواحی قطبی |
 |
 |
preclude U |
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن |
 |
 |
yowling U |
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن |
 |
 |
yowls U |
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن |
 |
 |
precluding U |
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن |
 |
 |
yowled U |
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن |
 |
 |
precluded U |
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن |
 |
 |
yowl U |
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن |
 |
 |
precludes U |
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن |
 |
 |
sector U |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
 |
 |
sectors U |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
 |
 |
universal U |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
 |
 |
screeching U |
ایجاد کردن |
 |
 |
creates U |
ایجاد کردن |
 |
 |
create U |
ایجاد کردن |
 |
 |
screech U |
ایجاد کردن |
 |
 |
screeches U |
ایجاد کردن |
 |
 |
screeched U |
ایجاد کردن |
 |
 |
engenders U |
ایجاد کردن |
 |
 |
develop U |
ایجاد کردن |
 |
 |
engendering U |
ایجاد کردن |
 |
 |
engendered U |
ایجاد کردن |
 |
 |
creating U |
ایجاد کردن |
 |
 |
develops U |
ایجاد کردن |
 |
 |
engender U |
ایجاد کردن |
 |
 |
longspur U |
انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا |
 |
 |
mushrooms U |
بسرعت ایجاد کردن |
 |
 |
obstructed U |
ایجاد مانع کردن |
 |
 |
obstruct U |
ایجاد مانع کردن |
 |
 |
To set(create,establish)a precedent. U |
ایجاد سابقه کردن |
 |
 |
obstructs U |
ایجاد مانع کردن |
 |
 |
obstructing U |
ایجاد مانع کردن |
 |
 |
reflates U |
تورم ایجاد کردن |
 |
 |
tide U |
جزرومد ایجاد کردن |
 |
 |
put out U |
منتشرساختن ایجاد کردن |
 |
 |
mushroom U |
بسرعت ایجاد کردن |
 |
 |
mushroomed U |
بسرعت ایجاد کردن |
 |
 |
mushrooming U |
بسرعت ایجاد کردن |
 |
 |
reflectorize U |
ایجاد انعکاس کردن |
 |
 |
reflecterize U |
ایجاد انعکاس کردن |
 |
 |
reflating U |
تورم ایجاد کردن |
 |
 |
reflated U |
تورم ایجاد کردن |
 |
 |
set off <idiom> U |
بالانس ایجاد کردن |
 |
 |
punch U |
سوراخ ایجاد کردن |
 |
 |
punched U |
سوراخ ایجاد کردن |
 |
 |
punches U |
سوراخ ایجاد کردن |
 |
 |
canalize U |
ایجاد ابراه کردن |
 |
 |
discomfits U |
ایجاد اشکال کردن |
 |
 |
breached U |
ایجاد شکاف کردن |
 |
 |
breach U |
ایجاد شکاف کردن |
 |
 |
tempest U |
توفان ایجاد کردن |
 |
 |
tempests U |
توفان ایجاد کردن |
 |
 |
breaches U |
ایجاد شکاف کردن |
 |
 |
discomfiting U |
ایجاد اشکال کردن |
 |
 |
discomfited U |
ایجاد اشکال کردن |
 |
 |
discomfit U |
ایجاد اشکال کردن |
 |
 |
constructed U |
ایجاد کردن ساخت |
 |
 |
constructing U |
ایجاد کردن ساخت |
 |
 |
construct U |
ایجاد کردن ساخت |
 |
 |
reflate U |
تورم ایجاد کردن |
 |
 |
constructs U |
ایجاد کردن ساخت |
 |
 |
inbreed U |
از یک نژاد ایجاد کردن |
 |
 |
maps U |
نموداری که طرح داخل حافظه کامپیوتر یا نواحی ارتباطی را نشان میدهد |
 |
 |
map U |
نموداری که طرح داخل حافظه کامپیوتر یا نواحی ارتباطی را نشان میدهد |
 |
 |
deluging U |
غرق کردن طوفان ایجاد کردن |
 |
 |
deluges U |
غرق کردن طوفان ایجاد کردن |
 |
 |
deluged U |
غرق کردن طوفان ایجاد کردن |
 |
 |
deluge U |
غرق کردن طوفان ایجاد کردن |
 |
 |
wham U |
باتصادم ایجاد صدا کردن |
 |
 |
screeck U |
صدای گوشخراش ایجاد کردن |
 |
 |
procreant U |
وابسته به ایجاد کردن یا زادن |
 |
 |
delay U |
خیری ایجاد کردن در چیزی |
 |
 |
obsessing U |
ایجاد عقده روحی کردن |
 |
 |
work out U |
در اثرزحمت وکار ایجاد کردن |
 |
 |
delaying U |
خیری ایجاد کردن در چیزی |
 |
 |
clunks U |
این صدا را ایجاد کردن |
 |
 |
clunk U |
این صدا را ایجاد کردن |
 |
 |
delays U |
خیری ایجاد کردن در چیزی |
 |
 |
screak U |
صدای گوشخراش ایجاد کردن |
 |
 |
revolutionized U |
در کشور ایجاد شورش کردن |
 |
 |
revolutionising U |
در کشور ایجاد شورش کردن |
 |
 |
revolutionize U |
در کشور ایجاد شورش کردن |
 |