English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reconversion U تبدیل مجدد پول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
denationalization U تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
Other Matches
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
transiguration U تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale U مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
assembler U اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
renewed U مجدد
furthered U مجدد
furthering U مجدد
furthers U مجدد
further on U مجدد
further U مجدد
reflorescence U مجدد
furthermore U مجدد
second U مجدد
seconded U مجدد
seconding U مجدد
seconds U مجدد
regenerates U تولید مجدد
rehearsal U تکرار مجدد
regenerating U تولید مجدد
regenerate U تولید مجدد
regenerated U تولید مجدد
repaint U رسم مجدد
resurgence U طغیان مجدد
redistribution U توزیع مجدد
redrew U رسم مجدد
redraws U رسم مجدد
redrawn U رسم مجدد
redrawing U رسم مجدد
redraw U رسم مجدد
rehearsals U تکرار مجدد
re-run U نمایش مجدد
rearrangement U ترتیب مجدد
reinfection U عفونت مجدد
reissue U چاپ مجدد
repayments U پرداخت مجدد
reissued U چاپ مجدد
reissues U چاپ مجدد
repayment U پرداخت مجدد
reissuing U چاپ مجدد
comeback U دستیابی مجدد
regeneracy U تولید مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
reintegration U استقرار مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
revisit U ملاقات مجدد
revisited U ملاقات مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
revisits U ملاقات مجدد
reversion U ترجمه مجدد
reoccur U فهور مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
renascence U زندگی مجدد
remotion U حرکت مجدد
regelation U انجماد مجدد
reload U پر کردن مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
reporduce U تولید مجدد
restoration U استقرار مجدد
rallied U اجتماع مجدد
rallies U اجتماع مجدد
rally U اجتماع مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
recount U شمارش مجدد
recounted U شمارش مجدد
recounting U شمارش مجدد
recounts U شمارش مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
republication U انتشار مجدد
rerun U اجرای مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
retread process U تعمیر مجدد
retransmission U ارسال مجدد
retransmission U مخابره مجدد
resurvey U بررسی مجدد
resupply U اماد مجدد
restart U شروع مجدد
resorption U مکیدن مجدد
reshipment U حمل مجدد
resale U حراج مجدد
resale U فروس مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
retrials U محاکمه مجدد
retrials U ازمایش مجدد
retrial U محاکمه مجدد
retrial U ازمایش مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
reloads U بارکردن مجدد
reloads U پر کردن مجدد
reloading U بارکردن مجدد
reloading U پر کردن مجدد
reloaded U بارکردن مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
reorganizes U تشکیلات مجدد
reorganized U سازماندهی مجدد
reorganized U تشکیلات مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
reorganize U تشکیلات مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
reorganising U تشکیلات مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganises U تشکیلات مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
reorganised U تشکیلات مجدد
reload U بارکردن مجدد
reformat U فرمت مجدد
remanding U بازداشت مجدد
replenish U پرکردن مجدد
replenish U تدارک مجدد
replenished U پرکردن مجدد
replenished U تدارک مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
replenishes U تدارک مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
re election U انتخاب مجدد
replenishing U تدارک مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
remands U بازداشت مجدد
rededication U تقدیم مجدد
rededication U اهدا مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
retaking U گرفتن مجدد
recoupment U کسب مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
reconversion U گرایش مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
reinforcement U وضع مجدد
reproduction U تولید مجدد
reproductions U تولید مجدد
re claim U تقاضای مجدد
re attachment U توقیف مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
reapparition U فهور مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
recompile U کامپایل مجدد
recaption U توقیف مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
recreation U خلق مجدد
recreations U خلق مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
restatement U بیان مجدد
restatements U بیان مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
remanded U بازداشت مجدد
retakes U گرفتن مجدد
re-election U انتخاب مجدد
reebtry U تملک مجدد
reeducation U تربیت مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
reebtry U دخول مجدد
remand U بازداشت مجدد
reentrance U دخول مجدد
reexport U صادرات مجدد
retake U گرفتن مجدد
re-runs U نمایش مجدد
reebtry U ورود مجدد
re-ran U نمایش مجدد
retaken U گرفتن مجدد
re-running U نمایش مجدد
rallying points U محل تجمع مجدد
reloading U گلوله گذاری مجدد
repossessing U مالکیت مجدد یافتن
repossessed U مالکیت مجدد یافتن
repossess U مالکیت مجدد یافتن
reset U راه اندازی مجدد
reproduction U تولید کردن مجدد
redoing U شروع مجدد از ابتدا
reenactment U اجرا یانمایش مجدد
re-examination U پرس ازمایی مجدد
redeployment U گسترش مجدد دادن
re examination U پرس ازمایی مجدد
rallying point U محل تجمع مجدد
reenactment U تصویب مجدد قانون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com