English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
structuralize U تبدیل به ساختمان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
building system U اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
angle-post U [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer U فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
gigantic building U ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
dependency U [قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
civil engineering contractor U مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
building enterprise U مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
coach-house U ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
enterprise network U شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
rotonda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
constructional feature U ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
foundation soil U شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
block structure U ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
rotundas U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
double shell constraction U ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
rotunda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
structuralize U ساختمان کردن
totalitarianize U تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
rebuild U دوباره ساختمان کردن
rebuilds U دوباره ساختمان کردن
base shear U نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
fluidify U تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
to convert something into something U تبدیل کردن به
transforms U تبدیل کردن
gear level U تبدیل کردن
convert U تبدیل کردن
converted U تبدیل کردن
to turn something into something U تبدیل کردن به
transrorm U تبدیل کردن
converts U تبدیل کردن
transmuting U تبدیل کردن
transmuted U تبدیل کردن
transmute U تبدیل کردن
reduce U تبدیل کردن
reduces U تبدیل کردن
transmutes U تبدیل کردن
reducing U تبدیل کردن
converting U تبدیل کردن
commuting U تبدیل کردن
transformed U تبدیل کردن
to transform [into] U تبدیل کردن [به]
transforming U تبدیل کردن
convert U تبدیل کردن
transact U تبدیل کردن
redeploy [staff] U تبدیل کردن
turn U تبدیل کردن
reset U تبدیل کردن
transform U تبدیل کردن
toggles U تبدیل کردن
commute U تبدیل کردن
commuted U تبدیل کردن
commutes U تبدیل کردن
scorify U تبدیل به کف کردن
toggle U تبدیل کردن
turns U تبدیل کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
transiguration U تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale U مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
jerry build U با مصالح ارزان ساختمان کردن
stencilize U تبدیل به استنسیل کردن
agglutinate U تبدیل به چسب کردن
saponify U تبدیل بصابون کردن
salify U تبدیل به نمک کردن
compartmentalize U تبدیل به اجزا کردن
saccharify U تبدیل به قند کردن
compartmentalising U تبدیل به اجزا کردن
scorify U تبدیل به تفاله کردن
phosphatize U تبدیل به فسفات کردن
sugar U تبدیل به شکر کردن
compartmentalizing U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizes U تبدیل به اجزا کردن
incineration U تبدیل بخاکستر کردن
verbalised U تبدیل به فعل کردن
verbalises U تبدیل به فعل کردن
peptonize U تبدیل به پپتن کردن
compartmentalized U تبدیل به اجزا کردن
sugars U تبدیل به شکر کردن
compartmentalises U تبدیل به اجزا کردن
cokes U تبدیل به زغال کردن
compartmentalised U تبدیل به اجزا کردن
verbalizing U تبدیل به فعل کردن
porcelainize U تبدیل بچینی کردن
reify U تبدیل بماده کردن
forests U تبدیل به جنگل کردن
to change to the better U تبدیل به احسن کردن
verbalizes U تبدیل به فعل کردن
verbalized U تبدیل به فعل کردن
verbalize U تبدیل به فعل کردن
prosify U تبدیل به نثر کردن
acetify U تبدیل به سرکه کردن
provincialize U تبدیل باستان کردن
pustulate U تبدیل به کورک کردن
versify U تبدیل بنظم کردن
vitriolize U تبدیل به زاج کردن
verbalising U تبدیل به فعل کردن
realises U تبدیل به پول کردن
aerify U تبدیل به هوا کردن
forest U تبدیل به جنگل کردن
coke U تبدیل به زغال کردن
liquation U تبدیل باب کردن
gorgonize U تبدیل بسنگ کردن
lever U تبدیل به اهرم کردن
levers U تبدیل به اهرم کردن
capitalizing U تبدیل بسرمایه کردن
capitalizes U تبدیل بسرمایه کردن
capitalized U تبدیل بسرمایه کردن
capitalize U تبدیل بسرمایه کردن
capitalising U تبدیل بسرمایه کردن
capitalises U تبدیل بسرمایه کردن
capitalised U تبدیل بسرمایه کردن
hypostatize U تبدیل بماده کردن
charr U تبدیل به زغال کردن
interchange energy U تبدیل کردن انرژی
ionize U تبدیل به یون کردن
lignify U تبدیل به چوب کردن
marmarize U تبدیل بمرمر کردن
gasification U تبدیل کردن بگاز
nitrates U به نیترات تبدیل کردن
realised U تبدیل به پول کردن
realising U تبدیل به پول کردن
etherify U تبدیل به اتر کردن
ozonize U تبدیل به ازن کردن
nitrogenize U تبدیل به ازت کردن
nitrate U به نیترات تبدیل کردن
nebulize U تبدیل به ذرات کردن
realize U تبدیل به پول کردن
realized U تبدیل به پول کردن
realizes U تبدیل به پول کردن
realizing U تبدیل به پول کردن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
fluidize U تبدیل به مایع کردن
lapidify U تبدیل به سنگ کردن
charring U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest U تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
chars U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
char U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
negotiated U به پول نقد تبدیل کردن
negotiates U به پول نقد تبدیل کردن
hardens U تبدیل به جسم جامد کردن
negotiating U به پول نقد تبدیل کردن
harden U تبدیل به جسم جامد کردن
nitrify U تبدیل به نمک شوره کردن
liquify U گداختن تبدیل به مایع کردن
actualization U تبدیل به ارزش حال کردن
mineralize U تبدیل بسنگ معدن کردن
gasify U تبدیل به گاز کردن بخارکردن
liquefies U گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiate U به پول نقد تبدیل کردن
decimalize U تبدیل کردن به سیستم دهدهی
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
liquefied U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying U گداختن تبدیل به مایع کردن
kaolinize U تبدیل به خاک چینی کردن
to give notice to quit [one's residence] U لغو کردن اجاره نامه [و ترک ساختمان]
transposing U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
silicify U تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
commercialization U تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
sward U سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
arterialize U تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
transpose U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposes U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
ground landlord U کسی که زمینی را برای ساختمان کردن اجاره میدهد
resinify U تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
feudalization U عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
ghettoize U تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate U شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler U اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
hepatize U تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
atomize U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flan U تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomizes U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flans U تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomised U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com