English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (26 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carry one's bat U تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
play out one's option U ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
run on U ادامه دادن متن بدون توقف
let (something) ride <idiom> U ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
par in U پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
hold over U به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
time in U ادامه بازی پس از توقف
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
on side U پایان بازی
endless U بدون پایان
terminate U پایان دادن پایان یافتن
terminates U پایان دادن پایان یافتن
terminated U پایان دادن پایان یافتن
continuous U بدون پایان یابدون قط عی
The referee blew for full-time. U داور سوت پایان بازی را زد.
all out U پایان بازی توپزنان یک تیم کریکت
die U ماندن در پایگاه در پایان بازی بیس بال دو سرعت جنگ تا پیروزی
to drag on or out U ادامه دادن
extends U ادامه دادن
hang on <idiom> U ادامه دادن
bring on U ادامه دادن
hold on U ادامه دادن
to take up U ادامه دادن
keep on U ادامه دادن
run on U ادامه دادن
to keep on U ادامه دادن
keep up <idiom> U ادامه دادن
hold good <idiom> U ادامه دادن
keep U ادامه دادن
carry-on U ادامه دادن
carry on U ادامه دادن
keeps U ادامه دادن
go on <idiom> U ادامه دادن
go along <idiom> U ادامه دادن
to carry on U ادامه دادن
extending U ادامه دادن
continue U ادامه دادن
further U ادامه دادن
furthering U ادامه دادن
reopen U ادامه دادن
take up U ادامه دادن
furthers U ادامه دادن
continues U ادامه دادن
reopened U ادامه دادن
reopening U ادامه دادن
extend U ادامه دادن
to follow U ادامه دادن
to continue U ادامه دادن
furthered U ادامه دادن
reopens U ادامه دادن
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
to follow up U ادامه دادن قوت دادن
to set on U با زور ادامه دادن
keep the home fires burning <idiom> U اجازه ادامه دادن
continuation U عمل ادامه دادن
dashed U مسیری را ادامه دادن
live on U بزندگی ادامه دادن
bide U بکاری ادامه دادن
dash U مسیری را ادامه دادن
dashes U مسیری را ادامه دادن
dwell at U به تیراندازی ادامه دادن
dwell at U اتش را ادامه دادن
to press ahead with U با زور ادامه دادن
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
thwarted U ادامه دادن یا کشیدن
thwart U ادامه دادن یا کشیدن
runs U دوام یافتن ادامه دادن
maintains U ابقا کردن ادامه دادن
maintained U ابقا کردن ادامه دادن
maintain U ابقا کردن ادامه دادن
maintrain U ادامه دادن عقیده داشتن
hang on U ادامه دادن دوام داشتن
run U دوام یافتن ادامه دادن
keep up with <idiom> U به شکل قبل ادامه دادن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
to rumble on [British E] U ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
pull off U باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
border break U ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
kick about U فوتبالی که بدون قانون بازی میکنند
maiden over U بخشی از بازی کریکت بدون امتیاز
movement off-the-ball U بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
sign off U پایان دادن به
wind up U پایان دادن
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
To play for love . U عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
cutbacks U بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
cutback U بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
lift a blockade U محاصره را پایان دادن
increments U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increment U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
to work it <idiom> U چیزی را انجام دادن و به پایان رساندن
enjambment U دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
attacks U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacked U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
fold U بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folds U بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folded U بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
eol U پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
overscan U از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
triple option U بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
To stay the course . U تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
performs U بازی کردن نمایش دادن
act U بازی کردن نمایش دادن
acted U بازی کردن نمایش دادن
to deal out [card game] U کارت دادن [ورق بازی]
perform U بازی کردن نمایش دادن
performed U بازی کردن نمایش دادن
to deal U کارت دادن [ورق بازی]
front de liberation national U جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
bunt U ضربه زدن به توپ بدون تاب دادن چوب
loose ends <idiom> U بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
miscibility U قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
bunter U توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
warm start U شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
demo U نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع
to burn out U سوختن
burns U سوختن
broil U سوختن
broiled U سوختن
combustion U سوختن
burn U سوختن
consumption U سوختن
broiling U سوختن
broils U سوختن
burn in U سوختن
smolder U سوختن ودودکردن
singed U سوختن بودادن
smouldered U سوختن ودودکردن
smoldered U سوختن ودودکردن
smoulder U سوختن ودودکردن
smoldering U سوختن ودودکردن
blow out U سوختن انفجار
smolders U سوختن ودودکردن
melted U از گرما سوختن
singe U سوختن بودادن
incinerated U بااتش سوختن
incinerate U بااتش سوختن
afire U در حال سوختن
smoulders U سوختن ودودکردن
singeing U سوختن بودادن
smouldering U سوختن ودودکردن
pyric U مربوط به سوختن
singes U سوختن بودادن
heating value U گرمای سوختن
heat value U گرمای سوختن
to fret and fume inwardly U سوختن وساختن
incinerates U بااتش سوختن
to grin and bear it U سوختن وساختن
incinerating U بااتش سوختن
heat of combustion U گرمای سوختن
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
burnout of a crystal rectifier U سوختن یکسوکننده دیودی
degressive burning U سوختن طولانی خرج
singeing U بطور سطحی سوختن
progressive burning U سوختن تدریجی خرج
baked U سوختن خشک کردن
flare U باشعله نامنظم سوختن
singe U بطور سطحی سوختن
flares U باشعله نامنظم سوختن
scorches U بطور سطحی سوختن
burn U سوختن مشتعل شدن
scorch U بطور سطحی سوختن
singed U بطور سطحی سوختن
bakes U سوختن خشک کردن
to burn away U سوختن و تمام شدن
burns U سوختن مشتعل شدن
lighting hours U زمان روشنایی یا سوختن
to fret and fume inwardly U سوختن ودم نزدن
bake U سوختن خشک کردن
burns U دراتش شهوت سوختن
flammable U قابل سوختن اتشگیر
burn U دراتش شهوت سوختن
singes U بطور سطحی سوختن
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com