Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
And whats more hes a lair.
U
تازه (علاوه برهمه چیز ) دروغگوهم هست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
almightiness
U
توانایی برهمه چیز
almighty
U
توانا برهمه چیز قدیر
withil
U
به علاوه علاوه بر این
new blood
<idiom>
U
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
enactory
U
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new coined
U
تازه بنیاد تازه سکه زده
newlywed
U
تازه داماد تازه عروس
extras
U
علاوه
extra-
U
علاوه
extra
U
علاوه
extra
<adj.>
U
علاوه
special
<adj.>
U
علاوه
as well as
<idiom>
U
به علاوه
in addition to
<prep.>
U
به علاوه
moreover
<adv.>
U
علاوه بر این
what is more
<adv.>
U
علاوه بر این
besides
<adv.>
U
علاوه بر این
coupled with this
U
علاوه براین
augmenting
U
علاوه کردن
in addition
<adv.>
U
علاوه بر این
additionally
<adv.>
U
علاوه بر این
to boot
<idiom>
U
همچنین ،به علاوه
augmented
U
علاوه کردن
augment
U
علاوه کردن
over and above
<adv.>
U
علاوه بر این
further
[moreover]
<adv.>
U
علاوه بر این
on top of that
<adv.>
U
علاوه بر این
beyond that
<adv.>
U
علاوه بر این
on to
<adv.>
U
علاوه بر این
on top of this
<adv.>
U
علاوه بر این
furthermore
<adv.>
U
علاوه بر این
augments
U
علاوه کردن
in a. to this
U
علاوه براین
also
[moreover]
<adv.>
U
علاوه بر این
aside from that
<adv.>
U
علاوه بر این
forby
<adv.>
U
علاوه بر این
hobbledehoy
U
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
therewith
U
از ان بابت علاوه بر این
paraphernalia
U
دارایی شخصی زن که بعد ازمرگ شوهر علاوه بر جهیزیه و منضمات ان به وی می رسد
cover charges
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charge
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
vindictive damages
U
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
kelly
U
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
aliases
U
نام دیگری که علاوه بر نام کاربر استفاده میشود
capitalized expense
U
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
alias
U
نام دیگری که علاوه بر نام کاربر استفاده میشود
Mercerization
U
مرسیزاسیون
[این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.]
restoration
U
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
new fashioned
U
تازه
newfangled
U
مد تازه
newfashioned
U
تازه
newest
U
تازه
the new world
U
تازه
dewiest
U
تازه
dewier
U
تازه
dewy
U
تازه
newer
U
تازه
new-
U
تازه
new-laid
U
تازه
green
U
تازه
red hot
U
تازه
greenest
U
تازه
inchoative
U
تازه
post glacial
U
تازه
mint a mint condition
U
تازه تازه
renewed
U
تازه
new
U
تازه
up-to-date
U
تازه
up to date
U
تازه
new laid
U
تازه
new fallen
U
تازه
modern
U
تازه
scions
U
تازه
younger
U
تازه
freshest
U
تازه
brand new
U
تر و تازه
scion
U
تازه
recent
U
تازه
young
U
تازه
new born
U
تازه
fresh
U
تازه
fresh-
U
تازه
neocortex
U
قشر تازه مخ
beginners
U
تازه کار
renewal
U
تازه سازی
renewals
U
تازه سازی
refresher
U
تازه کننده
new blown
U
تازه شگفته
new arrived
U
تازه رسیده
neoteric
U
نویسنده تازه
neoteric
U
جدید تازه
regeneracy
U
تولد تازه
refreshingly
U
تازه کننده
refreshing
U
تازه کننده
beginner
U
تازه کار
revised edition
U
چاپ تازه
scarc ely
U
جخت تازه
refreshes
U
تازه کردن
juvenescent
U
تازه جوان
tenderfoot
U
تازه کار
span new
U
خیلی تازه
nascence
U
تازه پیداشدگی
sup.latest or last
U
تازه گذشته
new laid
U
تازه گذاشته
jackleg
U
تازه کار
nascency
U
تازه پیداشدگی
new-laid
U
تازه گذاشته
neo christianity
U
مسیحیت تازه
settlor
U
مهاجر تازه
late
U
تازه گذشته
reprinted
U
چاپ تازه
reprint
U
چاپ تازه
carechumen
U
تازه وارد
brand-new
U
بکلی نو یا تازه
newish
U
نسبه تازه
new comer
U
تازه وارد
newmade
U
تازه ساخت
new come
U
تازه رسیده
reprinting
U
چاپ تازه
reprints
U
چاپ تازه
new fledged
U
تازه پر در اورده
new jerusalem
U
اورشلیم تازه
reappraisals
U
ارزیابی تازه
rebirth
U
تولد تازه
new employees
U
کارمندان تازه
birdegroom
U
تازه داماد
bran new
U
بکلی نو یا تازه
new fallen snow
U
برف تازه
new come
U
تازه امده
new clown
U
تازه شکفته
ordinee
U
شماش تازه
green concrete
U
بتن تازه
recension
U
چاپ تازه
recent development
U
بسط تازه
green crop
U
علف تازه
green old wound
U
زخم تازه
regeneration
U
تولد تازه
novitiate
U
تازه کار
new built
U
تازه ساخت
noviciate
U
تازه کار
new buit
U
تازه ساخت
new buit
U
تازه ساز
novices
U
تازه کار
new built
U
تازه ساز
grcen wine
U
شراب تازه
reappraisal
U
ارزیابی تازه
refreshed
U
تازه کردن
What is new? What is cooking ?
U
تازه چه خبر ؟
juniors
U
زودتر تازه تر
settlers
U
مهاجر تازه
settler
U
مهاجر تازه
immigrants
U
تازه وارد
immigrant
U
تازه وارد
freshening
U
تازه کردن
junior
U
زودتر تازه تر
recruiting
U
کارمند تازه
recruiting
U
تازه سرباز
recruited
U
کارمند تازه
recruited
U
تازه سرباز
recruit
U
کارمند تازه
recruit
U
تازه سرباز
span new
U
کاملا تازه
turn over a new leaf
<idiom>
U
شروعی تازه
converting
U
تازه کیش
converted
U
تازه کیش
convert
U
تازه کیش
recuperation
U
نیروی تازه
recuperation
U
رمق تازه
freshest
U
تازه کردن
fresh-
U
تازه کردن
fresh
U
تازه کردن
newcomer
U
تازه وارد
greener
U
تازه کار
freshwater
U
تازه کار
sucking
U
تازه کار
rookies
U
تازه کار
rookie
U
تازه کار
breezy
U
خنک تازه
brides
U
تازه عروس
bride
U
تازه عروس
newcomers
U
تازه وارد
recruits
U
تازه سرباز
recruits
U
کارمند تازه
freshened
U
تازه کردن
refreshments
U
تازه سازی
refreshment
U
تازه سازی
freshens
U
تازه کردن
ultramodern
U
بسیار تازه
verdured
U
تازه سرسبز
converts
U
تازه کیش
young ice
U
یخ تازه بسته
refresh
U
تازه کردن
far out
U
تازه و غیرسنتی
to bring in
U
تازه اوردن
novice
U
تازه کار
to innovate in
U
تازه اوردن
freshen
U
تازه کردن
reseated
U
نشیمنگاه تازه دادن
new coined
U
تازه وضع شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com