Perdic | تاری تاریکی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 55 (1 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	dimness U	تاری تاریکی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	benighted U	گرفتار تاریکی شدن درکوهستان گرفتار در تاریکی
	opacity U	تاری
	mistiness U	تاری
	umbrage U	تاری
	filminess U	تاری
	obscurity U	تاری
	mist U	تاری چشم
	fiber stress U	تنش تاری
	mists U	تاری چشم
	densiometer U	تاری سنج
	film U	تاری چشم فیلم برداشتن از
	filmed U	تاری چشم فیلم برداشتن از
	blear U	تاری حاصل از اشک وغیره
	duskiness U	تاریکی
	nigritude U	تاریکی
	obscuration U	تاریکی
	the opaque U	تاریکی
	sombreness U	تاریکی
	owl light U	تاریکی
	darkling U	در تاریکی
	dusk U	تاریکی شب
	night U	تاریکی
	nights U	تاریکی
	darkness U	تاریکی
	murkiness U	تاریکی
	umbrage U	تاریکی
	gloom U	تاریکی
	dusk U	تاریکی
	scotopia U	بینایی در تاریکی
	mare U	تاریکی دریا
	opaqueness U	تاریکی تیرگی
	mares U	تاریکی دریا
	midnight U	دل شب تاریکی عمیق
	dark adaptation U	تطبیق با تاریکی
	dark adaptation U	انطباق با تاریکی
	nyctophobia U	تاریکی هراسی
	achluophobia U	تاریکی هراسی
	scotopic adaptation U	انطباق با تاریکی
	gloom U	تاریکی افسرده کننده
	Somewhere in the darkness U	جایی در میانی تاریکی
	grope U	در تاریکی پی چیزی گشتن
	I bumped into the table in the dark. U	تو تاریکی خوردم به میز
	smoke screen U	موجب تاریکی وابهام
	darkle U	در تاریکی پنهان شدن
	groped U	در تاریکی پی چیزی گشتن
	onyx U	تاریکی پایین قرنیه
	dark adaptation U	عادت کردن به تاریکی
	groping U	در تاریکی پی چیزی گشتن
	gropes U	در تاریکی پی چیزی گشتن
	tenebrific U	تاریکی اور فلمانی
	We lost our way in the dark. U	راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
	his sight could p darkness U	بینایی وی تاریکی رامی شکافت
	Some children are afraid of the dark.	بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
	tenebrous U	تاریک وتیره تاریکی اور

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy