English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
solvency U توانایی پرداخت بدهی
insolvency U عدم توانایی در پرداخت بدهی
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
delays U تاخیر
cunctation U تاخیر
retardation U تاخیر
permutations U تاخیر
demurral U تاخیر
mora U تاخیر
lead lag relation U تاخیر
delay line U خط تاخیر
latency U تاخیر
dilation U تاخیر
permutation U تاخیر
lags U تاخیر
artificial delay line U خط تاخیر
dilatoriness U تاخیر
delay U تاخیر
deferment U تاخیر
lagged U تاخیر
supersedure U تاخیر
subsequence U تاخیر
lag U تاخیر
stator U تاخیر کن
delaying U تاخیر
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
tardiest U دارای تاخیر
tardier U دارای تاخیر
dally U تاخیر کردن
dallying U تاخیر کردن
retard U تاخیر کردن
retarding U تاخیر کردن
retards U تاخیر کردن
inductive retardation U تاخیر القایی
ignition lag U تاخیر احتراق
ignition delay U تاخیر اختراق
dallies U تاخیر کردن
dallied U تاخیر کردن
postponements U تاخیر اندازی
postponement U تاخیر اندازی
lag coefficient U ضریب تاخیر
lag of phase U تاخیر فاز
tardy U دارای تاخیر
lingerer U تاخیر کننده
delay U به تاخیر انداختن
seek delay U تاخیر پیگردی
propagation delay U تاخیر پخش
propagation delay U تاخیر انتشار
rotational delay U تاخیر چرخشی
put over U تاخیر کردن
hindrances U سبب تاخیر
hindrance U سبب تاخیر
retardation coil U پیچک تاخیر
retarder U تاخیر کننده
retardment U درنگ تاخیر
tarrying U تاخیر کردن
tarry U تاخیر کردن
slow down U تاخیر کردن
stick U الصاق تاخیر
hold off <idiom> U تاخیر کردن
magnetic lag U تاخیر مغناطیسی
postponing U به تاخیر انداختن
postpones U به تاخیر انداختن
postponed U به تاخیر انداختن
postpone U به تاخیر انداختن
non delay U ماسوره بی تاخیر
non delay U بدون تاخیر
phase lag U تاخیر فاز
valve lag U تاخیر سوپاپ
postponer U تاخیر انداز
delays U به تاخیر انداختن
tarried U تاخیر کردن
delaying U به تاخیر انداختن
tarries U تاخیر کردن
angle of lag U زاویه تاخیر
magnetic delay line U خط تاخیر مغناطیسی
lag U تاخیر کردن
lag U تاخیر زمانی
lagged U تاخیر کردن
lags U تاخیر زمانی
lag angle U زاویه تاخیر
demurrage U جریمه تاخیر
time lags U زمان تاخیر
lagged U تاخیر زمانی
lags U تاخیر کردن
time lag U زمان تاخیر
time lag U تاخیر زمانی
time lags U تاخیر زمانی
delayed U به تاخیر افتاده
average latency U تاخیر متوسط
delay time U زمان تاخیر
external delay U تاخیر خارجی
electromagnetic delay line U خط تاخیر الکترومغناطیسی
tardiness U تاخیر ورود
linger U تاخیر کردن
lingered U تاخیر کردن
delay circuit U مدار تاخیر
lingering U تاخیر کردن
lingers U تاخیر کردن
reached U توانایی
ably U با توانایی
influenced U توانایی
energy U توانایی
influence U توانایی
influencing U توانایی
influences U توانایی
competence U توانایی
means U توانایی
expertise U توانایی
qualification U توانایی
credential U توانایی
skill U توانایی
reach U توانایی
capability U توانایی
strenght U توانایی
powered U توانایی
powering U توانایی
powers U توانایی
potence U توانایی
potently U با توانایی
able-bodied U توانایی
puissance U توانایی
faculties U توانایی
faculty U توانایی
potentiality U توانایی
potentialities U توانایی
power U توانایی
reaches U توانایی
ability U توانایی
abilities U توانایی
reaching U توانایی
energies U توانایی
authority U توانایی
might U توانایی
delays U به تاخیر افتادن تاخیرکردن
option of delayed payment of the price U خیار تاخیر ثمن
delay en route U تاخیر در حین راه
acoustic delay line U خط تاخیر دهنده صوتی
delay U به تاخیر افتادن تاخیرکردن
suspension of the game U تعویق و تاخیر بازی
delaying U به تاخیر افتادن تاخیرکردن
arming delay U تاخیر در مسلح شدن
demurrage U تاخیر کردن نگاهداشتن
late payment damages U خسارت تاخیر تادیه
delay zction firing U عمل احتراق با تاخیر
delay equalizer U برابر کننده تاخیر
hang-up <idiom> U تاخیر دربعضی از کارها
energies U توانایی کار
authority U توانایی اجازه
capacities U توانایی کار
energy U توانایی کار
to the best of ones ability U بامنتهای توانایی
capacity U توانایی گنجایش
capacity U صلاحیت توانایی
potency U توانایی نیرومندی
convertibility U توانایی تغییر
if possible U در صورت توانایی
spatial ability U توانایی فضایی
special ability U توانایی اختصاصی
capability U توانایی مقدورات
capacity U توانایی کار
have (something) going for one <idiom> U توانایی داشتن
capacities U صلاحیت توانایی
numerical ability U توانایی عددی
general ability U توانایی عمومی
non ability U عدم توانایی
strengths U قوه توانایی
strength U قوه توانایی
ability test آزمون توانایی
reasoning ability U توانایی استدلال
vim U انرژی توانایی
verbal ability U توانایی کلامی
working capacity U توانایی کار
feasibility U توانایی انجام
powerlessly U با عدم توانایی
sentience U توانایی حسی
capacities U توانایی گنجایش
mental ability U توانایی ذهنی
risibility U توانایی خندیدن
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
throw back U باعث تاخیر شدن رجعت
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com